شرح احادیث اخلاقی پیامبر اکرم(ص)

تقوا (2)

قال عليٌّ عليه السلام

: «لا يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوى‏، وَ كَيْفَ يَقِلُّ ما يُتَقَبَّلُ؟».[۱]

نهج البلاغه، كلمات قصار، ۹۵.

حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد: «عملى كه همراه با تقوا باشد كم نمى‏شود (هرچند به نظر ناچيز آيد)؛ چگونه كم خواهد بود عملى كه مقبول درگاه خداست؟».

شرح:

با تقوا كسى است كه به واجبات اهميّت بدهد و از محرّمات دورى كند، و تمام اعضاى او كليد داشته باشد؛ امّا نزد خواص، او كسى است كه بتواند همه كردارش را به ديگران عرضه كند.

بدون شك هر انسانى فطرتاً خواهان اين است كه با ارزش و پرافتخار باشد، و به همين دليل با تمام وجود براى كسب ارزشها تلاش مى‏كند، ولى معيار ارزش نزد فرهنگ‏هاى مختلف كاملًا متفاوت است و گاه ارزشهاى كاذب جاى ارزشهاى راستين را مى‏گيرد.

گروهى ارزش واقعى خويش را در انتساب به قبيله معروف و معتبرى مى‏دانند، به همين جهت براى تجليل مقام قبيله و طايفه خود تلاش زيادى مى‏كنند، تا خود را به وسيله انتساب به آن بزرگ جلوه دهند.

گروه ديگرى مال و ثروت، كاخ و قصر، خدم و حشم و مانند اين امور را نشانه‏

ارزش مى‏دانند و براى به دست آوردنش تلاش مى‏كنند، در حالى كه عده ديگرى مقامات اجتماعى و سياسى را معيار ارزش مى‏دانند.

و به همين ترتيب هر گروهى در مسيرى گام برمى دارد و به برداشت شخصى خود دل مى‏بندد و آن را ارزش مى‏شمرد.

امّا از آنجا كه اين موارد ذكر شده براى ارزش متزلزل، مادّى و زودگذر است، يك آيين آسمانى همچون اسلام هرگز نمى‏تواند با آن موافقت كند؛ لذا خط بطلان روى همه آنها مى‏كشد و ارزش واقعى انسان را در صفات ذاتى او به خصوص تقوا و پرهيزكارى و تعهّد و پاكى او مى‏شمرد و حتّى براى موضوعات مهمّى، همچون علم و دانش، اگر در مسير ايمان و تقوا و ارزشهاى اخلاقى قرار نگيرد، اهميّت قائل نيست. ملاك كرامت و ارزشمندى در پيشگاه خدا، تقواست كه هيچ بديل و جانشينى ندارد.

در آيات فراوانى از قرآن كريم، به صورت مختلف لفظ تقوا و يا مشتقّات آن وارد شده است. يكى از بزرگ‏ترين ارزشها در نظام ارزشى اسلام، بلكه محور همه ارزش‏ها تقواست.

تقوا اطلاقات متعدّد و معانى مختلفى دارد؛ در بعضى از موارد به معناى اجتناب از گناهان و در موارد ديگر، رعايت همه احكام شرعى، اعمّ از واجبات و محرّمات است.

اگر روحيّه تقوا و خداترسى در نهاد آدمى وجود نداشته باشد و مواظب نباشد كه احكام الهى يعنى انجام واجبات و ترك محرّمات را رعايت كند، انسان بى‏بند وبار، بى‏مبالات، بى‏تفاوت و سر در گم بوده و راه به جايى نمى‏برد.

بنابراين اوّلين شرط در مسير تكامل آن است كه آدمى، براى اعمال و رفتار خود معيار و ضابطه‏اى در اختيار داشته باشد و هواهاى نفسانى خود را تحت كنترل بگيرد در غير اين صورت هرگز به سعادت دست پيدا نخواهد كرد.

