لزوم ارزيابى سندى احاديث كافى - صفحه 316

بررسى دليل اول

در بررسى اين كتاب در دو نقطه سخن مى گوييم:
اول: آيا كتب معروف به اصول بى نياز از بحث سندى اند؟
دوم: آيا برفرض بى نيازى كتب اصول از بحث سندى، بايد چنين ويژگى هم در كافى موجود باشد؟
در نقطه اول مى گوييم كه مرحوم محدث نورى دليلى بر بى نيازى كتب اصول ذكر نكرده است. ۱ ملاحظه عبارت شيخ طوسى در عده، برخلاف اين سخن گواهى مى دهد. وى در اثبات اعتبار خبر واحد مى گويد:
والذى يدل على ذلك، إجماع الفرقة المحقة فانى وجدتها مجمعة على العمل بهذه الاخبار التى رووها فى تصانيفهم ودوّنوها فى اصولهم لايتناكرون ذلك و لا يتدافعونه حبى ان واحدا منهم اذا افتى بشى ء لا يعرفونه سألوه من اين قلت هذا، فاذا احالهم على كتاب معروف و اصل مشهور و كان راويه ثقة لا ينكر حديثه سكتوا وسلّموا الامر فى ذلك و قبلوا قوله. ۲
از اين عبارت برمى آيد كه حتى در اصل مشهور، پذيرش حديث، مشروط به اين است كه «كان راويه ثقة» ۳ ، پس اصول مشهوره هم از بحث سندى بى نياز نيست تا چه رسد به ديگر اصول.
در نقطه دوم مى گوييم كه مفاد كلمه «اجل» اين نيست كه تمام امتيازات ديگر كتب در كافى موجود است، بلكه همين مقدار كه مجموع امتيازات كافى از مجموع امتيازات ديگر كتب بيشتر باشد، براى استعمال واژه «اجل» كافى است. مثلاً اگر كسى كتابى بنگارد كه ده روايت متواتر در آن گرد آمده باشد، آيا بى نيازى احاديث اين كتاب از بحث سندى سبب مى شود كه كتاب هايى همچون كافى و بحار را كه ـ بى ترديد اجلّ از اين كتاب است ـ بى نياز از بررسى سندى بدانيم؟ پاسخ سؤال آشكارا منفى است.
كتاب بحار الأنوار، بى ترديد كتابى است كه نظير آن در شيعه نگاشته نشده، ولى آيا معناى اين سخن، اين است كه همه روايات آن معتبر است؟
اين نكته را هم بايد مد نظر داشت كه مجرد نقل روايت از ضعيف، با اتقان كتاب منافات ندارد.
كلينى اسناد احاديث را ذكر كرده، تا هر كس بخواهد از طريق بررسى آنها، صحت و سقم روايات را به دست آورد. به ويژه نقل باواسطه از ضعيف به هيچ وجه نقطه ضعفى براى راوى تلقى نمى گرديده. بلكه آنچه ناپسنديده بوده، نقل بى واسطه از ضعفاء آن هم نقل بسيار، نه نقل اندك بوده است. ۴
بنابراين با تمسك به مدح علما از كافى، نمى توان نقل روايت ضعيف را در كافى نفى كرد، به ويژه رواياتى كه در باب مستحبات باشد كه ممكن است نقل آن به جهت قاعده «تسامح در ادله سنن» باشد. يا رواياتى كه مضمون آن مطابق ساير روايات معتبر باشد و به عنوان تأييد ذكر مى گردند، يا رواياتى اخلاقى كه عقل عملى بر درستى آن حكم مى كند يا رواياتى كه كنار هم قرار گرفتن آنها يقين مى آفريند، هرچند تك تك آنها معتبر نباشد، همچون احاديث كلامى، مانند احاديث كتاب الحجه كافى.
راقم سطور اين نكته را هم مى افزايد كه استناد به كلام شيخ مفيد ـ بنابر نقل محدث نورى از اين سخن ـ ممكن است موجه نمايد، ولى عبارتى كه در نسخه چاپى كتاب تصحيح الاعتقاد ۵ آمده، ديگر شايسته استناد در اين بحث نيست. در اين نسخه به جاى اجلّ كتب الشيعه، «من اجلّ كتب الشيعه» ذكر شده و روشن است كه دليل بر اين نيست كه تمام امتيازات ساير كتب شيعى بايد در كافى وجود داشته باشد.
در لابلاى كلام محدث نورى به اين مطلب هم اشاره رفته كه در زمان كلينى، تمام اصول حديثى موجود بوده است. وى در اين زمينه به ترجمه شاگرد كلينى تلعكبرى استناد جسته است، ولى اين استدلال هم ناتمام است.
اولاً: اگر تمام اصول و مصنفات در اختيار تلعكبرى ـ شاگرد كلينى ـ باشند، الزاما اين مصادر در اختيار استاد وى نبوده است، به ويژه با توجه به اين كه تلعكبرى (م 385) بيش از پنجاه سال پس از وفات كلينى (م 329) درگذشته و چه بسا پس از وفات كلينى بر پاره اى كتب دسترسى پيدا كرده كه در زمان حيات كلينى وجود نداشته است.
ثانيا: دليلى نداريم كه تمام اصول و مصنفات در اختيار تلعكبرى بوده و اين مطلب كه تلعكبرى تمام اصول و مصنفات را روايت كرده، دليل بر اين نيست كه تمام آنها را در اختيار داشته، چون طريق تحمل حديث به سماع و قرائت منحصر نيست، بلكه اجازه عامه (بدون مناوله) خود يكى از طرق بسيار شايع تحمل حديث بوده است و به فرض كه تمام آنها را به روش سماع و قرائت فراگرفته باشد، دليل بر اين نيست كه كتاب خانه عظيمى در اختيار تلعكبرى بوده كه هر زمان مى خواسته، مى توانسته از آن بهره گيرد. پس با اين مقدمات نمى توان حكم به صحت احاديث كافى نمود.

