تبیین احکام سالمندان

تبیین احکام سالمندان

احکام شرعی مربوط به سالمندان با تحلیل های مناسب، در این نوشته آمده است.

اشاره

پیش از تبیین مهم ترین احکام شرعی سالمندان و موضوعات مرتبط با آنها، به گزیده ای از احکام شرعی آنان اشاره می گردد:

۱. برای سالمندی، سنّ شرعی خاصّی ذکر نشده و ملاک آن علاوه بر این که امری عرفی است، در احکام مختلف، تفاوت دارد.

۲. پیری و سالمندی، به هر اندازه که باشد، مانع وجوب نماز نیست، مگر این که شخص قدرت شناخت خوب و بد را از دست بدهد و در حکم افراد غیر مکلّف قرار گیرد. البتّه وجوب انجام برخی مقدّمات و افعال نماز مانند وضو و ایستادن و رکوع و سجده و کمک گرفتن از دیگران یا ابزار، به وضعیت سالمند به گونه ای که دچار دشواری یا زیان جسمی نگردد، بستگی دارد.

۳. روزه ماه رمضان بر زنان و مردان سالمند که روزه داری برای آنان دشوار یا مایه ضعف است، واجب نیست و باید برای هر روز، حدود ۷۵۰ گرم غذا مانند نان یا برنج به عنوان کفّاره به افراد تنگ دست بدهند. در باره وجوب قضای آن در صورتی که توانایی پیدا کنند، اختلاف است.

۴. کسی که در انجام حجّ واجب به رغم توانایی مالی و جسمی کوتاهی کند و سپس در سنّ پیری توان انجام آن را نداشته باشد، باید دیگری را به نیابت از خود به حج بفرستد؛ امّا اگر کوتاهی نکرده و در زمان پیری استطاعت مالی پیدا کرده است، در وجوب نایب گرفتن، میان فقها اختلاف است؛ برخی مانند امام  خمینی واجب نمی دانند و برخی مانند آیة  اللّٰه سیستانی واجب می دانند.

۵. در انجام مناسک حج نیز با توجّه به دشواری هایی که نوعاً دارد، برای سالمندان، از جمله در ترتیب اعمال حج، نایب گرفتن در طواف، پیش  انداختن وقوف به مشعر الحرام، جواز انجام رمی جمرات در شب، نایب گرفتن در رمی و خروج زودتر از مِنا، آسان گرفته شده است.

۶. جهاد ابتدایی که از جمله به هدف گسترش اسلام صورت می گیرد، بر سالمندان واجب نیست؛ امّا جهاد دفاعی در برابر دشمن متجاوز، بر هر کسی از جمله افراد سالمند، چه مرد و چه زن، در هر سنّی که باشند، تا دفع دشمن، برابر توان، واجب است.

۷. زنان سال خورده که دیگر نوعاً کسی در پی ازدواج با آنان نیست، واجب نیست بدن خود را در حدّ متعارف، مانند مو و سر و گردن و دست ها را از افراد نامحرم بپوشانند و نگاه غیر شهوانی به آنان و حتّی به گفته برخی فقها، تماس غیر شهوانی با بدن آنان مانند دست دادن مانعی ندارد.

با این حال، از نگاه شارع، بهتر است اینان نیز پوشش را رعایت کنند.

از ابعاد مهم در حکمت نامه سالمند، شناخت احکام شرعی و فقهی افراد نابینا، لنگ و بیمار را از وظیفه مهمّ جهاد معاف داشته؛[۱]ولی همین افراد ناتوان از شرکت در صحنه نبرد را از وظیفه خیرخواهی برای خدا و پیامبرش معاف نداشته است.[۲]

از این رو، پیران و سالمندان در برخی تکالیف که شرح آنها خواهد آمد، حتّی اگر توان انجام و پایبندی به آنها را داشته باشند، خداوند مهربان با عنایت ویژه خود در باره آنان ـ چنان که برخی فقها نیز خاطرنشان کرده اند ـ ارفاق کرده و تکلیف را از آنان برداشته یا آنها را آسان ساخته است؛ خداوندی که بارها در دعاها با این وصف خوانده می شود: «یا راحم الشیخ الکبیر!».[۳]

این به خوبی نشان می دهد که پیران و سال خوردگان به اقتضای ضعف جسمانی خود، نیازمند توجّه و مهربانی بیشتر هستند و همان گونه که دلی نازک تر و قلبی رقیق تر دارند، زمینه بیشتری برای جلب عطوفت و مهربانی دارند. از همین رو، فقها در آداب بیرون بردن افراد برای نماز باران، از جمله خاطرنشان کرده اند که پیرمردان و پیرزنان و کودکان، همراه برده شوند و میان مادران و کودکان جدایی افکنده شود تا بر شیون و گریه افزوده گردد و مایه اجابت دعا و نزول رحمت شود.[۴]این در حالی است که حدیث خاصّی در این باره در دست نیست و برخی فقها دلیل آن را برداشتی از برخی احادیث دانسته اند که وجود کودکان شیرخوار و سال خوردگان خمیده را مایه رحمت شمرده‌اند.[۵]

از سوی دیگر، در روابط متقابل انسانی نیز در آموزه های دینی و فقهی، بر رعایت حال سالمندان و داشتن جانب آنان، چه مسلمان و چه غیر آن، تأکید شده است، چنان که افزون بر آنچه در احکام جهاد آمده، به صدقه دادن به زنان و کودکان و سالمندان ناتوان، هر چند غیر مسلمان، توجّه ویژه شده است.[۶]

با این حال، در اندکی از موارد که توقع خطا و فساد از ناحیه سالمندان کمتر است، شاهدیم که بر سال خوردگان سختگیری بیشتری شده است، چنان که اگر زن یا مردی محصن در پیری مرتکب زنا شود، بر پایه احادیث متعدّد، از جمله آنچه در باره سیره امیر مٶمنان علیه السلام در برخورد با پیران و جوانان زناکار نقل شده[۷]و به اجماع فقها، افزون بر کیفر سنگسار، حدّ شلّاق (صد تازیانه) خواهد داشت؛ امّا در باره کیفر دوچندان جوان، اتّفاق نظر وجود ندارد.[۸]این امر، در سخنی از امام صادق علیه السلام، از باب تشدید کیفر آنان دانسته شده است؛[۹]زیرا گرچه زنا بویژه از سوی افراد متأهّل که به همسر خود دسترس دارند، بسی زشت و نارواست، امّا ارتکاب آن از سوی افرادی که پا به سن گذاشته و به پیری رسیده اند، زشت تر و ناپسندتر است.

سنّ شرعی سالمندی

می دانیم که یکی از ملاک های بلوغ و آغاز دوره تکلیف شرعی، سنّ پسر و دختر است (پسر در پانزده سالگی قمری و دختر در نُه  سالگی)؛ امّا آغاز دوره پیری و سالمندی، به رغم این که برخی واژه شناسان برای آن سنّ خاصّی را مانند پنجاه یا ۵۱ سالگی به بالا ذکر کرده اند،[۱۰]سنّ شرعی خاصّی ندارد و شارع حکیم، تنها با ذکر برخی ملاک های کلّی ـ که اموری طبیعی و عرفی هستند ـ، تشخیص آن را به عهده خود افراد گذاشته است. به عنوان نمونه، قرآن کریم رفع حکم روزه داری پیران را منوط به دشوار و «طاقت فرسا» بودن آن ساخته است[۱۱]و می دانیم که این ملاک در همه افراد، یکسان نیست. نمونه دیگر، وجوب حج است که از جمله بر توان جسمی شخص متوقّف شده[۱۲]و طبعاً کسانی که بسی سال خورده باشند، نمی توانند آن را به جا آورند و اگر در زمان توانایی خود کوتاهی کرده باشند، باید جای گزین خود را به حج بفرستند. بنا بر این با توجّه به انعطاف پذیری آغاز دوره پیری و این که توانایی نوعی لازم برای همه تکالیف یکسان نیست ـ چنان که شرح آن خواهد آمد ـ، باید حکم هر مورد را با توجّه به همان مورد مشخّص نمود. برخی فقها نیز به این نکته تصریح کرده و در پاسخ این پرسش که «سنّ پیری که موضوع برخی احکام مانند روزه قرار گرفته، چیست؟»، نوشته اند رسیدن به سنّ پیری، بسته به اشخاص، متفاوت است و حقیقت و تعریف شرعی یا فقهی خاص ندارد و مقصود، همان معنای عرفی آن است.[۱۳]با این حال، نقطه مشترک در همه موارد، این است که شخص سالمند، توان انجام تکلیف را بدون دشواری نوعی ندارد، چنان که جناب شیخ محمّدحسن نجفی، معروف به صاحب جواهر، در خصوص عدم وجوب روزه بر سالمندان خاطرنشان کرده که این حکم مربوط به کسانی است که بقای تن درستی و سلامت مزاج آنان، به تکرار خوردن و آشامیدن در زمان های کوتاه بستگی دارد و صِرف رسیدن به سن هایی مانند پنجاه و ۵۱ و حتّی هشتاد سالگی ملاک نیست؛ زیرا بیشتر مردم در سنین پنجاه و ۵۱ باید روزه بگیرند و ملاک آن، همان است که گفتیم؛ امری که از راه گفته پزشکان می توان به آن پی برد و از همین جا حکمت اجازه شارع به سالمندان به خوردن روزه نیز روشن می گردد،[۱۴]چنان که امام  صادق علیه السلام بنا بر گزارشی، مسواک زدن را از دو سال پیش از رحلت، به دلیل ضعیف شدن دندان های خود کنار گذاشت[۱۵](بنا بر شهادت ایشان در ۶۵ سالگی، عمر ایشان در زمان ترک مسواک، حدود ۶۳ سال بوده است).

