83
آسيب شناختِ حديث

درج در متن

نمونه نخست يکي از احاديث متعدد در باره فضيلت روز جمعه است.
رُوِيَ أنَّه ما طَلَعَتِ الشمسُ في يومٍ أفضلَ مِن يومِ الجُمُعَةِ وکانَ اليومُ الذي نَصَبَ فيه رسولُ اللهِ أميرَ المؤمنينَ عليه السلام بِغديرِ خُمٍّ يومَ الجمعة، وقيامُ القائمِ عليه السلام يكون في يومِ الجُمُعَةِ، وتَقُومُ القيامةُ في يومِ الجمعةِ، يَجمَعُ اللهُ فيها الأولينَ والآخِرينَ. قال اللهُ عزَّ وجلَّ:ذلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ.۱
روايت شده است كه خورشيد، در روزي برتر از روز جمعه، طلوع نكرد و آن، روزي است كه رسول خدا، امير مؤمنان عليه السلام را در غدير خم منصوب كرد، و قيام امام زمان عليه السلام نيز در روز جمعه خواهد بود و قيامت هم در جمعه بر پا مي‌شود که خداوند، همه گذشتگان و آيندگان را در آن روز گرد مي‌آورد. خداوند مي‌فرمايد:آن [روز]، روزى است كه مردم را براى آن گِرد مي‌آورند، و آن [روز]، روزى است كه [جملگى در آن] حاضر مي‌شوند.

علامه مجلسي «درج» را در اين حديث، افزوده توضيحي و تأکيدي شيخ صدوق دانسته و چنين گفته است:
ممکن است عبارتِ «وكان اليوم الذي...»، سخن راوي [ـِ پيش از صدوق] باشد، و شايد سخن شيخ صدوق باشد که اين، طبق شيوه وي در اين كتاب (الفقيه) است؛ بدين گونه كه در موارد بسياري، سخن خويش را در ميان احاديث آورده، بدون هيچ نشانه‌اي که آن دو را از يکديگر جدا كند. مؤيّد اين دو احتمال، آن است كه عبارتي همانند بخش نخستين اين حديث، در كتاب‌هاي التهذيب و الكافي، به نقل از ابو بصير، از امام صادق عليه السلام روايت شده است، ولي اين ذيل را ندارد. ۲
ما براي نشان دادن درستي حدس و سخن علامه مجلسي، اين عبارت را با نقل شيخ کليني و شيخ طوسي، مقايسه مي‌کنيم. كليني بدين گونه نقل کرده است:
محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمّد، عن حمّاد بن عيسى، عن الحسين بن المختار عن أبي بصير، قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول: «ما طلعتِ الشمسُ بيومٍ أفضلَ مِن يومِ الـجُمُعَةِ».۳
گفتني است نقل ديگر کليني با سند متفاوت، افزوده‌اي دارد؛ اما آن هم مشابه عبارت صدوق نيست. اين نقل، چنين است:
محمدُ بنُ يحيى، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن إبراهيم بن أبي البلاد، عن بعض أصحابه، عن أبي جعفر أو أبي عبد الله عليه السلام قال: «ما طلعتِ الشمسُ بيومٍ أفضلَ من يوم الجُمُعَةِ وإنَّ كلامَ الطيرِ فيه إذا التَقَىَ بعضُها بعضاً سلامٌ سلامٌ، يومٌ صالحٌ».۴
از امام باقر يا امام صادق عليه السلام، نقل است که فرمود: «خورشيد در روزي برتر از روز جمعه، طلوع نكرد و سخن پرندگان هنگامي كه در آن [روز]، به همديگر بر مي‌خورند، اين است: سلام، سلام، روز نيكويي است!».