خداوند اهميّت تقوا را در آيات متّعددى بيان كرده كه به چند آيه اشاره مى‏كنيم:

« «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِّنْ ذَكَرٍ وَأُنثَى‏ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»؛ اى مردم ما شما را از يك مرد و زن آفريديم، و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم، تا يكديگر را بشناسيد؛ (اينها ملاك امتياز نيست بلكه) گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست، به درستى كه خداوند دانا و آگاه است».[۲]

در اين آيه خداوند معيار واقعى ارزشهاى انسانى را در برابر ارزشهاى دروغين مشخص مى‏سازد. با توجّه به شأن نزولى كه براى اين آيه ذكر شده، مى‏توان به عمق اين ارزش انسانى پى برد. بعد از فتح مكّه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور داد بلال بر پشت بام كعبه اذان بگويد، عتّاب بن اسَيد كه از آزاد شدگان بود گفت: خدا را شكر مى‏كنم كه پدرم از دنيا رفت و چنين روزى را نديد! و حارِث بن هِشام‏ نيز گفت: آيا رسول اللَّه صلى الله عليه و آله غير از اين كلاغ سياه كسى را پيدا نكرد؟ اينجا بود كه آيه فوق نازل شد و معيار ارزش واقعى را بيان كرد.[۳]

و در آيه ديگر مى‏فرمايد: ««يَا بَنِى آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاساً يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشاً وَلِبَاسُ التَّقْوَى‏ ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ»؛ اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستاديم كه اندام شما را مى‏پوشاند و مايه زينت شماست، امّا لباس پرهيزكارى بهتر است اينها (همه) از آيات خداست تا متذكّر (نعمتهاى او) شوند».[۴]

چند نكته:

  1. تقوا كليد كرامت‏

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در سال فتح مكّه همراه‏ فضل بن عبّاس‏ و اسامة بن زيد داخل خانه خدا شد و سپس بيرون آمد و دستگيره در را گرفت و فرمود: ستايش خداوندى كه بنده‏اش را تصديق كرد و وعده‏اش را به انجام رسانيد و به تنهايى بر

همه احزاب چيره گشت، خداوند غرور عرب وباليدن آنان به پدرانشان را از بين برد. همه شما از آدم هستيد و آدم از خاك و ارجمندترين شما نزد خداوند، با تقواترين شماست.[۵]

شيخ مفيد مى‏گويد: شنيدم كه روزى‏ سلمان فارسى‏ وارد مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله شد و مردم او را به سبب حقّى كه داشت و به احترام موى سپيدش و منزلت خاصّى كه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او داشت بالاى مجلس نشاندند. عمر وارد شد و چشمش به سلمان افتاد و گفت: اين مرد عجم كيست كه در ميان عربها صدرنشين شده است؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله روى منبر رفت و خطبه‏اى ايراد كرد و فرمود: «

انَّ النّاسَ مِن عَهدِ آدَمَ الى يَومِنا هذا مِثْلُ أسنانِ المُشْطِ، لا فَضْلَ لِلعَرَبيِّ عَلَى العَجَمّيِ ولا للأحْمَرِ عَلَى الأسوَدِ الّا بِالتَّقوى‏

؛ مردم از روزگار آدم تا به امروز همچون دندانه‏هاى شانه هستند. عرب را بر عجم و سرخ را بر سياه برترى نيست، مگر به تقوا».[۶]

  1. تقوا معيار پذيرش اعمال‏

خداوند در آيه ۲۷ سوره مائده داستان فرزندان حضرت آدم عليه السلام- هابيل و قابيل- را ذكر مى‏كند، كه هر كدام براى تقرّب به خداوند نذرى را آورده بودند و از يكى پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد. آن كه نذرش قبول نشد گفت: تو را خواهم كشت! برادر ديگر گفت: « «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»؛ خدا تنها از پرهيزكاران مى‏پذيرد».

مفضّل بن عمر مى‏گويد: خدمت امام صادق عليه السلام بودم موضوع اعمال مطرح شد گفتم: عملم اندك و ضعيف است. فرمود: خاموش باش و از خدا آمرزش بخواه.

سپس فرمود: عمل اندك با تقوا بهتر از عمل بسيار بدون تقواست. پرسيدم:

چگونه؟ فرمود: آرى همانا مردى كه به ديگران غذا مى‏دهد، با همسايگان مدارا

مى‏كند، و در خانه‏اش به روى ديگران باز است، ولى اگر موقعيت حرام برايش پيش بيايد و او آن را انجام دهد، اين عمل زياد بدون تقواست، امّا مرد ديگرى كه هيچ يك از اين اعمال را انجام نداده ولى اگر در برابر كار حرامى قرار گيرد آن را مرتكب نشود (اين همان عمل كم با تقواست كه ارزش دارد).

