را بتوان به انسان و سایر حیوانات تعمیم داد، این است که تمام «مخلوقات مستعد یادگیری» مجبور به سازماندهیاند.۱
در دهههای اخیر، خانواده کانون توجه روانشناسان خانواده و مطالعات زنان و نظریهپردازی فمینیستی بوده است.۲ روانشناسان ساختنگر در حوزه روانشناسی خانواده با ارائه نمونههای تساوی زن و مرد۳ به تبیین سلسله مراتب در خانواده پرداخته و خانواده سالم و کارآمد را خانواده برابری یافته دانسته و نظریههای درمانگری خود را بر چنین سیستمی بنا نهادهاند.
فمینیستها خانواده را یکی از جایگاههای عمده سرکوب زنان میدانند که در آن، اقتدار نهادینه شده مردان بر زنان و کودکان شکل میگیرد.۴ البته در نگاه فمینیسم، خانواده فقط مانعی در راه برابری زنان نیست، بلکه به طور کامل با آن در تضاد است.۵ بنا بر این، تغییر نظام خانواده و کلیشههای مربوط به آن همواره از مطالبات فمینیستها بوده است؛ چون از نظر آنان خانواده اصیلترین نهادی است که زنان در آن تحت سلطه نظام پدرسالاری واقع میشوند.۶ به همین دلیل، فمینیستها توجه خاصی به دگرگونی ساختار مناسبات خانوادگی نشان میدهند. آنان معتقدند که باید در تعاریف موجود در باره خانواده _ که مبتنی بر پیشفرضهای پذیرفتهشده در باره نقش مسلط مردان است _ بازنگری و تعاریف جدیدی ارائه شود. فمینیستها درصدد پیشنهاد بدیلهایی برای خانواده مردسالارند.۷
بر اساس این که چه کسی تصمیمات اساسی و مهم را در خانواده میگیرد، سه الگو میتواند وجود داشته باشد: الگوی حاکمیت مرد، الگوی حاکمیت زن، الگوی مشارکتی بودن اخذ تصمیمات.۸ نفی مطلق سلسله مراتب، به عنوان نظریه مخالف حاکمیت و اقتدار یک فرد در خانواده، مطمح نظر فمینیسم بوده است. آنها با تولید نظریه تساوی زن و مرد، فراهم آوردن نوع خاصی از خانواده را نوید دادند که از آن با نام «خانواده دموکراتیک»
1.. رواندرمانی خانواده، ص۱۷۳.
2.. از جنبش تا نظریه اجتماعی: تاریخ دو قرن فمینیسم، ص۱۳۱.
3.. خانواده و خانواده درمانی، ص۱۵۶؛ رواندرمانی خانواده، ص۱۷۵.
4.. زنان و تحولات خانواده در عصر جهانی شدن، ص۱۵۷.
5.. فمینیسم و خانواده، سیاست و جامعه در ایالات متحده و بریتانیا، ص۲۷۶.
6.. اخلاق مادری در اسلام و فمینیسم، ص۲۱۸.
7.. زنان و تحولات خانواده در عصر جهانی شدن، ص۱۵۸.
8.. بررسی رابطه میان ساختار قدرت در خانواده با رضامندی زناشویی زنان کارمند و خانه دار شهر تهران، ص۳۳.