شيخ طوسي که هر دو روايت کليني را نقل کرده؛ نيز عبارت صدوق را گزارش نکرده است. ۵
نمونه دوم درج، نقل نعماني، محدث مشهور قرن چهارم و مولف يکي از نخستين کتابها در باره غيبت حضرت ولي عصر(عج) است .
عن الكاهلي، عن أبي عبد الله عليه السلام أنه قال: «تَواصَلُوا وتَبارُّوا وتَراحَمُوا، فَوالذي فَلَقَ الحَبَّةَ وَبَرَأ النَّسَمَةَ لَيَأتِيَنَّ عليكُم وَقتٌ لا يَجِدُ أحدُكُم لِدينارِه ودِرهَمِه موضعاًيعني لا يَجِدُ له عندَ ظُهورِ القائمِ عليه السلام مَوضعاً يَصرِفُه فيه لِاستغناءِ الناسِ جميعاً بِفضلِ اللهِ وفضلِ وليِّه». فَقُلتُ: وأنَّى يكونُ ذلك؟ فقال: «عندَ فَقْدِكم إمامَكم، فلا تَزالُونَ كذلك حتَّى يَطلُعَ عليكُم كما تَطلُعُ الشمسُ آيَسَ ما تَكُونونَ، فإيّاكم والشكَّ والارتيابَ، وَانْفُوا عن أنفسِكم الشُكوكَ وقد حَذَرْتُكم فَاحْذَرُوا. أسألُ اللهَ تَوفِيقَكُم وإرشادَكُم».۶
محمد بن سنان، نقل کرده که (عبد الله بن يحيي) کاهلي گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: «با هم، ارتباط بگيريد و به يکديگر نيکي و مهرباني کنيد. سوگند به کسي که دانه را مي‌شکافد و جنبندگان را مي‌آفريند، زماني مي‌شود که کسي براي درهم و دينارش جايي را نمي‌يابد ـ يعني هنگام ظهور قائم عليه السلام ـ؛ جايي را نمي‌يابد که درهم و دينار خود را در آنجا صرف کند؛ چرا که همه مردم، به فضل الهي و فضل ولي خدا، بي‌نيازند». عرض کردم: کِي اين‌گونه خواهد شد؟ امام فرمود: «هنگام غيبت امامتان. اين وضع ادامه مي‌يابد، تا در مأيوس‌ترين زمان، امامتان مانند خورشيد، بر شما طلوع مي‌کند. مبادا شک و ترديد کنيد! ترديدها را از خود برانيد. من به شما هشدار داده‌ام، پس بر حذر باشيد. از خدا توفيق و هدايتتان را خواستارم».

علامه مجلسي در اين جا نيز عبارتي را که نعماني در متن حديث درج کرده، نادرست دانسته و چنين گفته است:
بيانٌ: الظاهرُ أنَّ «يعني...» كلامُ النعماني والظاهرُ أنَّه أخطَأ في تفسيرِه، لأنَّه وَصَفٌ لِزمانِ الغَيبةِ لا لِزمانِ ظهورِه، كما يَظهَرُ مِن آخِرِ الخبرِ. بل المَعنَى أنَّ الناسَ يكونونَ خَوَنَةً لا يُوجَدُ مَن يُؤتَمَنُ على درهمٍ ولا دينارٍ. ۷
گويي عبارتِ «يعني... »، سخن نعماني است و وي در تفسير حديث، به خطا رفته است؛ چرا که امام صادق عليه السلام، دوران غيبت امام زمان عليه السلام را توصيف کرده، نه دوران ظهور ايشان را؛ چنان‌که از انتهاي همين خبر بر مي‌آيد. معناي حديث اين است که مردم چنان خيانت‌کار مي‌شوند که کسي يافت نمي‌شود تا بتوان درهم و ديناري را به او امانت سپرد.

1.الفقيه، ج ۱، ص ۴۲۱، ح ۱۲۴۱.

2.بحار الأنوار، علامه محمد باقر مجلسي، ج ۵۵، ص ۳۷۰.

3.الكافي، ج ۳، ص ۴۱۳، ح ۱.

4.همان، ص ۴۱۵، ح ۱۱.

5.تهذيب الأحكام، شيخ طوسي، ج ۳، ص ۲، ح ۱ و ۷.

6.الغيبة، محمد بن إبراهيم نعماني، ص ۱۵۲، ح ۸.

7.بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۱۴۷.


آسيب شناختِ حديث
82

درس پنجم : درج، سِقط و اضطراب

اهداف درس:

آگاهي از افزوده‌ها و کاستيها در متن و سند حديث؛
شناخت راه حلّ آسيب‌هاي درج، سقط و اضطراب.

8. درج

تعريف درج

منظور از اصطلاح درج در متن يا سند حديث را مي‌توان همان معناي لغوي دانست؛ يعني عبارتي که جزء حديث نبوده و به آن، راه يافته باشد. اين اتفاق که در هر دو بخش متن و سند حديث روي مي‌دهد، علّت‌هاي گوناگوني دارد و علّت شايع آن، خلط توضيح واسطه‌هايي مانند: راوي، نويسنده و کاتب حديث، با متن سخن معصوم است. ۱ راوي و يا نويسنده، با هدف توضيح يا نتيجه‌گيري، عبارتي را در ميان يا پس از نقل حديث مي‌افزايد؛ ولي چون به اين افزايش، تصريح نمي‌کند، چه بسا ناقلان بعدي حديث، آن عبارت را جزء حديث بپندارند و حديث را به گونه‌اي نقل کنند که عبارتِ افزوده‌شده، با حديث عجين ‌شود.

1.علت‌هاي ديگري براي درج وجود دارد مانند: استدلال به قرآن و آوردن آيات هنگام نقل حديث و آوردن دليل عقلي و فقهي براي استوارتر کردن محتوا و متن روايت.

  • نام منبع :
    آسيب شناختِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    زائر
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 275069
صفحه از 320
پرینت  ارسال به