507
تحفة الأولياء ج2

۱۱۸۷.حسين بن محمد، از معلّى بن محمد، از وشّاء ، از عبداللّه بن سنان، از ابو حمزه روايت كرده است كه گفت: شنيدم از امام محمد باقر عليه السلام كه مى فرمود:«على عليه السلام ، دَرى است كه خدا آن را گشوده، پس هر كه در آن داخل شود، مؤمن است، و هر كه از آن بيرون رود، كافر است. و هر كه در آن داخل نشود و از آن بيرون نرود، داخل در طبقه اى است كه خداى تبارك و تعالى فرموده كه: مَرا در باب ايشان مشيّت و خواست است، كه آنچه خواهم با ايشان مى كنم، اگر خواهم كه ايشان را داخل بهشت گردانم، مى گردانم و اگر خواهم داخل جهنّم كنم، مى كنم».

۱۱۸۸.محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از ابن محبوب، از ابن رئاب، از بُكير بن اعين روايت كرده است كه گفت: امام محمد باقر عليه السلام مى فرمود كه:«خدا پيمان شيعيان ما را به ولايت از براى ما گرفت، و حال آن كه ايشان چون مورچگان ريزه (يا ذرّات هوا) بودند، در روز قرار گرفتن پيمان بر مورچگان با اقرار كردن از براى آن جناب به پروردگارى، و از براى محمد صلى الله عليه و آله به پيغمبرى، و خداى عزّوجلّ امّت محمد را به آن حضرت نمود، در ميانه گل كه سرشت ايشان بود، و ايشان سايه ها و ارواح بودند، و ايشان را آفريد از آن سرشتى كه آدم عليه السلام را از آن آفريد، و خدا ارواح شيعيان ما را آفريد پيش از تن هاى ايشان به دو هزار سال، و ايشان را به آن حضرت نمود، و هر يك از رسول خدا صلى الله عليه و آله و على عليه السلام را به ايشان شناسانيد و ما ايشان را در نزد فحواى سخن ايشان مى شناسيم».

110. باب در بيان شناختن ائمّه عليهم السلام دوستان خويش را و بيان تفويض امور دين به سوى ايشان

۱۱۸۹.محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از ابن محبوب، از صالح بن سهل، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه :«مردى به خدمت امير المؤمنين عليه السلام آمد و آن حضرت با اصحاب خويش نشسته بود، پس بر آن حضرت سلام كرد (و بنابر بعضى از نُسخ كافى، بر ايشان سلام كرد، و اوّل ظاهرتر است). و بعد از سلام، عرض كرد: به خدا سوگند كه من تو را دوست مى دارم و با تو موالات مى ورزم. امير المؤمنين عليه السلام به آن مرد فرمود: دروغ گفتى . عرض كرد: بلى، به خدا سوگند، كه من تو را دوست مى دارم و با تو موالات مى ورزم. امير المؤمنين عليه السلام فرمود: دروغ گفتى، تو چنان كه گفتى، نيستى؛ زيرا كه خدا ارواح را آفريد و هزار سال پيش از آن كه بدن ها را بيافريند، بعد از آن دوست دار ما را به ما نمود. و به خدا سوگند، كه من، روح تو را در ميانه آنان كه به من نموده شدند، نديدم. پس تو در كجا بودى؟ .
آن مرد در نزد اين سخن ساكت و خاموش شد و با آن حضرت در اين باب، مراجعه و بازگشتى نكرد.
و در روايت ديگر است كه امام جعفر صادق عليه السلام فرمود كه: «در آتش دوزخ بود» .


تحفة الأولياء ج2
506

۱۱۸۷.الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ الْوَشَّاءِ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ ، قَالَ :سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ : «إِنَّ عَلِيّاً عليه السلام بَابٌ فَتَحَهُ اللّهُ ؛ فَمَنْ دَخَلَهُ ، كَانَ مُؤْمِناً ؛ وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ ، كَانَ كَافِراً ؛ وَ مَنْ لَمْ يَدْخُلْ فِيهِ وَ لَمْ يَخْرُجْ مِنْهُ ، كَانَ فِي الطَّبَقَةِ الَّذِينَ قَالَ اللّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالى : لِي فِيهِمُ الْمَشِيئَةُ» .

۱۱۸۸.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنِ ابْنِ رِئَابٍ ، عَنْ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ ، قَالَ :كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ : «إِنَّ اللّهَ أَخَذَ مِيثَاقَ شِيعَتِنَا بِالْوَلَايَةِ لَنَا ـ وَ هُمْ ذَرٌّ ـ يَوْمَ أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى الذَّرِّ بِالْاءِقْرَارِ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ ، وَ لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله بِالنُّبُوَّةِ ، وَ عَرَضَ اللّهُ ـ جَلَّ وَ عَزَّ ـ عَلى مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله أُمَّتَهُ فِي الطِّينِ وَ هُمْ أَظِلَّةٌ ، وَ خَلَقَهُمْ مِنَ الطِّينَةِ الَّتِي خُلِقَ مِنْهَا آدَمُ ، وَ خَلَقَ اللّهُ أَرْوَاحَ شِيعَتِنَا قَبْلَ أَبْدَانِهِمْ بِأَلْفَيْ عَامٍ ، وَ عَرَضَهُمْ عَلَيْهِ ، وَ عَرَّفَهُمْ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وَ عَرَّفَهُمْ عَلِيّاً عليه السلام ، وَ نَحْنُ نَعْرِفُهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ» .

110 ـ بَابٌ فِي مَعْرِفَتِهِمْ أَوْلِيَاءَهُمْ وَ التَّفْوِيضِ إِلَيْهِمْ

۱۱۸۹.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام :«أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام ـ وَ هُوَ مَعَ أَصْحَابِهِ ـ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ ، ثُمَّ قَالَ لَهُ : أَنَا وَ اللّهِ أُحِبُّكَ وَ أَتَوَلَاكَ ، فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام : كَذَبْتَ ، قَالَ : بَلى وَ اللّهِ ، إِنِّي أُحِبُّكَ وَ أَتَوَلَاكَ ، فَكَرَّرَ ثَـلَاثاً ، فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام : كَذَبْتَ ، مَا أَنْتَ كَمَا قُلْتَ ؛ إِنَّ اللّهَ خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَبْدَانِ بِأَلْفَيْ عَامٍ ، ثُمَّ عَرَضَ عَلَيْنَا الْمُحِبَّ لَنَا ، فَوَ اللّهِ ، مَا رَأَيْتُ رُوحَكَ فِيمَنْ عُرِضَ ، فَأَيْنَ كُنْتَ ، فَسَكَتَ الرَّجُلُ عِنْدَ ذلِكَ ، وَ لَمْ يُرَاجِعْهُ» .
وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرى : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ عليه السلام : «كَانَ فِي النَّارِ» .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 125114
صفحه از 856
پرینت  ارسال به