در دوره سالمندی گرچه شارع حکیم به مقتضای حکمت و رحمت تشریعی خود، در برخی احکام بر سالمندان، به اقتضای ناتوانی  نسبی شان آسان گرفته است، امّا این دوره چنان که پیداست، حتّی اگر به نهایت و به تعبیر قرآن کریم به «أرذل العمر»[۱۶]برسد ـ که برخی آن را دوره پس از پیری شمرده اند ـ،[۱۷]بخشی از دوره تکلیف و در ادامه آن است، مگر این که به زوال عقل یا دیوانگی بینجامد که طبعاً شرط تکلیف از میان خواهد رفت. برای نمونه اگر کسی مانند وصی به دلیل پیری زیاد نتواند هر چند به کمک دیگری به وظیفه خود عمل کند، خود به  خود عزل می شود و حاکم شرعی باید کسی دیگر را جای گزین او کند.[۱۸]

از این رو، اصل اوّلی و قاعده عمومی در هر حکمی، اعم از برداشتن یا گذاشتن تکلیف، این است که شامل حال سالمندان نیز می گردد و تنها با وجود دلیل خاص است که این گروه از مکلّفان می توانند حکم خاص داشته باشند. برای نمونه، در هنگام برداشتن تکلیف نماز جمعه از پیرمردان تأکید شده است که شامل هر پیرمردی نمی گردد؛ بلکه کسی که از حضور در نماز جمعه ناتوان باشد یا خیلی به سختی می افتد[۱۹]و یا بنا بر تقیید برخی، کسی که قدرت حرکت نداشته باشد.[۲۰]در گذاشتن تکلیف نیز می توان این مثال را آورد که شخص بیمار اگر امانتی نزد او هست، باید به دیگری وصیت کند تا امانت پس از مرگ احتمالی او، به دست مالک آن برسد.[۲۱]

از سوی دیگر در موارد وجود حکم خاص نیز شخص، تنها پس از احراز عنوان سالمندی و سال خوردگی و پیری، مشمول حکم خاص خواهد بود و در فرض شک، باید بر پایه قاعده عمومی و مطابق وضع پیشین خود، عمل کند. البتّه احراز صدق سالمندی به قطع و یقین منوط نیست و اطمینان عرفی یا داوری عرف یا بینه به عنوان اماره و نشانه ای که شارع برای آن اعتبار قائل شده، کفایت می کند.

در این میان، نقطه مقابل سنّ تکلیف در زنان در بخشی از احکام، «دوره یائسگی» است که گرچه ملازم با پایان دوره باروری است و مقطع سوم زندگی طبیعی بانوان به شمار می رود، امّا همواره ملازم با سنّ سالمندی نیست و نوعاً پیش از سالمندی عرفی رخ می دهد و از این رو نمی توان آن را ملاکی کلّی برای آغاز دوره سالمندی شمرد و کسی از فقها نیز آن را ملاک پیری قرار نداده است. البتّه در موضوع حکم پوشش زنان سال خورده، در شناخت ملاک سال خوردگی به این موضوع به عنوان یک قید و نشانه اشاره شده است.[۲۲]

آنچه در این فصل مورد نظر است، گزارشی کوتاه از آن دسته از احکام شرعی سالمندان است که از یک سو بیشتر محلّ نیاز آنان است و از سوی دیگر، بیشتر موافق نظر معروف و مشهور فقهای ماست. این احکام را در چند بخش بازگو می کنیم و به برخی مستندات و نکته های فقهی آن نیز اشاره خواهیم کرد.

بخش اوّل: احکام نماز

اصل نماز بر همه کسانی که به سنّ تکلیف رسیده اند، تا هر سنّی که برسند، واجب است و صِرف پیری و فرسودگی ناشی از آن حتّی اگر زیاد باشد و شخص را زمین گیر کند، مانع آن نیست و در این جهت، میان نماز در وقت ادا و نماز قضا تفاوتی نیست. آری، اگر شخص از شدّت پیری، توان تشخیص را از دست بدهد و در شمار یا به مثابه دیوانگان درآید، در این صورت، به نماز و روزه و سایر عبادات، مکلّف نیست و قضای آنها بر پسر بزرگ او نیز واجب نخواهد بود.[۲۳]همچنین پسر بزرگ حتّی اگر خود به سنّ سال خوردگی برسد، باید نمازهای قضا شده پدر را هر گونه که شده، به جا آورد، مگر این که نتواند نایب بگیرد و خود نیز از انجام آن ناتوان گردد.[۲۴]

با این حال، شرکت در نماز جمعه که بر مردان با شرایطی واجب عینی است و در دوره غیبت بنا بر نظر بسیاری فقها مانند امام  خمینی واجب تخییری است، همان گونه که در برخی احادیث آمده[۲۵]و فقها به آن تصریح کرده اند، بر پیرمردان سال خورده واجب نیست، چنان که بر بانوان و بیماران و نابینایان و کسانی که در دوفرسنگی و بیش از آن ساکن هستند، واجب نیست.[۲۶]علّت آن نیز چنان که برخی فقها گفته اند، این است که حضور در نماز جمعه بر پیران دشوار است. از این رو، تنها در صورتی که سنّ پیری در حدّی باشد که حضور در این نماز نوعاً مایه دشواری و حرج باشد، موجب سقوط وجوب است.[۲۷]البتّه اگر با وجود دشواری، در نماز شرکت کنند، نمازشان صحیح است و از نماز ظهر کفایت می کند[۲۸]و این حکم اجمالاً امری مورد اتّفاق شمرده شده است[۲۹]و حتّی به نظر برخی فقها کسانی مانند زنان و بیماران و سال خوردگان که شرکت در نماز جمعه بر آنان واجب نیست، اگر در محلّ برگزاری آن حاضر شوند، شرکت در آن بر آنان واجب خواهد شد.[۳۰]

نماز، چنان که می دانیم، دارای مقدّمات، شرایط و اجزای واجب و مستحبّ بسیاری است و در چگونگی انجام بیشتر آنها میان افراد سالمند و غیر سالمند تفاوتی نیست؛ ولی سالمندان در برخی احکام آن بویژه در نمازهای نافله وضع متفاوتی دارند، چنان که در قرائت و اذکار نماز، میان افراد تفاوتی نیست و پیری نوعاً مانع این بخش از اجزا نیست؛ امّا افعال حرکتی نماز بویژه قیام و رکوع و سجده، ممکن است برای نمازگزار به صورت موقّت یا دائمی از جمله به دلیل پیری دشوار باشند. در این جا به برخی مسائل فرعی مربوط به مقدّمات، شرایط و اجزای نماز اشاره می گردد:

۱. طهارت: وضو، یکی از مقدّمات واجب نمازهای واجب و مستحب است، جز در نماز بر مرده که آن نیز بیشتر حالت دعا دارد و اجزای آن با سایر نمازها تفاوت می کند. یکی از شرایط درستی وضو این است که شخص، خود عهده دار انجام آن گردد. با این حال در صورت ناچاری می تواند و بلکه باید از دیگری کمک بگیرد تا اعضای وضو با رعایت شرایط وضو شسته شوند و مسح سر و پا نیز به کمک نایب و با دست خود او صورت گیرد؛ امّا نیت وضو بر عهده خود اوست. در این حکم، میان ناتوانی ناشی از بیماری یا نقص عضو یا سالمندی، تفاوتی نیست، چنان که غسل و تیمّم نیز همین حکم را دارد.

با این حال در باره وضوی سالمندان، این پرسش به صورت خاص مورد توجّه است که: اگر کسی به دلیل پیری نمی تواند خودش وضو یا وضوی کامل بگیرد امّا خود می تواند تیمّم کند، آیا در این صورت باید از دیگری در وضو گرفتن کمک بگیرد و دیگری او را وضو دهد یا می تواند به تیمّم بسنده کند یا باید هر دو را به جا آورد؟ برخی فقها گفته اند در صورتی که توان انجام هیچ یک از کارهای وضو را ندارد، باید در صورت امکان، دیگری او را وضو دهد و به احتیاط واجب، هر دو نیز باید نیت وضو کنند؛ امّا اگر تا اندازه ای توان آن را دارد، باید از دیگری در تکمیل آن کمک بگیرد.[۳۱]

۲. قیام: یکی از واجبات نمازهای واجب، قیام است. این واجب، هنگام گفتن تکبیرة الإحرام و هنگام رفتن به رکوع، از ارکان پنجگانه نماز به شمار می رود که حتّی ترک سهوی آن موجب بطلان نماز است. مقصود از قیام، ایستادن راست بر پای خود و بدون تکیه دادن بر چیزی است؛ امّا در حال ناچاری، از جمله به دلیل ناتوانی ناشی از پیری می توان بر چیزی تکیه کرد یا به صورت خمیده نماز گزارد و اگر نمازگزار بتواند با تکیه  دادن یا خمیدگی یا گشودن بیش از اندازه پاها بایستد، نباید نشسته نماز بگزارد، چنان که با امکان نشسته  خواندن، هر چند با تکیه  کردن نباید خوابیده نماز بخواند. در فرض خوابیدنِ ناچاری نیز خوابیدن بر طرف راست و بعد، خوابیدن بر طرف چپ مقدّم است و اگر نشد، بر پشت خواهد خوابید.[۳۲]در حدیثی از امام علی علیه السلام در باره نماز واجب آمده است که نمازگزار نباید تکیه کند، مگر این که پیری سال خورده باشد که نتواند بایستد.[۳۳]در باره پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نیز نقل شده که وقتی پا به سن گذاشت و وزن ایشان سنگین شد، در نماز بر عصایی تکیه می داد[۳۴]و عصا به دست  گرفتن در نماز به دلیل پیری، منافاتی با لزوم حفظ صورت نماز ندارد.[۳۵]

۳. قیام در نافله: رعایت بسیاری از شرایط و واجبات از جمله قیام، به اتّفاق نظر فقها جز ابن  ادریس[۳۶]در نمازهای نافله امری الزامی نیست و حتّی می توان نوافل را در حال حرکت خواند.[۳۷]از این رو گرچه در نماز نافله، قیام واجب نیست و می توان در حال اختیار نیز آن را نشسته خواند، امّا افضل آن است که در صورت امکان، همانند نماز واجب ایستاده خوانده شود، تا جایی که در حدیث[۳۸]و نیز سخن فقها[۳۹]آمده که مستحب است هر دو رکعت نشسته، یک رکعت حساب شود. از این رو سالمندانی که نمی توانند یا دشوار است ایستاده نماز بخوانند، می توانند نافله های خود را نشسته بخوانند؛ امّا خوابیده خواندن نافله، تنها در صورت ناچاری، مُجاز است و در حالت اختیار مورد اختلاف است.[۴۰]این است که ام  سلمه نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و اله بیشتر نمازهای نافله را نشسته می خواند[۴۱]و همسر دیگر پیامبر صلی الله علیه و اله نقل کرده که ندیده پیامبر صلی الله علیه و اله نماز نافله را نشسته بخواند مگر در یک سال پیش از رحلت ایشان.[۴۲]در احادیث ما نیز آمده است که سدیر صیرفی وقتی به امام باقر علیه السلام گفت: آیا شما نمازهای نافله را نشسته می گزاری؟  فرمود: تنها از زمانی که وزنم سنگین شده و به این سن رسیده ام، آنها را نشسته می خوانم.[۴۳]

