۶۰۸.قرب الإسنادـ به نقل از عبد اللّه بن ميمون ، از امام صادق عليه السلام ، از پدرش امام باقر عليه السلام ـ: هنگامى كه خاندان حسين عليه السلام را بر يزيد وارد كردند ، روز بود و صورت هاى آنان باز بود . شاميان جفاكار گفتند : ما اسيرانى نيكوتر از اينها نديده ايم . شما كيستيد؟!
سكينه دختر حسين عليه السلام گفت : ما اسيران خاندان محمّديم . ۱
7 / 4
گفتگوى امام زين العابدين عليه السلام و پيرمرد شامى
۶۰۹.الأمالى ، صدوقـ به نقل از دربان عبيد اللّه بن زياد ، در يادكردِ آوردن اسيران ـ: آنان را بر راه پلّه مسجد ، آن جا كه اسيران را نگاه مى دارند ، نگاه داشتند و على بن الحسين (زين العابدين عليه السلام ) هم كه در آن روزگار ، جوانى تازه سال بود ، ميان آنان بود . پيرمردى از شاميان ، نزد آنان آمد و به آنان گفت : ستايش ، خدايى را كه شما را كشت و هلاكتان كرد و شاخ فتنه را بُريد .
آن گاه ، از دشنامگويى به آنان ، چيزى فرو ننهاد . هنگامى كه سخنش به پايان رسيد ، على بن الحسين (زين العابدين عليه السلام ) به او فرمود : «آيا كتاب خداى عز و جل را خوانده اى؟» .
گفت : آرى .
فرمود : «آيا اين آيه را خوانده اى : «بگو : بر آن (رسالت) ، اجرى از شما نمى طلبم ، جز دوستى با نزديكانم» ؟» .
گفت : آرى .
فرمود : «آنان ، ما هستيم» .
سپس فرمود : «آيا خوانده اى : «و حقّ نزديكان را به آنها بده» ؟» .