چند معنايي و فارسيزدگي
اکنون که هر دو مبحث واژههاي چند معنايي و فارسيزدگي را پشت سر نهاديم، به نمونههايي اشاره ميکنيم که افزون بر داشتن چند معنا در زبان عربي، کاربرد آن در زبان فارسي، معناي ديگري نيز بر آن افزوده و يا يکي از معاني آن، برجسته شده و معاني ديگرش از ياد رفتهاند. نمونههاي بسياري براي اين واژهها ميتوان بر شمرد؛ ولي به ذکر برخي از آنها بسنده ميکنيم تا تمريني براي هر دو آسيب باشد.
نمونهها
فلج
بسياري از لغتدانان، مانند: خليل در العين، جوهري در صحاح اللغة، ابن فارس در معجم مقائيس اللغة و ابن منظور در لسان العرب، به چند معنايي بودن مادّه «فَلْج» تصريح مى كنند. «فَلْج» به معناى «تقسيم و نصف کردن»، «پيروز شدن و غلبه کردن»، «باز و فراخ شدن ميان دو پا يا دو دست و يا دندانها» است و برخي از هيئتهاي اسمي آن و گاه حالت مجهولي فعل آن، به معناى «فلَج شدن» نيز به كار رفته است. در زبان فارسى، همين معنا شايعتر و مأنوستر است؛ در حالي که بيشينه کاربرد آن در عربي، به معناى «غلبه کردن و پيروز شدن» است. آنچه در پي ميآيد، نمونههاي خوبي براي نشان دادن اين معنا هستند.
نخست، در حديثي از امام علي عليه السلام ميخوانيم: مَن اِحتَجَّ بِالحقِّ فَلَجَ؛۱هر که به وسيله حق احتجاج کند، پيروز ميشود.همو در توصيف قرآن فرموده: ومَن خاصَمَ بِه فَلَجَ؛ ۲ هر که به وسيله قرآن مبارزه کند، پيروز ميشود؛ و در توصيف مرد مسلمان، گفته است:
فَإنَّ المَرءَ المُسلمَ البَرِئَ مِن الخيانةِ، ما لَم يَغْشَ دَناءةً تَظهَرُ فَيَخشَعُ لَها إذا ذُكِرَت وتُغرَي بِها لئامُ الناس، كانَ كالفالِجِ الياسِرِ.۳
مسلمانِ پاک از خيانت، همچون شخصي ظفرمند و برنده است؛ [البته] تا زماني که مرتکب عملي پست نشده که چون آشکار شود و آن را ياد کنند، سرافکنده شود و بازيچه فرومايگانگردد.