211
مباني شناخت

نويسنده است . و اگر كسى ادعا كند كه خطوط روى تخته ، خود به خود نگارش يافته است ، نه تنها باور نمى كنيد ، بلكه اگر احتمال شوخى ندهيد ، قطعا گوينده را فرد عاقلى نمى دانيد .
قانون عليت ، قانونى است كه حتى حيوانات هم آن را درك مى كنند . شما ملاحظه مى كنيد كه گنجشك ها در صحن حياط مشغول جمع كردن دانه هستند . اما به محض اين كه صدايى مى شنوند ، همگى پرواز مى كنند . اين دليل آن است كه آنها قانون عليت را مى فهمند ، يعنى درك مى كنند كه صدا بدون توليد كننده صدا ، به وجود نمى آيد ، و چون ممكن است توليد كننده ، مزاحم آنها شود ، فرار را بر قرار ترجيح مى دهند .

مثال سوم : قانون امثال

«قانون امثال» يعنى امور همانند ، احكامى همانند دارند . اگر دو يا چند چيز از هر نظر مانند يكديگر باشند ، قطعا احكام و قوانين مربوط به آنها نيز از هر نظر مشابه يكديگر است و اين ، يكى از شناخت هاى روشن و بديهى عقل است و عقلِ هر كس اين واقعيت را مى فهمد ، هر چند كه معنى اصطلاح «قانون امثال» را نداند .
هركس به روشنى درك مى كند كه مثلاً دو يا چند آب در شرايط همانند ، احكامى همانند دارند ، يعنى اگر آب يك ظرف در صد درجه حرارت جوش آمد ، عقل مى گويد هر آب ديگرى كه شرايطى همانند آن داشته باشد ، در صد درجه حرارت جوش مى آيد؛ و امكان ندارد كه امور همانند ، احكامى متفاوت داشته باشند .
اما «شناخت هاى نظرى» عبارت از شناخت هايى است كه به خودى خود براى عقل معلوم و روشن نيست و عقل بدون دليل نمى تواند آنها را باور كند ، مانند اين شناخت كه «زمين كروى است» و يا «حركت ، علت حرارت است» كه


مباني شناخت
210

1 . شناخت هاى بديهى؛
2 . شناخت هاى نظرى .
«شناخت هاى بديهى» عبارت است از شناخت هايى كه خود به خود معلوم است ، و انسان براى معلوم شدن آنها نيازى به فكر و برهان و دليل ندارد ، بلكه عقل بدون هيچ گونه دليل و برهانى آن شناخت ها را در خود مى يابد كه «آفتاب آمد دليل آفتاب» .
چند مثال براى شناخت هاى بديهى :

مثال اول : بطلان تناقض

عقل پس از تصور هستى و نيز تصور نيستى ، به طور واضح و قاطع و بدون هيچ گونه شك و ترديد مى داند كه جمع ميان هستى و نيستى ممكن نيست . يعنى نمى شود كه يك چيز در يك آن ، هم باشد و هم نباشد . و در اين شناخت ، عقل هيچ دليلى مطالبه نمى كند . هر كس كه داراى كمترين شعور و عقل باشد ، «بطلان تناقض» را درك مى كند ، هر چند كه معنى كلماتِ «بطلان» و «تناقض» را نداند . و اگر از او بپرسيد كه چرا جمع ميان هستى و نيستى ممكن نيست؟ مى گويد : چرا ندارد ، روشن است ، نيازى به دليل نيست .

مثال دوم : قانون عليت

«قانون عليت» يعنى هر پديده اى ، پديد آورنده اى دارد . شناخت اين قانون نيز از شناخت هاى بديهى عقلى است .يعنى عقل ، خود به خود مى داند كه هر چيزى كه نبوده و بعد پيدا شده است ، قطعا ايجاد كننده و پديد آورنده دارد ، و ممكن نيست چيزى خود به خود و بدون علت پديد آيد .
شما اگر وارد كلاس درس شويد و ملاحظه كنيد كه روى تخته چيزى نوشته شده است كه قبلاً وجود نداشت ، به وضوح مى دانيد كه اين نوشته ، اثر يك

  • نام منبع :
    مباني شناخت
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    دوم
تعداد بازدید : 481345
صفحه از 484
پرینت  ارسال به