511
تحفة الأولياء ج1

32. باب در بيان لزوم و تعريف حجت بر خدا (تا حجت بر بندگان تمام شود)

۴۱۹.محمد بن يحيى و غير او روايت كرده اند، از احمد بن محمد بن عيسى، از حسين بن سعيد، از ابن ابى عُمير، از جميل بن درّاج، از ابن طيّار، از امام جعفر صادق عليه السلام كه آن حضرت فرمود:«به درستى كه خدا حجت را بر مردم تمام فرموده، به آنچه ايشان را عطا نموده و آن را به ايشان شناسانيده».
محمد بن اسماعيل، از فضل بن شاذان، از ابن ابى عُمير، از جميل بن درّاج مثل اين را روايت كرده است.

۴۲۰.محمد بن يحيى و غير او روايت كرده اند، از احمد بن محمد بن عيسى، از محمد بن ابى عُمير، از محمد بن حكيم كه گفت: به امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم كه: شناخت، از صنع و كاريگرى كيست؟ حضرت فرمود كه:«از كاريگرى خدا است كه بندگان را در آن هيچ كاريگرى نيست» (چه خدا مسائل را به بنده خويش مى شناساند به سخن خويش، يا زبان پيغمبر، يا به حمل كردن او را بر فكر، با آن كه اعطاى قدرت و تمكين و قوا و آلات همه از خدا است؛ خصوصا بنا بر مذهب حق كه نتيجه از جانب خدا بر بندگان فائض مى شود، و ترتيب دادن مقدمات، فيضان نتيجه را آماده و مهيا مى سازد و حمل حديث بر اين كه عقول مفيد كمال معرفت نيستند، بلكه آن به تعريف خدا است نه اصل معرفت، دور است).

۴۲۱.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند از احمد بن محمد بن خالد، از ابن فضّال، از ثَعلبه بن ميمون، از حمزة بن محمد طيّار، از امام جعفر صادق عليه السلام در قول خداى عزّوجلّ:«وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمَا بَعْدَ إِذْ هَدَهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَ»۱، يعنى:«و نيست خدا كه اضلال فرمايد (مراد آن است كه در حكمت آن جناب روا نيست كه گروهى را باطل و هلاك و ضايع گرداند كه نام ضلالت و گمراهى را بر ايشان گذارد) و بعد از آن كه ايشان را راه راست نموده باشد (و به اسلام هدايت فرموده باشد)، تا روشن سازد از براى ايشان آنچه را كه واجب است كه از آن پرهيز كنند»، كه آن حضرت فرمود: «معنى آن است كه تا بشناساند به ايشان آنچه او را خشنود مى گرداند، و آنچه او را به خشم مى آورد» (يعنى آنچه پرهيز از آن بايد نمود؛ خواه پرهيز از فعل آن باشد؛ چون شرب خمر و لواط و زنا و غير آن، از محرمات و خواه پرهيز از ترك آن باشد؛ چون نماز و روزه و خمس و زكات و حج و غير آن، از واجبات). و فرموده است كه: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَهَا»۲ ؛ «پس الهام داد خدا نفس را نابكارى و بى باكى آن و پرهيزگارى و نيكوكارى و فرمان بردارى آن را».
حضرت فرمود: «يعنى بيان فرمود از براى نفس، آنچه را كه مى آورد و آنچه را كه وا مى گذارد» (يعنى آنچه بايد كه بياورد و واگذارد، او را اعلام فرموده، و راه خير و شر و طريق طاعت و معصيت را به او شناسانيده و او را در ميان اين دو راه مخير ساخته تا اگر خواهد اختيار خير كند، مستحق ثواب شود، يا اختيار شر كند، مستوجب عذاب و عقاب گردد). و فرموده كه: «إِنَّا هَدَيْنَـهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا»۳ ، يعنى: «به درستى كه ما راه راست به آدمى نموديم (به بيان و ارشاد و انواع الطاف تا راه حق را از راه باطل بداند و صواب را از خطا و خير را از شر تميز دهد، به اعطاى سمع و بصر كه آلت ادراك آنها است. و اشاره است به هر دو قسم دليل از نقلى و عقلى)، در حالتى كه اين آدمى يا شكر كننده يا كافر است».
و حضرت فرمود كه: «آدمى را تعريف كرديم و خير و شر را به او شناسانيدم و آدمى، يا فراگيرنده و يا واگذارنده است». و حمزه مى گويد كه: آن حضرت را سؤال كردم از قول آن جناب «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَـهُمْ فَاسْتَحَبُّواْ الْعَمَى عَلَى الْهُدَى»۴ ، يعنى: «و اما قبيله ثمود ـ كه قوم صالح اند ـ پس راه راست را به ايشان نموديم و ايشان را هدايت فرموديم، پس ايشان نابينايى ضلالت كفر را بر هدايت و راه راست ايمان برگزيدند».
و حضرت فرمود كه: «يعنى ايشان را شناسا گردانيديم، پس كورى را بر هدايت برگزيدند و حال آن كه مى شناختند و مى دانستند».
در روايتى، به جاى عَرَّفناهم (كه ترجمه آن گذشت)، بَييَّنَّا لَهم، كه ترجمه آن اين است كه: «بيان و روشن كرديم از براى ايشان»، واقع شده (و به حسب اصل معنى، تفاوتى ندارند) .

1.توبه، ۱۱۵.

2.شمس، ۸ .

3.دهر، ۲.

4.فصّلت، ۱۷.


تحفة الأولياء ج1
510

32 ـ بَابُ الْبَيَانِ وَ التَّعْرِيفِ وَ لُزُومِ الْحُجَّةِ

۴۱۹.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى وَغَيْرُهُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ ، عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ، عَنِ ابْنِ الطَّيَّارِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، قَالَ :«إِنَّ اللّه َ احْتَجَّ عَلَى النَّاسِ بِمَا آتَاهُمْ وَعَرَّفَهُمْ».
مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ، مِثْلَهُ.

۴۲۰.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى وَغَيْرُهُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ، قَالَ :قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام : الْمَعْرِفَةُ مِنْ صُنْعِ مَنْ هِيَ؟ قَالَ: «مِنْ صُنْعِ اللّه ِ، لَيْسَ لِلْعِبَادِ فِيهَا صُنْعٌ».

۴۲۱.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ، عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ، عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّيَّارِ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام فِي قَوْلِ اللّه ِ عَزَّ وَجَلَّ :«وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمَا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَ»، قَالَ :«حَتّى يُعَرِّفَهُمْ مَا يُرْضِيهِ وَمَا يُسْخِطُهُ».
وَقَالَ: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا» ، قَالَ: «بَيَّنَ لَهَا مَا تَأْتِي وَمَا تَتْرُكُ».
وَقَالَ: «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا» ، قَالَ: «عَرَّفْنَاهُ ، إِمَّا آخِذٌ وَإِمَّا تَارِكٌ».
وَعَنْ قَوْلِهِ: «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّواْ الْعَمَى عَلَى الْهُدَى» ، قَالَ: «عَرَّفْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى وَهُمْ يَعْرِفُونَ».
وَفِي رِوَايَةٍ: «بَيَّنَّا لَهُمْ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 194709
صفحه از 908
پرینت  ارسال به