۴. رکوع و سجده: رکوع و سجده در نمازهای واجب باید به صورتی که معمول نمازگزاران است، بدون تکیه دادن بر چیزی انجام شود؛ امّا در صورت ناچاری مانند ناتوانی یا دشواری ناشی از پیری می توان تکیه داد. رکوع را در صورتی که بتوان با تکیه بر چیزی به جا آورد، نمی توان در حالت نشسته انجام داد و اگر نشسته نیز ممکن نباشد، باید ایستاده با سر و در صورت عدم امکان، با بستن و باز کردن پلک های چشم و اشاره انجام داد.[۴۴]در سجده نیز اگر بتوان مقداری خم شد، باید بقیه را با بالا آوردن سجده گاه کامل کرد و اگر اصلاً امکان خم شدن نباشد، باید همانند رکوع، با اشاره سر و در مرحله بعد، با اشاره چشم ها آن را انجام داد،[۴۵]چنان که وقتی ابراهیم کرخی از امام صادق علیه السلام در باره وظیفه پیرمردی پرسید که به دلیل ضعف پیری نمی تواند سراغ دستشویی برود و نمی تواند رکوع و سجده به جا آورد، امام علیه السلام فرمود: باید با سر اشاره کند و اگر کسی را دارد که مُهر را برایش بالا آورد، باید سجده کند و اگر برایش ممکن نیست، باید با سر به طرف قبله اشاره ای بکند.[۴۶]

۵. نماز شب: وقت نماز نافله شب از نیمه شب تا طلوع فجر صادق ـ یعنی فجر دوم و آغاز وقت نماز صبح ـ است و افضل، آن است که در وقت سحر ـ یعنی بنا بر مشهور، در یک سوم پایانی شب ـ خوانده شود.[۴۷]با این حال در احادیث زیادی به برخی افراد اجازه داده شده که آن را پیش از نیمه شب و پس از نماز عشا به جا آورند، از جمله شخص مسافر یا جوانی که به دلیل چیرگی خواب، نگران است که نتواند آن را در وقت مقرّر به جا آورد، چنان که به دلیل سرما نیز می توان آن را زودتر خواند.[۴۸]یکی از صاحبان عذر نیز سالمندان هستند که می توانند این نافله را پیش اندازند. در برخی احادیث آمده است که گاه اهل بیت( نیز چنین می کرده اند، چنان که ابان بن تغلب نقل کرده که در مسیر مکّه و مدینه، امام صادق علیه السلام می فرمود: «شما جوان هستید و [نافله شب را] عقب می اندازید؛ امّا من سالمندم و پیش می اندازم» و نماز شب را اوّل شب می خواند.[۴۹]

بخش دوم: احکام روزه

دشواری روزه از نظر جسمی، چنان که پیداست، بیشتر است و بر خلاف نماز که دارای اجزا و شرایط زیادی است که می توان با نادیده گرفتن بخشی از آنها از دشواری آن برای افراد ناتوان کاست، روزه داری، واجبی یک پارچه است و وقت آن از طلوع فجر صادق تا غروب شرعی آفتاب است، جز برای کودکان که جنبه تمرینی دارد و اجازه داده شده بخشی از روز را برای تمرین، روزه بگیرند و در صورت غلبه تشنگی یا گرسنگی، آن را بخورند[۵۰]و جز برای کسانی که دچار تشنگی شدیدی شده اند که مایه نگرانی بر جانشان است و مجازند در حدّ ضرورت، آب بیاشامند و البتّه باید قضای آن را به جا آورند.[۵۱]البتّه در برخی موارد، باید از مبطلات روزه خودداری کرد؛ امّا حکم روزه را ندارد، مانند کسی که پیش از ظهر، قصد سفر از وطن خود دارد.

چنان که می دانیم روزه ماه رمضان بر چندین گروه  واجب نیست و در شرایطی حرام است. افزون بر عنوان های سفر، بیماری، زیان جسمی، بارداری و شیر دادن که با شرایطی مانع وجوب روزه هستند، سالمندان نیز اگر ناتوان از روزه داری باشند یا برای آنان دشوار و دارای مشقّت باشد، معذور خواهند بود و روزه بر آنان واجب نیست. این حکمی است که نه تنها در چندین حدیث آمده و همه فقها بر آن اتّفاق نظر دارند،[۵۲]بلکه قرآن کریم نیز با ملاکی کلّی آن را ذکر کرده است و پس از اعلام حکم وجوب روزه ماه رمضان و این که بیماران و مسافران باید در وقتی دیگر قضا کنند، به کسانی اشاره کرده که روزه داری برای آنان نوعاً طاقت فرساست و خاطرنشان کرده که آنان به جای روزه، باید به افراد تنگ دست غذا کفّاره بدهند.[۵۳]در چند حدیث، مقصود از این افراد، از جمله سالمندانی شمرده شده اند که نمی توانند روزه بگیرند[۵۴]و فقهای ما عدم توانایی را به دشواری و مشقّت، گسترش داده اند. این افراد همان گونه که در آیه یاد شده آمده و در احادیث به صورت روشن تصریح شده است، برای هر روزی که از ماه رمضان روزه نمی گیرند، باید به اندازه یک وعده غذا ـ که یک مُد (حدود ۷۵۰ گرم)[۵۵]است ـ به افراد تنگ دست بدهند، بویژه اگر ناتوان از روزه داری نباشند و روزه گرفتن برای آنان دشوار باشد. گفتنی است در فرض ناتوانی، میان فقهای ما اختلاف است که کفّاره واجب است یا نه.[۵۶]برخی فقها مانند آیة اللّٰه بروجردی، آیة اللّٰه سید محسن حکیم، امام  خمینی و آیة  اللّٰه خویی، بر خلاف کسانی مانند آیة  اللّٰه طباطبایی یزدی، گلپایگانی و اراکی در فرض ناتوانی، کفّاره را واجب نمی دانند.[۵۷]برخی نیز در اصل موضوع، تصریح کرده اند همین که روزه بر شخص سالمند دشوار باشد و مایه ضعف او گردد، گرچه در حدّ حرج نباشد، می تواند روزه نگیرد،[۵۸]در حالی که برخی دیگر، عدم وجوب را در فرض حرج و مشقّت دیده اند.[۵۹]

در گزارشی از امیر مٶمنان، امام علی علیه السلام، آمده است که: پس از نزول وجوب روزه ماه رمضان و نزول آیه یاد شده، پیرمردی سال خورده که به دو نفر تکیه داده بود، نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و اله آمد و گفت: ای پیامبر خدا! [روزه] این ماه واجب است و من توان روزه گرفتن ندارم. پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: «برو بخور و به جای هر روز، نیم صاع غذا بده و اگر یک یا دو روز یا هر چه توانستی، روزه بگیر» و فردی گرفتار بیماری تشنگی آمد و گفت: ای پیامبر خدا! [روزه] این ماه واجب است و من ساعتی نمی توانم از نوشیدن آب خودداری کنم، جز این که می ترسم هلاک گردم. پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: «برو بخور و هنگامی که توانستی، روزه بگیر».[۶۰]در برخی احادیث تصریح شده است که در صورت عدم توان بر پرداخت کفّاره، چیزی بر شخص عذردار نیست.[۶۱]در این جا به چند مسئله فرعی اشاره می گردد:

۱. قضا و کفّاره: وجوب قضا در افراد سالمندی که به عذر ناتوانی یا دشواری، روزه نگرفته اند و پس از آن عذرشان رفع می گردد، مورد اختلاف فقهاست. برخی مانند آیة  اللّٰه سید محمّدکاظم طباطبایی و آیة  اللّٰه بروجردی قضای روزه را واجب می دانند و برخی مانند آیة اللّٰه گلپایگانی احتیاط را در قضا کردن دیده اند و برخی مانند امام  خمینی، آیة اللّٰه خویی،[۶۲]آیة اللّٰه سید محمّدباقر صدر[۶۳]و آیة  اللّٰه سیستانی[۶۴]واجب نمی دانند، چنان که آیة  اللّٰه بهجت وجوب قضا را محدود به جایی کرده که شخص تا ماه رمضان سال بعد، توان روزه گرفتن را پیدا کند و وجوب کفّاره را مربوط به همین صورت دانسته که تا سال بعد توان روزه گرفتن پیدا نکند.[۶۵]برخی نیز در وجوب کفّاره میان فرض عدم توان و فرض دشوار و حرجی بودن آن، تفاوت گذاشته اند و وجوب آن را به صورت دوم محدود کرده اند.[۶۶]

۲. رخصت و عزیمت: یکی از پرسش های فقهی در باره برداشته  شدن روزه از سالمندان، این است که: این امر «رخصت» است که بتوان در عین دشواری، روزه گرفت و روزه درست و مشروع باشد، یا امری الزامی و به اصطلاح «عزیمت» است که روزه گرفتن آنان در این صورت، نادرست و نامشروع است؟ برخی مانند صاحب جواهر، آن را از باب عزیمت شمرده اند[۶۷]و برخی دیگر مانند آیة اللّٰه سید حسن بجنوردی، آیة  اللّٰه گلپایگانی و مراجع معاصر، آن را از باب رخصت شمرده اند.[۶۸]

۳. استمتاع: در منابع حدیثی و فقهی، برخی امور برای روزه دار، مکروه و مایه کاهش ثواب شمرده شده اند و از جمله آنها بوسیدن همسر و ملاعبه و بهره بردن بدون آمیزش است که در احادیث زیادی مطرح شده و مورد پرسش اصحاب بوده است و در برخی از آنها دلیل باز داشتن از آن، این دانسته شده که این کار ممکن است به کاری بینجامد که روزه را باطل می کند.[۶۹]با این حال و با توجّه به همین نکته، در برخی احادیث، میان روزه دار جوان و پیر تفاوت گذاشته شده است، چنان که وقتی منصور بن حازم در این باره از امام صادق علیه السلام پرسید، امام علیه السلام پاسخ داد: «برای پیرمردی سال خورده مانند من و تو اشکالی ندارد؛ امّا برای جوان هوسران، نه؛ زیرا ایمن نیست و بوسیدن، خود یکی از دو شهوت است...».[۷۰]همین تفاوت گذاری در حدیثی از امام  باقر علیه السلام نیز آمده است، با این تصریح که جوان، ایمن از این نیست که ناخواسته دچار خروج منی گردد.[۷۱]