آثار تقوا:

از آثار تقوا به چند نمونه اشاره مى‏شود:

  1. تقوا سبب از بين رفتن سرخوردگى‏هاى روحى و اجتماعى و حلّ مشكلات اقتصادى مى‏شود.

« «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَّهُ مَخْرَجاً* وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَايَحْتَسِبُ»؛ و هركس تقواى الهى پيشه كند خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‏كند و او را از جايى كه گمان ندارد، روزى مى‏دهد».[۷]

اين آيه از اميد بخش‏ترين آيات قرآن است كه پرده‏هاى يأس و نااميدى را مى‏درد و به افراد باتقوا وعده نجات و حلّ مشكلات مى‏دهد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد: «

مَا تَرَكَ أَحَدٌ مِنْكُمْ للَّهِ شَيئاً إلّاآتَاهُ اللَّهُ مِمّا هُوَ خَيرٌ لَهُ مِنْهُ مِنْ حَيْثُ لايَحْتَسِبُ، وَلا تَهاوَنَ بِهِ وَأَخَذَهُ مِنْ حَيْثُ لايَعْلَمُ إلّاآتَاهُ اللَّهُ مِمّا هُوَ أشَدُّ عَلَيْهِ مِنْهُ مِنْ حَيْثُ لايَحْتَسِب‏

؛ هيچ يك از شما به خاطر خدا چيزى را رها نكند، مگر اين كه خداوند بهتر از آن را از جايى كه گمانش را هم نمى‏برد، نصيبش فرمايد و هيچ يك از شما به خداوند بى اعتنايى نكند و ندانسته چيزى را نگيرد، مگر اينكه خداوند بدتر از آن را از جايى كه فكرش را هم نمى‏كند بهره او گرداند».[۸]

  1. تقوا بركات آسمان را نازل مى‏كند:

« «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى‏ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوافَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»؛و اگر اهل شهرها و آباديها ايمان مى‏آوردند و تقوا پيشه مى‏كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مى‏گشوديم، ولى (آنها حق را) تكذيب كردند؛ ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم».[۹]

منظور از بركات زمين و آسمان چيست؟ بعضى آن را به نزول باران و روييدن گياهان تفسير كرده‏اند، و بعضى به اجابت دعا و حلّ مشكلات زندگى، ولى اين احتمال هم وجود دارد كه منظور از بركات آسمانى، بركات معنوى و منظور از بركات زمينى، بركات مادّى بوده باشد. امّا با توجّه به آيات گذشته تفسير اوّل از همه مناسب‏تر است.

بركات جمع بركت و در اصل به معناى ثبات و استقرار چيزى است- در برابر موجودات بى‏بركت كه زود فانى، نابود و بى اثر مى‏شوند- و به هر نعمتى كه پايدار بماند اطلاق مى‏گردد.

ايمان و تقوا نه تنها سبب نزول بركات الهى مى‏شود، بلكه باعث مى‏گردد كه آنچه در اختيار انسان قرار گرفته در مصارف مورد نياز به كار گرفته شود.

ويژگيهاى اهل تقوا:

امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد: «

وَاعْلَمْ يا جابِرُ أنّ أهْلَ التَّقْوى‏ هُمُ الأغْنِياءُ، أغْناهُمُ الْقَلِيلُ مِنَ الدُّنيا، فَمَؤونَتُهُم يَسيرَةٌ، إنْ نَسِيتَ الْخَيْرَ ذَكَّروكَ، وَإنْ عَمِلْتَ بِهِ أعانوكَ، أخَّروا شَهَواتِهِمْ وَلَذّاتِهِمْ خَلْفَهُم، وَقَدَّمُوا طاعَةَ رَبِّهِمْ أمَامَهُمْ‏

؛ به‏راستى بى‏نيازان واقعى همان پرهيزكارانند.

اندكى مال از دنيا آنان را بى نياز كرده و كم خرج و قانع هستند. اگر خير و خوبى را فراموش كنى، به يادت مى‏آورند و اگر به آن عمل كنى كمكت مى‏كنند. لذّتها و شهوتهاى خود را پشت سر انداخته و طاعت پروردگارشان را پيش روى نهاده‏اند».[۱۰]

اهل تقوا، راستگو، امانت‏دار و در زندگى بردبارند، حضرت فرمود: «

لِلمتّقى ثَلاثُ‏ عَلاماتٍ: اخلاصُ الْعَمَلِ، وَقِصَرُ الأمَلِ، وَاغتِنامُ المَهْلِ‏

