سنگ هایت را با خودت وا کن!
سال
1396 / شماره پیاپی
/
صفحه
52-53
چکیده :
داستان کشمکش های فکری و سرشار از تردید مردی به نام سعید را روایت می کنند که همسرش حبیبه را از دست داده و با مادر و دخترش زندگی می کنند مادر نماینده تمام عیار یک مسلمان است و دائما در حال عبادت است و اهل ذکر و دعاو تمام آرزویش زیارت کربلا اما تا جایی بر سعید اثرگذاشته که پای عشق و مرگ در میان نبوده است و با مرگ عشق هیچکدام از آموزههای مادر کمکی به حال سعید نمیکنند و او را به ورطه ی شک می کشاند
کلیدواژههای مقاله :عشق- مرگ- سعید- حبیبه-مادر