بخش سوم: احکام حج

حج در شریعت اسلامی گرچه فریضه ای بزرگ و پر اهمّیت است، امّا با توجّه به ماهیت آن که مستلزم حضور در میقات و مکّه و مشاعر عرفه و مشعر الحرام و مِناست و به تعبیر صاحب جواهر عبادتی است که عبادت بدنی و مالی و قولی است،[۷۲]خداوند وجوب آن را به استطاعت و توان شرعی یا عرفی منوط کرده و فرموده است: (لِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلْبَيْتِ مَنِ ٱسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً؛ و برای خدا حجّ خانه [ی کعبه] بر عهده مردم است، [البتّه] کسی که بتواند به سوی آن راه یابد)[۷۳]. این است که فقهای ما به استناد این آیه و احادیث متعدّد، وجوب آن را بر مکلّفان زن و مرد و پیر و جوان، افزون بر توان مالی و باز بودن راه ـ که به آن استطاعت «طریقی» گفته می شود ـ به توان جسمی و بدنی نیز منوط کرده اند. از این رو، تردیدی نیست کسی که توان جسمی لازم برای سفر حج و انجام مناسک آن را ندارد یا برای او بیش از اندازه معمول دشوار و مایه حرج است، حتّی اگر توان مالی پیدا کند و کوتاهی اوّلیه و نرفتن به حج، به رغم تحقّق هر سه استطاعت و زوال توان جسمی نیز وجوب ادای حج توسّط خود شخص از میان می رود؛ امّا تقریباً اتّفاق نظر وجود دارد که باید کسی دیگر را به نیابت از خود به حج بفرستد.[۷۴]البتّه از آن جا که برخی از اعمال حج مانند رمی و طواف نیابت بردارند، اگر کسی توان انجام اصل حج را دارد و در انجام این اعمال ناتوان است ـ چنان که برخی تصریح کرده اند  ،[۷۵]باید خود به حج برود و در این اعمال، نایب بگیرد.

از این رو اگر کسی هنگام سالمندی، توان مالی و طریقی پیدا کند امّا توان جسمی لازم را به دلیل سال خوردگی نداشته باشد، حج بر او هر چند از طریق نایب گرفتن، واجب نیست. البتّه همان گونه که اشاره شد و در احادیث چندی آمده،[۷۶]اگر شخص به رغم توانایی مالی و جسمی و طریقی از ادای حج در وقت خود ـ یعنی نخستین سال ـ کوتاهی کند و به دوره سال خوردگی و ناتوانی جسمی ناشی از آن برسد، باید در زمان حیات خود، کسی دیگر را با هزینه و از سوی خود روانه حج کند. از جمله احادیث، این حدیث است که: زنی از طایفه خثعم نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و اله آمد و گفت: پدرم حجّ واجب بر عهده اش آمده و چون سالمند است، نمی تواند بر مرکب سوار شود. آیا می توانم از طرف پدرم حج بگزارم و برای او سودی دارد؟ پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: «آری» و آن را مانند ادای دین مالی برای پدرش دانست که ذمّه او را فارغ می کند.[۷۷]در حدیثی از امام صادق علیه السلام نیز آمده است: مردی که هیچ حج نگزارده بود، پیش امام علی علیه السلام آمد و گفت: من ثروتمند بودم و در ادای حج کوتاهی کردم تا سنّم بالا رفت. پرسید: «آیا توان حج داری؟». گفت: نه. علی علیه السلام به وی فرمود: «اگر می خواهی، مردی را آماده کن و بفرست که از طرف تو حج بگزارد».[۷۸]

در انجام مناسک حج نیز با توجّه به دشواری های اعمال از جمله ازدحام جمعیت، برای برخی گروه ها از جمله سالمندان آسان گرفته شده است که در چند فرع بیان می شود:

۱. ترتیب مناسک: ترتیب عمومی و اوّلیه اعمال حجّ تمتّع، این است که طواف، نماز طواف و سعی صفا و مروه، پس از وقوف در عرفات و مشعر الحرام انجام شوند. از این رو حُجّاج باید پس از وقوف، برای انجام این اعمال به مکّه باز گردند؛ امّا چنان که در چند حدیث آمده[۷۹]و فقهای گذشته و حال نیز نوعاً گفته اند،[۸۰]چند دسته از حج‌گزاران از جمله سالمندان ـ که برگشت به مکّه یا انجام طواف و سعی پس از برگشت به دلیل ازدحام جمعیت برای آنان دشوار است ـ می توانند طواف زیارت و نماز آن و سعی را پیش اندازند و آنها را پس از احرام و پیش از رفتن برای وقوف به جا آورند. اسماعیل بن عبد الخالق از امام  صادق علیه السلام شنیده است که فرمود: «مانعی نیست که پیر سال خورده و بیمار و زن و ناتوان جسمی، طواف حج را پیش از رفتن به مِنا به جا آورد».[۸۱]

با این حال در باره پیش انداختن طواف نساء که در یک حدیث، مُجاز شمرده شده و در حدیثی دیگر از آن منع شده، نگاه یکسانی وجود ندارد. محقّق حلّی، حدیث جواز را مشهورتر شمرده است،[۸۲]چنان که برخی نظر مشهور را همین دانسته اند.[۸۳]با این حال، آنچه در فتاوای فقهای معاصر آمده، نوعاً به طواف حج ـ که به آن، طواف زیارت نیز گفته می شود ـ اختصاص دارد و تنها برخی همانند امام خمینی و آیت اللّٰه مکارم پیش انداختن طواف نساء را مجاز دانسته‌اند و در عین حال، رعایت احتیاط را بهتر دیده اند.[۸۴]

۲. طواف و نماز طواف: حکم اوّلی در طواف و نماز طواف، این است که حج گزار، آنها را خودش به جا آورد؛ ولی افرادی که از انجام آنها معذور هستند، مانند بیمار یا بیهوش، طواف و نماز آن، از طرف آنان گزارده می شود، چنان که امام صادق علیه السلام نقل فرموده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و اله دستور داد از طرف کسی که نمی تواند از خروج غائط خودداری کند و کسی که دچار شکستگی شده، طواف انجام شود.[۸۵]امام صادق علیه السلام در سخنی دیگر فرموده است: از طرف بیمار ناتوان و فرد بیهوش، طواف و رمی صورت می گیرد.[۸۶]

در احادیث و مباحثی که به این موضوع اختصاص دارند، گرچه از عذر «سالمندی» سخن به میان نیامده است و نوعاً از افراد بیمار، بیهوش، دچار شکستگی و کسی که نمی تواند از خروج غائط خودداری کند، نام برده شده و در باره زن حائض نیز بحث و اختلاف است، امّا افزون بر اطلاق «عذر» و «معذور» که در عبارت کسانی مانند محقّق حلّی و علّامه حلّی[۸۷]آمده، در خود این عبارت ها، قید «و مانند آن» نیز آمده است که نشان می دهد مواردِ ذکر  شده به عنوان نمونه هایی برای «عذر» بیان شده اند و محدود به آنها نیستند. این است که کاشف‌الغطا پس از ذکر بیهوشی و عدم خودداری از خروج غائط ـ که در احادیث و گفتار فقها آمده ـ افزوده است: «ظاهراً هر معذوری ملحق می شود»،[۸۸]چنان که برخی دیگر نیز در استدلال بر همسانی عذر حیض و الحاق زن حائض به حکم جواز نیابت از او در طواف، گفته اند: آنچه از احادیثی که عذرهای مجوّز نیابت در طواف را برشمرده اند، بر می آید و همه از آنها می فهمند، این است که جواز نیابت، به عذرهای یاد شده اختصاص ندارد و در حیض نیز می توان از موارد یاد شده الغای خصوصیت کرد یا به دلیل اشتراک در حکمت و علّت ـ که وجود حرج و دشواری است ـ همین حکم را جاری نمود.[۸۹]

از این رو زنان و مردان سالمندی که نمی توانند طواف بگزارند، باید نایب بگیرند، چنان که در پاسخ استفتا از امام  خمینی در باره کسی که از طواف حتّی در بیرون از محدوده برگزاری طواف، ناتوان است و به دلیل گرانی اجاره تخت روان، انجام طواف برای او دشوار است، آمده که اگر از طواف با تخت روان نیز معذور است، نایب بگیرد؛[۹۰]ولی باید توجّه داشت این در صورتی است که حتّی امکان طواف دادن آنان، هرچند با سوار شدن بر پشت حیوان یا انسان یا ابزار باربری مانند تخت روان وجود نداشته باشد، چنان که وقتی صفوان بن یحیی از امام  کاظم علیه السلام یا امام رضا علیه السلام در باره بیماری که به مکّه می آید و توان طواف و سعی ندارد پرسید، امام علیه السلام فرمود او را در حالی که پاهایش به زمین می خورد و با آن تماس دارد، طواف دهند.[۹۱]این است که برخی در پاسخ این پرسش که «آیا برای زن باردار، بیمار و سالمند جایز است سوار بر زنبه طواف کنند؟»، گفته اند در صورت نگرانی از زیان جسمی و ناتوانی، جایز است،[۹۲]چنان که صاحب جواهر تصریح کرده است که نایب گرفتن در فرضی است که نتوان شخص معذور را طواف داد، به دلیل این که ممکن است به عنوان مثال، جان بدهد یا به دلیل شرعی نتوان او را بر دوش کشید یا بر تخت روان گذاشت، مانند کسی که در خروج غائط، خودنگهدار نیست و در نتیجه در طواف فاقد طهارت است.[۹۳]