1.البته ايشان در ادامه كلام خود عبارت شيخ مفيد را در رساله عدديه آورده است. در اين رساله، شيخ مفيد، راويان احاديث مطابق نظر خود را فقهاء اصحاب ائمه و «الاعلام الرؤساء المأخوذ عنهم الحال والحرام والفتيا والاحكام، الذين لا يطعن عليهم و لا طريق الى ذم واحد منهم و هم اصحاب الاصول المدونة والمصنفات المشهوره» دانسته است. محدث نورى پس از نقل اين عبارت مى افزايد: اگر كافى اجل تصنيفات باشد، قهرا بايد از «اين» اصول و مصنفات برتر باشد. اين عبارت چنانچه از كلام خود محدث نورى هم برمى آيد، مربوط به اصول و مصنفات خاصى است نه تمام اصول و مصنفات. از سوى ديگر معلوم نيست كه از اين عبارت چگونه بى نيازى سندى همان اصول و مصنفات استفاده مى گردد؟ اگر مؤلفى به جهت جمع تمام احاديث ـ مثلاً ـ احاديث غير معتبر را هم ذكر كند، آيا اين امر سبب ضعيف شمردن خود مؤلف مى گردد؟ آيا مى توان علامه بزرگوار مجلسى را به جهت نقل پاره اى روايات ضعيف در بحار سرزنش كرد و قلم به طعن و ذم وى گشود؟ قطعا پاسخ سؤال منفى است. روشنى نادرستى اين استدلال سبب شده كه آيت اللّه والد (مدظله) در درس خود از نقل و نقد اين سخن خوددارى كرده، سخن محدث نورى را بى دليل به شمار آورند.

2.عدة الاصول، تحقيق محمدرضا انصارى قمى، ج ۱، ص ۱۲۶.

3.مراد از «راوى» در اين عبارت چندان روشن نيست. ممكن است مراد، راوى واقع در طريق به مؤلف كتاب يا اصل باشد، چنانچه شيخ طوسى در مقدمه فهرست، از صاحبان اصل با عبارت «رووة من الاصول» ياد كرده است. راقم سطور بيشتر احتمال مى دهد كه مراد معناى اعم از راوى كتاب يا اصل، و خود مؤلف كتاب يا اصل سند باشد، و عبارت به طريق كتاب يا اصل ناظر نباشد. در هر حال، اين ابهام در بحث بالا تأثير چندانى ندارد و انكارناپذير بودن اصول را كه در كلام محدث نورى آمده، رد مى كند.

4.عبارت «يروى عن الضعفاء» هم كه در ترجمه راويان چندى در كتب رجال ذكر شده به همين امر ناظر است، ر. ك: رجال نجاشى، ص ۶۲/۱۴۴، ۷۶/۱۸۲، ۸۴/۲۰۲، ۲۶۳/۶۸۸، ۳۳۸/۹۰۳، ۳۴۸/۹۳۹، ۳۵۰/۹۴۴، ۳۷۲/۱۰۱۸، ۳۷۳/۱۰۲۰، ۴۲۷/۱۱۴۸؛ الفهرست، ص ۵۲/۶۵؛ رجال ابن غضائرى، ۳۸/۷، ۳۹/۸، ۴۱/۱۳، ۴۸/۲۷، ۱۰۱/۸۱، ۹۳/۱۳۲، ۹۴/۱۳۵، ۹۶/۱۴۱، ۹۷/۱۴۳، ۱۱۸/۱۹۰، (مجمع الرجال، ج ۱، ص ۴۵ و ۱۱۷ و ۲۲۵؛ ج ۲ ص ۴۲؛ ج ۴ ص ۲۱۵؛ ج ۵ ص ۱۳۴ و ۲۰۵ و ۲۶۲؛ ج ۶، ص ۵۹ و ۱۱۳).

5.تصحيح الأعتقاد، ص ۷۰.

صفحه از 346