197
آسيب شناختِ حديث

نَسل

اين واژه نيز چند معنايي است و کاربردش به معناي دودمان و ذرّيه، در فارسي شايع است. از اين رو، در نخستين مواجهه با برخي از روايات، تنها همين معنا به ذهن مي‌آيد و به سراغ معاني ديگر نمي‌رويم. يکي از روايت‌هايي که معناي ديگر «نسل» در آن به کار رفته، در تفسير قرطبي آمده است:
وفي الخبر: شَكونا إلى النبي الضعفَ. فقال: «عليكم بِالنَّسْلِ»؛ أي بالإسراع في المشي فإنَّه يُنشِطُ.۱
در روايت است که ما از ناتواني و خستگي، به پيامبر خدا گلايه کرديم. پيامبر فرمود: «شما را به نسل سفارش مي‌کنم»؛ يعني به تند راه رفتن که باعث رفع خستگي [هنگام پياده‌روي] مي‌شود.

در منابع شيعي، اين روايت به نقل از ابن ‌قدّاح، بدين شکل آمده است:
عن أبي ‌عبد الله عليه السلام عن أبيه عليه السلام أنَّ قوماً مُشاةً أدركَهُم النبيُّ فَشَكوا إليه شِدَّةَ المَشي. فقال لَهم: «اِستَعِينوا بِالنَّسْلِ».۲
امام صادق عليه السلام به نقل از پدرشان فرمود: پيامبر به گروهي بدون مرکب رسيد که از پياده رفتنِ طولاني، شکايت داشتند. پيامبر به ايشان فرمود: «از کوتاه و سريع گام زدن، کمک بگيريد».

و در نقلي ديگر، چنين آمده است: «سِيرُوا وانْسِلُوا فإنَّه أخَفُّ عليكم».۳
«حرکت کنيد؛ ولي کوتاه و سريع گام بزنيد تا کمتر خسته شويد».

از گزارش الإرشاد نوشته شيخ مفيد، روشن مي‌شود که سفارش پيامبر، به پيادگاني است که همراه ايشان به حج رفته بودند. در آنجا چنين آمده است:
وأمَرَهُم أنْ يَشُدُّوا على أوساطِهم ويَخلِطوا الرَمَلَ بِالنَسْلِ. فَفَعلوا ذلك واستراحوا إليه. ۴ به ايشان فرمان داد کمرهايشان را ببندند و هروله رفتن و تند و کوتاه گام زدن را با هم بياميزند. آنان نيز چنين کردند و از خستگي رهيدند.
همين معنا را در قرآن نيز داريم:
حَتّسَى إِذا فُتِحَتْ يَأجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ.۵
تا وقتى كه يأجوج و مأجوج، مغلوب شوند و آنها از هر پُشته اى بتازند
.
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُم مِّنَ الْأَجْداثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ.۶
و در صور دميده خواهد شد. پس به ناگاه، از گورهاى خود، شتابان به سوىِ پروردگار خويش مي‌‌آيند
.

1.تفسير القرطبي، ج ۱۵، ص ۴۱.

2.المحاسن، ج ۲، ص ۳۷۷.

3.همان.

4.الإرشاد، ج ۱، ص ۱۷۲ ـ ۱۷۱.

5.انبياء/ ۹۶.

6.يس/ ۵۱.


آسيب شناختِ حديث
196

چند معنايي و فارسي‌زدگي

اکنون که هر دو مبحث واژه‌هاي چند معنايي و فارسي‌زدگي را پشت سر نهاديم، به نمونه‌‌هايي اشاره مي‌کنيم که افزون بر داشتن چند معنا در زبان عربي، کاربرد آن در زبان فارسي، معناي ديگري نيز بر آن افزوده و يا يکي از معاني آن، برجسته شده و معاني ديگرش از ياد رفته‌‌اند. نمونه‌‌هاي بسياري براي اين واژه‌ها مي‌توان بر شمرد؛ ولي به ذکر برخي از آنها بسنده مي‌کنيم تا تمريني براي هر دو آسيب باشد.

نمونه‌ها

فلج

بسياري از لغت‌دانان، مانند: خليل در العين، جوهري در صحاح اللغة، ابن ‌فارس در معجم مقائيس اللغة و ابن منظور در لسان العرب، به چند معنايي بودن مادّه «فَلْج» تصريح مى كنند. «فَلْج» به معناى «تقسيم و نصف کردن»، «پيروز شدن و غلبه کردن»، «باز و فراخ شدن ميان دو پا يا دو دست و يا دندانها» است و برخي از هيئت‌هاي اسمي آن و گاه حالت مجهولي فعل آن، به معناى «فلَج شدن» نيز به كار رفته است. در زبان فارسى، همين معنا شايع‌تر و مأنوس‌تر است؛ در حالي که بيشينه کاربرد آن در عربي، به معناى «غلبه کردن و پيروز شدن» است. آنچه در پي مي‌آيد، نمونه‌هاي خوبي براي نشان دادن اين معنا هستند.
نخست، در حديثي از امام علي عليه السلام مي‌خوانيم: مَن اِحتَجَّ بِالحقِّ فَلَجَ؛۱هر که به وسيله حق احتجاج کند، پيروز مي‌شود.همو در توصيف قرآن فرموده: ومَن خاصَمَ بِه فَلَجَ؛ ۲ هر که به وسيله قرآن مبارزه کند، پيروز مي‌شود؛ و در توصيف مرد مسلمان، گفته است:
فَإنَّ المَرءَ المُسلمَ البَرِئَ مِن الخيانةِ، ما لَم يَغْشَ دَناءةً تَظهَرُ فَيَخشَعُ لَها إذا ذُكِرَت وتُغرَي بِها لئامُ الناس، كانَ كالفالِجِ الياسِرِ.۳
مسلمانِ پاک از خيانت، همچون شخصي ظفرمند و برنده است؛ [البته] تا زماني که مرتکب عملي پست نشده که چون آشکار ‌شود و آن را ياد کنند، سرافکنده ‌شود و بازيچه فرومايگان‌‌گردد.

1.عيون الحكم و المواعظ، ص ۴۲۸.

2.بحار الأنوار، ج ۸۹، ص ۲۵، ح ۲۶.

3.الکافي، ج ۵، ص ۵۷ .

  • نام منبع :
    آسيب شناختِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    زائر
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 275065
صفحه از 320
پرینت  ارسال به