۳. وقوف در مشعر الحرام: یکی از واجبات حج که پس از وقوف در عرفات صورت می گیرد، وقوف در مشعر الحرام است و وقت اختیاری آن، روز عید قربان از طلوع فجر تا طلوع آفتاب است؛ امّا به دلیل دشواری ماندن در مشعر الحرام و نیز ازدحام جمعیت در مِنا و رمی روز دهم، چند دسته از جمله سالمندان و زنان مُجاز هستند که شب عید، پس از آن که مقداری از شب را در مشعر ماندند، راهی مِنا شوند. گفتنی است برخی مانند امام  خمینی،[۹۴]آیة  اللّٰه فاضل لنکرانی[۹۵]و آیة  اللّٰه زین  الدین[۹۶]احتیاط لازم را در آن دیده اند که اینان تا نیمه شب نشده، از مشعر بیرون نروند؛ امّا فقهای دیگر مانند آیة  اللّٰه گلپایگانی خروج پیش از آن را نیز برای این افراد جایز[۹۷]دانسته اند.[۹۸]

۴. رمی: سنگ زدن به جمرات، از واجبات حج در مِنا در هر سه روز دهم، یازدهم و دوازدهم ذی  الحجّه است و باید در روز انجام شود؛ امّا این کار با توجّه به ازدحام جمعیت، بویژه در روز، دشواری خاصّ خود را دارد. از این رو، وجوب انجام رمی در شب برای کسانی که عذر دارند، مانند بیماران و سالمندان و زنان هر چند غیر سال خورده و غیر بیمار و حتّی چوپانان، به اتّفاق نظر فقها و به دلیل چندین حدیث[۹۹]برداشته شده است و آنان می توانند رمی را جلو بیندازند و شبِ قبل و افزون بر آن، بنا بر گفته برخی فقها، شب بعد به جا آورند و حتّی اگر نگران انجام آن در هر سه شب به دلیل احتمال مواجه شدن با مشکل باشند، چنان که برخی فقها گفته اند، می توانند همه را در یک شب انجام دهند.[۱۰۰]

از سوی دیگر در صورتی که حج گزار نتواند خودش رمی را حتّی در شب به جا آورد، همان گونه که در چندین حدیث آمده و فقها بر آن اتّفاق نظر دارند، می تواند انجام آن را به نایب واگذار کند. البتّه در حدیثی از امام کاظم علیه السلام در باره بیمار آمده است که در صورت امکان، خود شخص به محلّ رمی برده شود و این امر چنان که شیخ  حرّ عاملی نوشته، امری مستحب است.[۱۰۱]و حتّی برخی مستحب شمرده اند که شخص عذردار، سنگ ریزه ها را خود در دست نایب بگذارد یا نایب، آنها را در دست او بگذارد و سپس بردارد و پرتاب کند.[۱۰۲]

۵. خروج از مِنا: از واجبات مِنا این است که حج گزار باید در شب های یازدهم و دوازدهم ذی  الحجّه تا نیمه شب در مِنا به سر ببرد، مگر این که در مکّه تا طلوع فجر بیدار بماند و مشغول عبادت باشد و برخی باید شب سیزدهم نیز در مِنا بمانند، مانند کسی که در حالت احرام از آمیزش پرهیز نکرده است. در این میان، چنان که همه فقها گفته اند، بیماران و پرستاران آنان و بلکه هر کسی که عذری دارد و ماندن در مِنا برای او دشوار است، واجب نیست در شب های یاد شده در مِنا بماند و این، شامل حال سالمندانی که ماندن، موجب مشقّت آنان باشد نیز می گردد. صاحب جواهر عدم وجوب ماندن صاحبان عذر را از جمله به دلیل امکان استدلال به نفی حرج در دین شمرده است و اختلاف نظری در آن سراغ ندارد.[۱۰۳]

از سوی دیگر کسانی که می توانند روز دوازدهم برگردند، باید تا ظهر روز دوازدهم بمانند و پیش از آن نمی توانند از مِنا بیرون بروند؛ امّا زنان و بیماران و سالمندان و کسانی که نگران مشقّت ازدحام هنگام برگشت هستند، می توانند پس از آن که شب دوازدهم را تا نیمه در مِنا ماندند و رمی مربوط به روز دوازدهم را شبانه انجام دادند، بدون ماندن تا ظهر، برای انجام بقیه اعمال به مکّه برگردند و اگر بقیه را پیش تر به جا آورده اند، به هر جا که می خواهند، بروند.[۱۰۴]

۶. استلام حجر الأسود:یکی از مستحبّات مٶکّد طوافِ واجب و مستحب که در احادیث زیادی بر آن تأکید شده[۱۰۵]و در شمار سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله است، دست کشیدن به حجر الأسود و نیز بوسیدن آن است که بر پایه همین احادیث، دست راست خداوند روی زمین شمرده می‌شود. این کار، نوعی تجدید پیمان الهی به شمار می رود و مایه گواهی دادن حجر الأسود به وفاداری شخص به این پیمان است؛ امّا با توجّه به ازدحام زیادی که نوعاً در اطراف حجر الأسود است و به دشواری می توان دست خود را به آن رساند، در احادیث چندی به تأکید نداشتن استحباب آن در هنگام ازدحام، اشاره شده[۱۰۶]و حتّی در احادیثی آمده است که امام صادق علیه السلام در پاسخ این پرسش که: «چرا هنگام طواف، دست بر حجر الأسود نگرفته است با این که سنّت پیامبر صلی الله علیه و اله به شمار می‌رود؟»، می فرماید: «زیرا مردم برای پیامبر صلی الله علیه و اله حرمتی قائل بودند که برای من قائل نیستند و وقتی پیامبر صلی الله علیه و اله به حجر الأسود می رسید، برای او راه باز می کردند و کنار می رفتند تا استلام کند و من ازدحام را خوش ندارم».[۱۰۷]

به صورت خاص نیز افزون بر احادیثی که تأکید استحباب استلام را از بانوان برداشته اند،[۱۰۸]در سالمندان، امام صادق علیه السلام در پاسخ محمّد حلبی که در باره حکم استلام حجر الأسود هنگام شلوغی پرسید، فرموده است: «پیرمرد سال خورده و شخص ناتوان و شخص بیمار، رخصت ترک دارند و دوست ندارم دست رساندن به حجر را ترک کنی، مگر این که چاره ای نیابی».[۱۰۹]

بخش چهارم: احکام جهاد

چنان که می دانیم، جهاد با دشمن در یک تقسیم کلّی، به دو قسم جهاد دفاعی و جهاد ابتدایی تقسیم می گردد.[۱۱۰]در جهاد دفاعی که دشمن به سرزمین اسلامی و مسلمانان هجوم آورده یا قصد هجوم دارد و آغاز جنگ در اختیار و به اراده مسلمانان نیست، پیداست که دفاع را نمی توان به دسته  و صنفی خاص محدود کرد؛ زیرا افزون بر ادلّه نقلی، به حکم عقل باید از جان و مال و ناموس و آبروی خود و کسانی که حفظ آنان بر عهده انسان است، در برابر حمله و دست اندازی بیگانه دفاع کرد و از این رو بر همه افراد مکلّف، اعم از زن و مرد و پیر و جوان و سالم و ناقص واجب است به هر وسیله ممکن در حدّ نیاز به دفاع برخیزند و این تکلیف، نه به حضور امام معصوم علیه السلام و اذن او منوط است و نه به اذن دیگری و تکلیفی مطلق است،[۱۱۱]چنان که دفاع از دین اسلام نیز اگر در خطر باشد، همین حکم را دارد.[۱۱۲]

بر این اساس چنانچه در دفاع، به به کارگیری افراد غیر مکلّف مانند کودکان نابالغ نیاز باشد نیز ـ گرچه تکلیفی متوجّه خود کودکان نیست ـ بر افراد مکلّف واجب است که آنان را به دفاع وا دارند. البتّه اگر حاکم اسلامی یا کارشناسان مورد اعتماد جامعه اسلامی، شیوه و ترتیب خاصّی را از جمله در چگونگی به کارگیری اشخاص در دفاع، به مصلحت و لازم  می دانند و به عنوان مثال، اولویت را در شرکت مردان جوان و نه سالمندان می شمارند، طبیعی است که نباید فرمان حاکم یا مصلحت سنجی اطمینان بخش کارشناسان نادیده گرفته شود؛ امّا نکته اصلی، آن است که این وظیفه در اصل، متوجّه همه است و حاکم یا حکومت اسلامی، مُجاز است همه یا هر گروهی را که لازم بداند، به امر دفاع فرا بخواند، حتّی اگر پیری سال خورده یا انسانی با پیکری ناقص باشد که بتواند هر چند با دشواری در بخشی از دفاع، کاری هرچند غیر نظامی مانند تهیه آب و غذا صورت دهد.

امّا جهاد ابتدایی، به انگیزه گسترش حاکمیت اسلام یا دعوت به آن، با غیر مسلمانان صورت می گیرد[۱۱۳]و آغاز عملی آن، بسته به تشخیص امام علیه السلام یا حاکم اسلامی[۱۱۴]است که باید با برآورد لازم در باره قدرت و توان مسلمانان و اطمینان به غلبه بر کفّار مورد نظر اقدام شود. از این رو، این جهاد، یک وظیفه دینی مقید و محدود به شرایط معین و افراد خاص است، از جمله این که بر بانوان و افرادی که معلولیت جسمی دارند (مانند نابینا و لنگ و فلج یا بیمار) واجب نیست، چنان که بر پیران سال خورده نیز واجب نیست و افزون بر احادیث، قرآن کریم به صراحت یا به دلالت عمومی بر نفی تکلیف از اینان دلالت دارد[۱۱۵]و مورد اتّفاق نظر فقها نیز هست.[۱۱۶]

صاحب جواهر در خصوص رفع تکلیف جهاد ابتدایی در سالمندان، از جمله به ظهور آیه و قاعده نفی حرج، استناد کرده است. از همین رو خاطرنشان کرده که اگر سالمندی توان نبرد داشته باشد، جهاد بر او واجب خواهد بود، هرچند سنّ او بالا رفته باشد. ایشان به عمّار بن یاسر در جنگ صفّین و مسلم بن عوسجه در کربلا مثال می زند.[۱۱۷]به همین دلیل است که برخی فقها، نفی وجوب جهاد از کسانی مانند افراد بیمار و معلول و پیران سال خورده را ذیل شرط «قدرت» بیان کرده اند[۱۱۸]و این نشان می دهد که جز کودکان و زنان که هر یک دلیل خاصّ خود را دارد، ملاک مشترک در سایر موارد، همان ناتوانی است. از این رو در باره مردان سالمند نمی توان سنّ معینی را در برداشته شدن وظیفه جهاد ذکر کرد.