؛ پرهيزكار سه ويژگى دارد:

اخلاص در عمل، كوتاهى آرزو و بهره گرفتن از فرصت‏ها».[۱۱]

جابربن عبدالله انصارى مى‏گويد: در بصره در ركاب اميرالمؤمنين عليه السلام بودم، پس از پيكار با جنگ افروزان (طلحه و زبير و عايشه)، به ما سركشى كرد و پرسيد: درباره چه صحبت مى‏كرديد؟ گفتم: در مذمّت دنيا. فرمود: چرا دنيا را نكوهش مى‏كنيد؟

بعد حضرت مقدارى از دنيا فرمود: «

الدُّنيا مَنْزِلُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَها، وَ مَسْكَنُ عافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنها، وَدارُ غِنىً لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها، فيها مَسْجِدُ أنْبياءِ اللَّهِ، وَ مَهْبِطُ وَحْيِهِ، و مُصَلّى مَلائِكَتهِ، وَ مَسْكَنُ أَحِبّائِهِ، و مَتْجَرُ أَوْليائِهِ، اكتَسَبوا فيها الرَّحْمَةَ و رَبِحوامِنْها الجَنَّةَ، فَمَنْ ذا يَذُمُّ الدُّنيا يا جابرُ

؛ دنيا براى آنها كه درست باشند منزل راستين است، و براى آنها كه درست دركش كنند جاى عافيت و سلامت، و براى آنان كه از آن توشه گيرند خانه توانگرى، سجده گاه پيامبران، فرودگاه وحى الهى، نمازخانه فرشتگان، مسكن دوستان خدا و بازار تجارت اولياى اوست كه در اين بازار، رحمت بدست آوردند و سود بهشت را بردند. جابر! چه كسى دنيا را مذمّت مى‏كند؟»[۱۲]سپس امام عليه السلام ادامه داد و به جابر فرمود: اينك همراه من بيا. جابر مى‏گويد: همراه آن حضرت تا گورستان رفتم، آنجا بانگ بر آورد: «

يا اهْلَ التُرْبَةِ وَ يا اهْلَ الْغُرْبَةِ أمّا المَنازِلُ فَقَدْ سُكِنَتْ، وَ أمّا المَواريثُ فَقَدْ قُسِمَت وَامَّا الأزْواجُ فَقَدْ نُكِحْنَ. هذا خَبَرُ ما عِنْدنا، فَما خَبَرُما عِنْدَكُمْ؟ ... لَوْ أُذِنَ لِلْقَومِ فى الكلامِ، لَقالوا: انّا وَجَدنا خَيْرَالزّادِ التَّقْوَى‏

؛ اى خاك نشينان، اى دورافتادگان، بعد از شما خانه‏هايتان را اشغال نموده و اموالتان را قسمت كردند و زنهايتان را به شوهر زنى گرفتند. اين خبرى است كه ما داريم، شما چه خبر داريد؟

آنگاه اندكى سكوت كرد و سر برداشته و فرمود: قسم به آنكه آسمان را برافراشته و زمين را گسترده اگر اينان اجازه سخن گفتن داشتند، مى‏گفتند: ما دريافتيم كه بهترين توشه، تقواست».[۱۳]


[۱]( ۱) نهج البلاغه، كلمات قصار، ۹۵.

[۲]( ۱) حجرات، آيه ۱۳.

[۳]( ۲) تفسير روح‏البيان، ج ۹، ص ۹۰؛ تفسير قرطبى، ج ۹، ص ۶۱۶۰.

[۴]( ۳) اعراف، آيه ۲۶.

[۵]( ۱) بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۸۷؛ ميزان الحكمه مادّه« تقوا».

[۶]( ۲) ميزان الحكمه، مادّه« تقوا».

[۷]( ۱) طلاق، آيه ۲ و ۳.

[۸]( ۲) كنزالعمال، ج ۳، ص ۶۹۸، ح ۸۴۹۹؛ ميزان الحكمه، مادّه« تقوا».

[۹]( ۱) اعراف، آيه ۹۶.

[۱۰]( ۲) تحف العقول، ص ۲۸۷.

[۱۱]( ۱) ميزان الحكمه، مادّه« تقوا».

[۱۲]( ۲) بحارالانوار، ج ۷، ص ۱۰۰.

[۱۳]( ۳) همان مدرك، ص ۱۰۱.