نگرشی نو بر کارکردشناسی بافت زبانی در فهم و انتقال مضامین نهج‌البلاغه

نشریه : فصلنامه علوم حدیث

نویسنده : پديدآورنده : سیدمهدی مسبوق
پديدآورنده : رسول فتحی مظفری

سال بیست و دوم / شماره پیاپی 84 / صفحه 27-50

چکیده :

یکی از کارآمدترین روش ­های فهم متن، روش سمانتیک یا معنا­شناسی است که در این بین، معنا­شناسیِ هم‌زمانی یا توصیفی، به مطالعه علمی شناخت یک واژه و یا اصطلاح در بافت کلام می­ پردازد. در این نوع معناشناسی، توجه به بافت زبانی و همچنین، واژه­ های همنشین یک واژه یا اصطلاح، می­ تواند مترجم را در برقراری پیوند منسجم بین واژگان متن، و در نتیجه، تولید معنایی دقیق و منطبق با زبان مبدأ، یاری نماید. با توجه به صبغه ادبی نثر نهج ­البلاغه و همچنین انسجام و تناسب فزاینده ­ای که در بافت آن دیده می­ شود، در این جستار کوشیده ­ایم تا ضمن شناخت اهمیت بافت زبانی، به بررسی و تبیین عملکرد شماری از ترجمه­ های فارسی خطبه ­های نهج ­البلاغه در اهمیت­ بخشی به مقوله همنشینی واژگان و بافت زبانی به منظور دستیابی به تعادل ترجمه­ ای بپردازیم. بدین منظور، با بررسی سه مؤلفه: عطف واژگان هم­ معنا به یکدیگر، چگونگی اسناد واژگان به یکدیگر و همچنین اضافه واژگان چند معنا به برخی واژگان خاص و معیّن، به نقش بافت کلام و واژگان هم ­آیند در برابریابی ترجمه ­ای اشاره نموده ­ایم. برآیند این جستار نشان می­ دهد که عدم توجه به موقعیت واژگان در متن زبان مبدأ، مترجمان را در برابر­یابی واژگان چندمعنا به چالش کشیده است و در برخی موارد نیز نادیده گرفتن تحولات شیوه اسناد اجزای کلام به یکدیگر و در نتیجه، تغییر معنای واژگان متوالی در بافت کلام، از دقت و انسجام برخی ترجمه­ ها کاسته است.

کلیدواژه‌های مقاله :نهج ­البلاغه؛ بافت زبانی؛ همنشینی واژگان