گفتنی است گرچه وظیفه جهاد ـ که امری دشوار است و بدین جهت، از نگاه عقلایی باید رزمندگان و نیروهای نظامی همواره از میان افرادی خاص انتخاب  شوند ـ از برخی گروه ها و به عنوان مثال از زنان ـ که بویژه در گذشته بسی اندک از آنان استفاده می شده است ـ برداشته شده، امّا برای درک نسبی ثواب جهاد، در برخی احادیث جای گزین هایی معرّفی شده است، از جمله وقتی اسماء بنت یزید انصاری به نمایندگی از سایر زنان، محرومیت زنان از جهاد را خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در جمع یاران ایشان، مطرح کرد و گویا به آن، اعتراض یا در باره آن سٶال داشت، پیامبر صلی الله علیه و اله جهاد بانوان را «همسرداری پسندیده» برشمرد؛[۱۱۹]سخنی که عین یا مضمون آن در احادیث دیگر نیز آمده است، از جمله امیر مٶمنان علیه السلام با تأکید بر این که خداوند جهاد را بر مردان و زنان نوشته است، جهاد مرد را بذل مال و جان تا کشته شدن در راه خداوند و جهاد زن را صبر و تحمّل نسبت به رفتار شوهر دانسته است؛[۱۲۰]حدیثی که در منابع فقهی نیز به آن استناد شده است،[۱۲۱]یا پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله «گزاردن حج» را جهاد هر انسان ناتوانی شمرده است[۱۲۲]و در حدیثی دیگر، گزاردن حج و عمره را جهاد سالمندان و خردسالان و ناتوانان و زنان قرار داده است.[۱۲۳]

از سوی دیگر، اسلام جانب سالمندان در جبهه دشمن را نیز گرفته و آنان را در پناه حمایت خود قرار داده است، چنان که در شماری از احادیث به رزمندگان اسلامی تأکید شده که هنگام جنگ، متعرّض زنان و کودکان و سالمندانی که نوعاً توان جنگیدن ندارند، نشوند و کشتن آنان حرام شمرده شده است، مگر این که آنان با مسلمانان بجنگند،[۱۲۴]یا کفّار، آنان را سپر خود قرار بدهند و راهی جز کشتن آنان نباشد[۱۲۵]و چنان که امام صادق علیه السلام فرموده، روش پیامبر خدا صلی الله علیه و اله این بود که وقتی می خواست سپاهی را به جنگ بفرستد، آنان را برابر خود می نشاند و به آنان سفارش می کرد که به نام خدا و به کمک خدا و در راه خدا و بر پایه عقیده رسول خدا حرکت کنند، کینه ورزی نکنند، بدن ها را مُثله و قطعه  قطعه ننمایند، خیانت و پیمان شکنی نکنند، پیر سال خورده و کودک و زن را نکشند و درختی را جز از سر ناچاری قطع نکنند.[۱۲۶]

بخش پنجم: احکام حجاب

مراقبت و تعدیل جاذبه های جنسی و غریزی بویژه در دوره جوانی و قرار دادن آنها در چارچوب های تعریف شده شرعی، یکی از مصلحت‌های مهم و الزامی است که ادیان الهی بویژه شریعت اسلامی و بلکه رویه های عقلایی در تاریخ زندگی انسان بر آن اهتمام داشته اند. یکی از موضوع هایی که پیوند مستقیم با این امر حیاتی دارد، موضوع «پوشش» و مسائل مرتبط با آن از جمله «نگاه» است. اصل وجوب پوشش برای زن مسلمان در برابر مرد بیگانه، از احکام قطعی اسلامی است، چنان که اصل حرمت نگاه به نامحرم، اعم از زن و مرد، اجمالاً از احکام مورد اتّفاق فقهای اسلامی است. این دو حکم، دارای قیود و شرایطی است که در منابع فقهی آمده اند و برخی از آن موارد و شرایط نیز محلّ اختلاف و نگاه های فقهی متفاوت است.

آنچه از مجموع ادلّه وجوب پوشش در زن و مرد و حرمت نگاه یا چشم چرانی و حریم گذاشتن در روابط با جنس مخالف و موافق به خوبی آشکار است، این است که یک دلیل و حکمت روشن در تشریع حکم پوشش و نگاه و اموری مانند آن از سوی شارع حکیم که گاه نیز در حدّ توصیه غیر الزامی صورت گرفته، دور ساختن فرد و جامعه از پیامدهای سوء فردی و اجتماعی است. همین هدف که یک عامل روشن در چگونگی ترسیم مرزهای روابط زن و مرد است، موجب شده که شاهد قیود و شرایطی در تعیین گستره و چگونگی موضوع و حکم پوشش و نگاه باشیم. از آن جمله، آسانگیری حکم پوشش در زنان سال خورده و در نگاه به آنان است که اجمالاً مورد قبول همه فقهاست و اصل آن، آیه‌ای است برای زنان سال خورده‌ای که در سنّی نیستند که معمولاً امید به ازدواج داشته و از این نظر مورد توجّه باشند، جایز دانسته لباس خود را ـ که در احادیث به همان پوشش سر و گردن و لباس رو تفسیر شده است ـ کنار بگذارند، به شرط آن که آراسته به آرایش و زینت و در پی آن نباشند؛ ولی با این حال به این دسته از زنان نیز سفارش کرده است که در پی عفّت و پاکی باشند که برای آنان بهتر است.[۱۲۷]

حکمت این آسانگیری، چنان که در خود آیه نیز به آن اشاره شده، این است که نوعاً در زنان سال خورده، زمینه تحریک و فسادانگیزی برای خود یا دیگری وجود ندارد یا بسی اندک است. افزون بر تعبیر «لا یرجُون نکاحاً»، تعبیر «القواعد» که به نوعی بازنشستگی اشاره دارد و در برخی احادیث به بازنشستگی از ازدواج معنا شده است،[۱۲۸]همین را می رساند؛ زیرا زنان در چنین دوره ای از زندگی طبیعی، نه دارای غریزه جنسی قوی هستند و نه برای دیگران چنان جاذبه ای دارند. این نکته ای است که در سخن امام رضا علیه السلام آمده؛ سخنی که حکمت حرمت نگاه به موی زنان را جلوگیری از تحریک مردان و در نتیجه جلوگیری از فساد و ارتکاب حرام شمرده و نیز زنان سال خورده را استثنا کرده است. در این حدیث با اشاره به آیه یاد شده آمده است که آنان می توانند غیر جلباب را نیز کنار بگذارند و نگاه به موی آنان مانعی ندارد،[۱۲۹]چنان که در احادیثی، این حکم به برداشتن جلباب و خمار محدود شده که سر و گردن را می پوشاند.[۱۳۰]این است که این دوره، سنّ خاصّی ندارد و همان گونه که برخی فقها تصریح کرده اند، زنان از این نظر یکسان نیستند و ملاک، همان است که در آیه آمده است.[۱۳۱]

بر همین اساس در برخی احادیث که به صورت غیر الزامی، زنان از رفتن به نمازهای جمعه و عید فطر و عید قربان باز داشته شده اند، زنان سال خورده استثنا شده اند.[۱۳۲]برخی فقها نیز به همین دلیل، میان زنان سال خورده و غیر سال خورده تفاوت گذاشته اند.[۱۳۳]برخی نیز شرکت زنان سال خورده را در نماز عید، جایز و شرکت زنان دارای جاذبه و دلرُبا را غیر جایز شمرده اند،[۱۳۴]چنان که سرمه کشیدن برای زنان سالمند و نزدیک به سالمندی، مجاز شمرده شده است.[۱۳۵]لازم به ذکر است که امام  خمینی بر خلاف برخی نظرها که بدانها اشاره شد، در پاسخ این پرسش که: آیا شرکت بانوان در نمازهای جماعت یومیه و نماز جمعه کراهت دارد یا نه؟ نوشته اند: «کراهت ندارد؛ بلکه در بعض موارد مطلوب است»[۱۳۶].[۱۳۷]

به هر حال از نظر فقهی، همان گونه که زنان سالخورده به پوشش دست  کم، سر و گردن الزامی ندارند، نگاه غیر شهوانی مردان نامحرم به آنان نیز جایز است[۱۳۸]و در حالی که برخی فقها هر نوع تماس بدنی با نامحرم از جمله مصافحه با زنان سال خورده را جز در وقت ضرورت حرام دانسته اند،[۱۳۹]تنها آیت اللّٰه بهجت، نگاه و تماس با بدن زنان سال خورده را اگر به قصد لذّتجویی نباشد، جایز شمرده اند.[۱۴۰]

[۱]. ر.ک: فتح: آیه ۱۷.

[۲]. (اذا نَصَحُوا للهِ و رسولِه مَا عَلَى ٱلْمُحْسِنِينَ مِن سَبِيلٍ؛ هر گاه براى خدا و رسولش خيرخواهى کنند. بر نيکوکاران راه مؤاخذه نيست) (توبه: آیه ۹۱).

[۳]. ر.ک: مهذّب الأحکام، سیّد عبد الأعلی سبزواری: ج ۱۰ ص ۲۴۹.

[۴]. از جمله: محقّق حلّی در المختصر النافع (ص ۴۱) و امام  خمینی در تحریر الوسیلة (ج۱ ص۲۴۶).

[۵]. ر.ک: الحدائق الناضرة: ج ۱۰ ص ۴۸۷.

[۶]. ر.ک: منهاج الصالحین، سیّد محمّدسعید حکیم: ج ۲ ص ۲۹۵.

[۷]. ر.ک: الکافی: ج ۷ ص۱۷۷، تهذیب الأحکام: ج ۱۰ ص ۴.

[۸]. ر.ک: ریاض المسائل، سیّد علی طباطبایی: ج ۱۵ ص ۴۷۹ ـ ۴۸۲. نیز، ر.ک: تحریر الوسیلة، امام خمینی: ج ۲ ص ۴۶۳.

[۹]. تهذیب الأحکام: ج ۱۰ ص ۴.

[۱۰]. ر.ک: لسان العرب: ج ۳ ص ۳۱، تاج العروس: ج ۴ ص ۲۸۵.

[۱۱]. (و عَلى الَّذينَ يُطيقونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ؛ و بر کسانی که روزه گرفتن طاقت‌فرسا باشد، دادن طعام به یک فقیر، کفّاره است) (بقره: آیه ۱۸۴).

[۱۲]. (و لِلّهِ عَلى الناسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إلَيه سَبِيلاً؛ و برای خدا حجّ خانه [ی کعبه] بر عهده مردم است، [البتّه] کسی که بتواند به سوی آن راه یابد) (آل عمران: آیه ۹۷).

