211
صافي در شرح کافي ج2

صافي در شرح کافي ج2
210

باب يازدهم

اصل:بابُ النَّهْيِ عَنِ الْجِسْمِ وَالصُّورَةِ

شرح: اين باب احاديثى است كه در آنها نهى است از گفتنِ اين كه اللّه تعالى جسم است به معنى ميان پر و از گفتنِ اين كه اللّه تعالى پيكر است به معنى بدن مَجوف.
در اين باب هشت حديث است.

[حديث] اوّل

۰.اصل: [أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيى ]عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام : سَمِعْتُ هِشَامَ بْنَ الْحَكَمِ يَرْوِي عَنْكُمْ: أَنَّ اللّه َ جِسْمٌ صَمَدِيٌّ نُورِيٌّ، مَعْرِفَتُهُ ضَرُورَةٌ، يَمُنُّ بِهَا عَلى مَنْ يَشَاءُ مِنْ خَلْقِهِ.
فَقَالَ عليه السلام :
«سُبْحَانَ مَنْ لَا يَعْلَمُ أَحَدٌ كَيْفَ هُوَ إِلَا هُوَ «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ ءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»۱ لَا يُحَدُّ، وَلَا يُحَسُّ، وَلَا يُجَسُّ، وَلَا تُدْرِكُهُ الْحَوَاسُّ ۲ ، وَلَا يُحِيطُ بِهِ شَيْءٌ، وَلَا جِسْمٌ وَلَا صُورَةٌ، وَلَا تَخْطِيطٌ وَلَا تَحْدِيدٌ».

شرح: ضَرُورَة در مقابل اكتساب است ـ چنانچه بيان شد در شرح حديث سوّمِ باب نهم ـ و منصوب است به نيابت مفعولِ مطلق براى نوع به تقدير «مَعْرِفَتُهُ مَعْرِفَةٌ ضَرُورَةٌ» به اضافه «مَعْرِفَة» به «ضَرُورَة» نظيرِ «الضَّرْبُ قِياماً شَديدٌ» كه به تقدير «الضَّرْبُ ضَرْبُ قيامٍ شَدِيدٍ» است، يا مرفوع و خبر مبتداست و افاده اين مى كند كه معرفت اكتسابى مانند جهل است.
لَا يُحَدُّ (به حاء بى نقطه و تشديد دال بى نقطه، به صيغه مضارع غايبِ مجهولِ باب «نَصَرَ» ـ ناظر است به: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ ءٌ» .
الْمَحْدُود: محصور به مقدارى معيّن كه از آن تجاوز نكرده باشد، پس يك سطح يا چند سطح احاطه به آن كرده باشد و در اين، اشارت است به اين كه هر چه غيرِ اللّه تعالى است محدود است، پس تجرّد نفوس و عقول، نامعقول است.
لَا يُحَسُّ (به حاء بى نقطه و تشديد سين بى نقطه، به صيغه مضارع غايبِ معلومِ باب «نَصَرَ» ـ ناظر است به «السَّمِيعُ».
الْحِسّ (به فتح حاء): گوش به آواز انداختن تا خوب شنيده شود. لَا يُجَسُّ (به جيم و تشديد سين بى نقطه، به صيغه مضارع غايبِ معلومِ باب «نَصَرَ») ناظر است به «الْبَصِيرُ». الْجَسّ (به فتح جيم): چشم به چيزى دوختن تا خوب ديده شود؛ صاحب قاموس گفته: «جسه بعينه: أحد النظر إليه ليستثبت» ۳ .
الْحَوَاسّ (به حاء بى نقطه و به جيم و تشديد سين بى نقطه): سمع وبَصَر و شَمّ و ذوق و لمس.
«لَا» در وَلَا جِسْمٌ تا آخر، براى نفىِ جنس است.
يعنى: روايت است از على بن اَبى حمزه گفت كه: گفتم امام جعفر صادق عليه السلام را كه: شنيدم از هشام بن حكم، نقل مى كرد از شما كه: اللّه تعالى جسمِ ميان پرِ نورانى است، شناختن او به عنوان ضرورت است، بخشش مى كند اللّه تعالى به آن بر اوليائى كه مى خواهد از جمله مخلوقين خود.
پس امام عليه السلام گفت كه: اى تنزيه كسى كه، نمى داند كسى كه چگونه است خصوصيّت ذات او مگر خودش؛ به معنى اين كه معرفت او به اسم جامدِ محضْ كسى را ممكن نيست، هر چند كه پيغمبر باشد؛ چه جاى ديگران نيست مانند آن قسمْ كسى هيچ چيز و اوست و بس شنواى هر آوازِ بيناى هر چيز.
بيانِ اين آن كه: محصور نمى شود به مقدارى و گوش نمى اندازد به آوازى و چشم نمى دوزد بر چيزى و درنمى يابد او را حواسّ خمس و فرو نمى گيرد او را چيزى به علم به ذات او، يا شخص او، يا به تصرّف در او، يا مثل احاطه سطح به جسم. و در مقامِ معرفت او به صفات ربوبيّت، نيست جسمِ ميان پر و نيست پيكر مَجوف و نيست تميز اعضا و نيست قرار دادن حدّ و مقدار معيّن.
بدان كه امام عليه السلام نگفت كه: هشام دروغ مى گويد در اين نقل؛ براى اشارت به اين كه اين گفتگوها از براى تقيّه، اگر از ما يا شيعه ما سرزند، قصورى ندارد، چنانچه بيان شد در شرح حديث سوّمِ باب سابق.

1.شورى (۴۲):۱۱.

2.كافى مطبوع: «ولا تدركه الأبصار ولا الحواسّ».

3.القاموس المحيط، ج ۲، ص ۲۰۴ (جسس).

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 51101
صفحه از 612
پرینت  ارسال به