[۱۳]. إرشاد السائل، سیّد محمّدرضا گلپایگانی: ص ۵۱.

[۱۴]. ر. ک: جواهر الکلام: ج ۱۷ ص ۱۵۰ ـ ۱۵۱.

[۱۵]. ر. ک: کتاب من لا یحضره الفقیه: ج ۱ ص ۵۴.

[۱۶]. (و مِنکُم مَن یُرَدَّ الی ارذلِ العمرِ لکَی لا یَعلم بعد علم شیئاً؛ و برخی از شما تا خوارترین [دوره] سال‌های زندگی باز گردانده می‌شوند) (نحل: آیه ۷۰) و مشابه آن: حج: آیه ۵.

[۱۷]. ر. ک: مفردات ألفاظ القرآن: ص ۵۰۷.

[۱۸]. ر. ک: تحریر الوسیلة، امام خمینی: ج ۲ ص ۱۰۳ ـ ۱۰۴.

[۱۹]. از جمله، ر.ک: ذکری الشیعة، شهید اوّل: ج ۴ ص۱۲۱.

[۲۰]. ر.ک: مفتاح الکرامة، سیّد جواد عاملی: ج ۸ ص ۴۷۴ ـ ۴۷۵.

[۲۱]. ر.ک: تذکرة الفقهاء، علّامه حلّی: ج ۱۶ ص ۱۷۵ و ۱۸۰.

[۲۲]. ر. ک: کنز الدقائق:ج ۹ ص ۳۴۶.

[۲۳]. ر. ک: منیة السائل، آیة اللّٰه سیّد ابو القاسم خویی: ص ۲۸، صراط النجاة، آیة اللّٰه جواد تبریزی: ج ۱ ص۴۹۰ ـ ۴۹۲.

[۲۴]. أجوبة الاستفتائات، آیة اللّٰه سیّد علی خامنه ای: ج ۱ ص ۱۶۱ ـ ۱۶۲.

[۲۵]. ر.ک: وسائل الشیعة: ج ۷ ص ۲۹۵ و ۲۹۷.

[۲۶]. ر. ک: شرائع الإسلام، محقّق حلّی: ج ۱ ص ۸۶، تحریر الوسیلة، امام خمینی: ج ۱ ص ۲۳۷، توضیح المسائل محشی: ج ۱ ص ۸۴۴ مسئله ۷، این نکته مورد پذیرش فقهای معاصر است. آیة اللّٰه محمّدتقی بهجت، در فرض وجوب تخییری، میان واجد شرایط وجوب و غیر آن، تفاوتی نگذاشته است، جز در مسافت (توضیح المسائل: ص ۲۸۶ ـ ۲۸۷).

[۲۷]. هدایة العباد، آیة اللّٰه سیّد محمّدرضا گلپایگانی: ج ۱ ص ۲۱۵، هدایة العباد، ، آیة اللّٰه لطف  اللّٰه صافی گلپایگانی: ج ۱ ص ۱۸۲.

[۲۸]. تحریر الوسیلة، امام خمینی: ج ۱ ص ۲۳۷ برخی تنها پیرمرد و برخی دیگر پیر فرتوت را مشمول این حکم دانسته‌اند.

[۲۹]. ر.ک: جواهر الکلام: ج ۱۱ ص ۲۶۸. نیز، ر.ک: نگاه فقهی به حضور زنان در عبادت های جمعی: ص ۱۶۲.

[۳۰]. از جمله: محقّق حلّی در شرائع الإسلام (ج ۱ ص ۸۶) و شیخ  محمّدحسن نجفی در جواهر الکلام (ج ۱۱ ص ۲۷۰).

[۳۱]. ر.ک: العروة الوثقی (محشی): ج ۱ ص ۴۰۲، فصل فی شرائط الوضوء: م ۲۳ فتوای آیات، امام خمینی، خویی، اراکی و گلپایگانی همانند متن عروه است. نیز، ر.ک: استفتائات، آیت اللّٰه سیستانی، ص ۴۱۵.

[۳۲]. ر. ک: تحریر الوسیلة، امام  خمینی: ج ۱ ص ۱۶۳.

[۳۳]. ر. ک: کنز العمّال: ج ۸ ص ۱۰۲ ح ۲۲۰۸۸.

[۳۴]. ر.ک: المستدرک علی الصحیحین: ج ۱ ص ۲۶۵.

[۳۵]. ر. ک: هدایة العباد، آیة اللّٰه لطف  اللّٰه صافی گلپایگانی: ج ۱ ص ۱۴۸.

[۳۶]. ر.ک: جامع المقاصد: ج ۲ ص ۲۱۶.

[۳۷]. ر.ک: کشف الغطاء: ج ۳ ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷.

[۳۸]. ر. ک: تهذیب الأحکام: ج ۲ ص ۱۶۶.

[۳۹]. از جمله: شهید ثانی در روض الجنان (ج ۲ ص ۸۷۶) و شیخ  جعفر کاشف الغطا در کشف الغطاء (ج ۳ ص ۱۷۵).

[۴۰]. ر.ک: العروة الوثقی: ج ۳ ص ۴۱۱، امام خمینی در حالت اختیار مجاز می‌شمارند و آیات خویی، اراکی و گلپایگانی اشکال می‌کنند.

[۴۱]. ر. ک: سنن النسائی: ج ۳ ص ۲۲۲.

[۴۲]. ر. ک: صحیح مسلم: ج ۱ ص ۵۰۷ ح۱۱۸.

[۴۳]. الکافی: ج ۳ ص ۴۱۰.

[۴۴]. ر. ک: تحریر الوسیله، امام خمینی: ج ۱، ص ۱۷۰.

[۴۵]. ر. ک: تحریر الوسیلة، امام خمینی: ج ۱ ص ۱۷۵.

[۴۶]. کتاب من لایحضره الفقیه: ج ۱ ص ۳۶۵.

[۴۷]. برخی، وقت سحر را یک ششم پایانی شب شمرده اند.

[۴۸]. ر. ک: العروة الوثقی: ج ۲ ص ۲۶۶.

[۴۹]. وسائل الشیعة: ج ۴ ص ۲۵۴.

[۵۰]. ر.ک: جواهر الکلام: ج ۱۶ ص ۳۴۹ ـ ۳۵۱.

[۵۱]. ر. ک: العروة الوثقی: ج ۳ ص ۵۸۵.

[۵۲]. ر. ک: جواهر الکلام: ج ۱۷ ص ۱۴۴.

[۵۳].(وَ عَلَى ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ؛ و بر کسانی که روزه گرفتن طاقت‌فرسا باشد،دادن طعام به یک فقیر کفّاره است) (بقره: آیه ۱۸۴). لازم به ذکر است که مفسّراندر باره تعبیر «یطیقونه» چند احتمال  ذکر کرده اند و یکی از معانی رایج، همان طاقت فرسابودن است.

[۵۴]. ر.ک: وسائل الشیعة: ج ۱۰ ص ۲۰۹ ـ ۲۱۴.

[۵۵]. برخی، آن را حدود ۹۰۰ گرم دانسته اند، از جمله: آیة اللّٰه سیّدمحمّدسعید حکیم در حواریات فقهیّة (ص۱۶۷).

[۵۶]. ر.ک: جواهر الکلام: ج ۱۷ ص ۱۴۷ ـ ۱۴۸.

[۵۷]. ر.ک: العروة الوثقی: ج ۳ ص ۶۲۵ ـ ۶۲۶.

[۵۸]. ر. ک: منهاج الصالحین، آیة اللّٰه محمّداسحاق فیّاض: ج ۱ ص ۴۱۶.

[۵۹]. آیة  اللّٰه سیّد علی سیستانی در الفتاوی المیسّرة (ص ۲۰۷)، آیة  اللّٰه حسین وحید خراسانی در منهاج الصالحین (ج ۲ ص ۳۰۸) و آیة  اللّٰه شیخ  محمّدامین زین الدین در کلمة التقوی (ج ۲ ص ۷۱).

[۶۰]. مستدرک الوسائل: ج ۷ ص ۳۸۵.

[۶۱]. ر. ک: الکافی: ج ۴ ص ۱۱۶.

[۶۲]. ر.ک: العروة الوثقی: ج ۳ ص ۶۲۶.

[۶۳]. ر. ک: الفتاوی الواضحة، آیة  اللّٰه سیّد محمّدباقر صدر: ص۵۱۷ ـ ۵۱۸.

[۶۴]. ر. ک: المسائل المنتخبة، آیة اللّٰه سیّد علی سیستانی: ص ۱۹۷.

[۶۵]. ر. ک: توضیح المسائل، آیة  اللّٰه محمّدتقی بهجت: ص ۳۰۵.

[۶۶]. ر. ک: کلمة التقوی، آیة  اللّٰه شیخ محمّدامین زین  الدین: ج ۲ ص ۷۰ ـ ۷۱.

[۶۷]. ر. ک:‌ جواهر الکلام: ج ۱۷ ص ۱۵۰.

[۶۸]. آیة اللّٰه سیّد حسن بجنوردی در القواعد الفقهیّة (ج ۱ ص ۲۱۹) و آیة اللّٰه سیّد محمّدرضا گلپایگانی در إرشاد السائل (ص۵۳) و مجمع المسائل (ج ۱ ص ۲۸۴).

[۶۹]. ر.ک: وسائل الشیعة: ج ۱۰ ص ۹۷ ـ ۱۰۱.

[۷۰]. الکافی: ج ۴ ص ۱۰۴، مستدرک الوسائل: ج ۷ ص ۳۴۱.

[۷۱]. ر. ک: کتاب من لا یحضره الفقیه: ج ۲ ص ۱۱۳.

[۷۲]. ر. ک: جواهر الکلام: ج ۱۷ ص ۲۱۴.

[۷۳]. آل عمران: آیه ۹۷.

[۷۴]. ر. ک: العروة الوثقی: ج ۴ ص ۴۳۴ ـ ۴۳۵.

[۷۵]. ر. ک: صراط النجاة، آیة اللّٰه جواد تبریزی: ج ۱ ص ۵۰۵ ـ ۵۰۶.

[۷۶]. ر.ک: وسائل الشیعة: ج ۱۱ ص ۶۳ ـ ۶۶.

[۷۷]. وسائل الشیعة: ج ۱۱ ص۶۴، دعائم الإسلام: ج ۱ ص ۳۳۶، مستدرک الوسائل: ج ۸ ص ۲۶.

[۷۸]. ر. ک: وسائل الشیعة: ج ۱۱ ص ۶۴.

[۷۹]. ر.ک: وسائل الشیعة: ج ۱۱ ص ۲۸۰ ـ ۲۸۲.

[۸۰]. از میان فقها تنها ابن  ادریس است که جواز پیش  انداختن را نپذیرفته است (ر.ک: السرائر: ج ۱ ص ۵۷۵).

[۸۱]. وسائل الشیعة: ج ۱۱ ص ۲۸۱.

[۸۲]. ر. ک: المختصر النافع، محقّق حلّی: ج ۱ ص ۹۵.

[۸۳]. ر. ک: کشف اللثام، فاضل اصفهانی: ج ۵ ص ۴۸۸.

[۸۴]. ر.ک: جامع الفتاوی (مناسک حج): ص ۲۱۶.

[۸۵]. ر. ک: تهذیب الأحکام: ج ۵ ص ۱۲۴.

[۸۶]. تهذیب الأحکام: ص ۱۲۵.

[۸۷]. محقّق حلّی در شرائع الإسلام (ج ۱ ص ۲۰۸) و علّامه حلّی در قواعد الأحکام (ج۱ ص۴۱۱).

[۸۸]. ر. ک: کشف الغطاء: ج ۴ ص ۵۰۳.

[۸۹]. ر. ک: تفصیل الشریعة، کتاب الحجّ، آیة اللّٰه محمّد فاضل لنکرانی: ج ۲ ص ۱۸۹.

[۹۰]. ر.ک: جامع الفتاوی (عمره مفرده): ص ۹۹ مسأله ۲۴۸ و ص ۱۱۱ مسأله ۳۹۶.

[۹۱]. ر. ک: تهذیب الأحکام: ج ۵ ص ۱۲۳.

[۹۲]. صراط النجاة، آیة اللّٰه جواد تبریزی: ج ۳ ص ۱۶۸.

[۹۳]. ر. ک: جواهر الکلام: ج ۱۷ ص ۳۸۳.

[۹۴]. ر. ک: تحریر الوسیلة، امام خمینی: ج ۱ ص ۴۴۲.

[۹۵]. ر. ک: أحکام الحجّ من تحریر الوسیلة، آیة اللّٰه محمّد فاضل لنکرانی: ص ۱۲۹.

[۹۶]. ر. ک: کلمة التقوی، آیة اللّٰه محمّدامین زین  الدین: ج ۳ ص ۴۱۸.

[۹۷]. ر. ک: حول مسائل الحجّ، آیة اللّٰه سیّد محمّدرضا گلپایگانی: ص ۶۷ ـ ۶۸.

[۹۸]. برای آگاهی از نظر دیگر فقها، ر.ک: منتخب مناسک حج: ص ۲۴۱ مسأله ۳۷۲.

[۹۹]. ر.ک: جواهر الکلام: ج ۲۰ ص ۲۰.

[۱۰۰]. از جمله: شیخ محمّدحسن نجفی در جواهر الکلام (ج ۲۰ ص ۲۰) و آیة اللّٰه حسین وحید خراسانی در مناسک الحجّ (ص۱۸۲ ـ ۱۸۳).

[۱۰۱]. ر. ک: وسائل الشیعة: ج ۱۴ ص ۷۴ ـ ۷۵. امام  خمینی آن را مطابق احتیاط استحبابی دانسته است (تحریر الوسیلة: ج ۱ ص ۴۴۵).

[۱۰۲]. ر.ک: جواهر الکلام: ج ۲۰ ص ۳۱ ـ ۳۲.

[۱۰۳]. ر. ک: جواهر الکلام: ج ۲۰ ص ۱۲.

[۱۰۴]. ر.ک: حول مسائل الحجّ، آیة اللّٰه سیّد محمّدرضا گلپایگانی: ص ۷۶؛ مناسک الحجّ، آیة اللّٰه  جواد تبریزی: ص۲۱۲ ـ ۲۱۳.

[۱۰۵]. ر.ک: وسائل الشیعة: ج ۱۳ ص ۳۱۳ ـ ۳۱۶.

[۱۰۶]. ر.ک: وسائل الشیعة: ص ۳۲۴ ـ ۳۲۸.

[۱۰۷]. ر. ک: وسائل الشیعة: ص۳۲۵ و ۳۲۷.

[۱۰۸]. ر.ک: وسائل الشیعة: ص ۳۲۹ و ۳۳۰.

[۱۰۹]. الکافی: ج ۴ ص ۴۰۵.

[۱۱۰]. در باره جهاد در منابع فقهی، چندین تقسیم‌بندی وجود دارد و حتّی برخی مانند کاشف الغطا آن را به پنج قسم تقسیم کرده اند (ر.ک: کشف الغطاء: ج ۴ ص ۲۸۷ ـ ۲۹۰).

[۱۱۱]. ر. ک: تحریر الوسیلة، امام خمینی: ج ۱ ص ۴۸۵.

[۱۱۲]. ر. ک: منهاج الصالحین، آیة اللّٰه سیّد ابو القاسم خویی: ج ۱ ص ۳۸۸.

[۱۱۳]. ر. ک: جواهر الکلام: ج ۲۱ ص ۴.

[۱۱۴]. نظر مشهور میان فقها این است که جهاد ابتدایی در دوره غیبت امام( نامشروع است؛ ولی برخی فقهای معاصر از جمله آیة اللّٰه خویی جواز آن را محدود به حضور امام معصوم( و دوره حضور ندانسته اند (ر.ک: منهاج الصالحین: ج ۱ ص ۳۶۳ ـ ۳۶۶)، چنان که امام  خمینی نیز با اشاره به نظر مشهور، آن را جای بررسی و تأمّل دیده است (ر. ک: کتاب البیع: ج ۲ ص ۶۶۴).

[۱۱۵]. فتح: آیه ۱۷، توبه: آیه ۹۱.

[۱۱۶]. ر.ک: جواهر الکلام: ج ۲۱ ص ۵ ـ ۸.

[۱۱۷]. جواهر الکلام: ج ۲۱ ص ۸. البتّه دست  کم در مثال دوم صاحب جواهر می توان خدشه کرد؛ زیرا جهاد سیّد الشهدا( و اصحاب ایشان، جنبه دفاعی داشته است. مثال نخست نیز بر این پایه درست است که جهاد با باغیان را همانند آیة  اللّٰه خویی در ردیف جهاد ابتدایی و برای برپایی شعائر ایمانی بدانیم (ر. ک: منهاج الصالحین: ج ۱ ص ۳۶۰ ـ ۳۶۱)؛ امّا صاحب جواهر، این دو مثال را در بررسی شرایط وجوب جهاد با کفّار آورده است که آن را جهاد اصلی می داند و از این نظر محلّ سٶال و تأمّل است.

[۱۱۸]. از جمله: آیة اللّٰه سیّد ابوالقاسم خویی، در منهاج الصالحین (ج ۱ ص ۳۶۳) و آیة اللّٰه حسین وحید خراسانی در منهاج الصالحین (ج ۲ ص۴۰۸ ـ ۴۰۹).

[۱۱۹]. ر. ک: الدرّ المنثور، سیوطی: ج ۲ ص ۱۵۳.

[۱۲۰]. ر. ک: الکافی: ج ۵ ص ۹.

[۱۲۱]. ر. ک: منتهی المطلب، علّامه حلّی: ج ۱۴ ص ۱۱ و ۲۱؛ جواهر الکلام: ج ۲۱ ص ۷ و ج ۳۱ ص ۱۴۶.

[۱۲۲]. ر. ک: مستدرک الوسائل: ج ۸ ص ۸.

[۱۲۳]. ر.ک: سنن النسائی: ج ۵ ص ۱۱۴.

[۱۲۴]. ر.ک: وسائل الشیعة: ج ۱۵ ص ۶۴ ـ ۶۵.

[۱۲۵]. ر.ک: جواهر الکلام: ج ۲۱ ص ۶۸ ـ ۷۰.

[۱۲۶]. الکافی: ج ۵ ص ۲۷.

[۱۲۷]. برای دیدن آیه، ر. ک: ص ۲۰۰.

[۱۲۸]. ر. ک: وسائل الشیعة: ج ۲۰ ص ۲۰۳.

[۱۲۹]. ر. ک: علل الشرائع: ج ۲ ص ۵۶۴.

[۱۳۰]. ر.ک: الکافی: ج ۵ ص ۵۲۲ ح ۱ و ۳ و ۴.

[۱۳۱]. ر.ک: العروة الوثقی: ج ۵ ص ۴۹۶ مسأله ۳۵. نیز، ر.ک: فقه الحضارة، آیة اللّٰه سیّد علی سیستانی: ص۱۹۴.

[۱۳۲]. ر.ک: الکافی: ج ۵ ص ۵۳۸ ح ۱ و ۲.

[۱۳۳]. از جمله، علّامه حلّی در نهایة الأحکام (ج ۲ ص ۴۲).

[۱۳۴]. شیخ طوسی در المبسوط (ج ۱ ص ۱۷۱) و ابن  ادریس در السرائر (ج ۱ ص ۳۲۰).

[۱۳۵]. ر. ک: صراط النجاة، آیة اللّٰه شیخ جواد تبریزی: ج ۱ ص ۳۲۴.

[۱۳۶]. استفتائات، امام خمینی: ج ۱ ص ۲۷۲.

[۱۳۷]. ما در جایی دیگر از نگاه فقهی به تفصیل در باره عدم کراهت آن سخن گفته ایم (ر.ک: سیّد ضیاء مرتضوی، نگاه فقهی به حضور زنان در عبادت های جمعی).

[۱۳۸]. ر. ک: صراط النجاة، آیة اللّٰه سیّد ابو القاسم خویی و آیة اللّٰه شیخ  جواد تبریزی: ج ۱ ص ۳۲۶ و ج ۲ ص ۳۷۷ ـ ۳۷۸.

[۱۳۹]. ر. ک: فقه الحضارة، آیة اللّٰه سیّد علی سیستانی: ص ۱۹۴.

[۱۴۰]. ر. ک: آیة اللّٰه محمّدتقی بهجت، توضیح المسائل: ص ۴۵۶ ـ ۴۵۷.