تبیین روایت «لَوْ عَلِمَ أبوذر مَا فِی قَلْبِ سَلْمَان لَقَتَلَهُ »

تبیین روایت «لَوْ عَلِمَ أبوذر مَا فِی قَلْبِ سَلْمَان لَقَتَلَهُ »

روایت «لَوْ عَلِمَ أبوذر مَا فِی قَلْبِ سَلْمَان لَقَتَلَهُ » تشریح شده است.

درآمد

می دانیم که ابوذر و سلمان، هر دو از یاران ارجمند پیامبر اکرم(ص) و از شخصیت های مهم صدر اسلام بوده اند. پیامبر(ص) میان ایشان عقد اخوت بسته و روابط خوبی میان ایشان برقرار بوده است. از این رو مفهوم بدوی روایت یاد شده، غریب می نماید و برای حل آن، تحلیل های مختلفی بیان شده اند.

اعتبار روایت

برخی این حدیث را بی اعتبار خوانده اند و به تضعیف آن پرداخته و متن حدیث را با داده های تاریخی در باره ی شخصیت سلمان و ابوذر، معارض دانسته اند. علامه مجلسی به نقل از سید مرتضی در الغرر والدرر چنین نقل کرده است:

به توفیق الهی پاسخ می دهیم که خبر مزبور چون از اخبار آحادی است که نه علمی می آورد و نه سینه ای را خنک می گرداند و همچنین مفهوم ظاهری اش با معلومات مسلم تنافی دارد مفهوم ظاهری آن را به آنچه مطابق حق است تأویل می کنیم؛ و چون معلوم و بدون تردید است که هر یک از سلمان و ابوذر برخوردار از سلامت نفس اند و هیچ یک از دیگری کینه و کدورتی در دل ندارد و اینکه از سر تباهکاری و نفاق به دین رخنه نکرده اند، پس با چنین علم بی تردیدی نمی توان باور کرد که پیامبر اکرم(ص) گواهی دهد که هر کدام از این دو اگر از درون دل دیگری آگاه شود، خونش را حلال بشمارد و او را بکشد.[۱]

گفتنی است سخن سید مرتضی اندکی ادامه دارد و او به توجیه معنایی نیز پرداخته که در بخش بعد می آید.

این رویکرد از سوی برخی محدّثان پذیرفته نشده است[۲]و با توجه به نقل روایت در سه منبع کهن: «بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد»، «الکافی» و «رجال الکشّی»، و اعتبار سند آن در بصائر الدرجات، مشکل را حل نمی کند. بویژه آن که برخی روایات مرتبط که به آنها اشاره خواهیم کرد، همسو با مضمون روایت اند.

وجوه معنایی

در صورت پذیرش حدیث و با توجه به احتمال های معنایی مطرح شده از سوی سید مرتضی و علامه مجلسی در شرح حدیث[۳]، می توان معانی ذیل را محتمل دانست:

الف ـ اگر ابوذر می دانست که در دل سلمان چه می گذرد و چه چیزهایی در سینه دارد، سلمان را می کشت. در این تفسیر، ابوذر، مرجع ضمیر مستتر «هو» در فعل «قتل» و سلمان، مرجع ضمیر بارز «ه» در «قتله» است. علت قتل نیز می تواند پندار نادرست ابوذر از دانسته های سلمان باشد. مثلا آنها را سحر بداند یا کفر و زندقه بخواند و از این رو سلمان را سزامند کشته شدن ببیند.

ب ـ اگر ابوذر از دانسته های سلمان، آگاه می شد، تاب نمی آورد و جان از کف می داد. در این تفسیر، مرجع ضمیر مسستتر «هو» در فعل «قتل»، علم سلمان و مرجع ضمیر بارز «ه»، ابوذر است. در این تفسیر، می توان قتل را حقیقی یا مجازی دانست. حقیقی مانند جان دادن همّام در پایان توصیف متقیان از سوی امیر مؤمنان(ع)؛ و مجازی به معنای جان به لب رسیدن که بیانگر نابرابری تحمل روحی ابوذر در سنجش با والایی روح و علم گرانسنگ سلمان است. شاید بتوان این معنا را مقصود سید مرتضی در توجیه این روایت دانست. سخن او را می آوریم:

از بهترین تأویل های گفته شده در باره این خبر این است که «ها» را در «قتله» به «مُطّلع» یعنی شخص آگاه شونده (ابوذر) بازگردانیم و نه «مُطّلع علیه» یعنی (سلمان)، شخصی که از درون او آگاه شده ایم. گویی این خبر می گوید اگر ابوذر از درون قلب سلمان آگاه شود و موافقت درون و برون او و شدت صمیمیش را به خود بداند احساس علاقه و شیفتگی اش به دوستی و یاری او چنان بالا می گیرد که این شیفتگی و علاقه وی را می کشد؛ یعنی جان او را به لب می رساند همچنان که می گویند فلانی هواخواه دیگری است و محبّتش به او وی را کشته یا جانش را تباه کرده است، یا جملاتی مانند این. در این صورت فایده این خبر ستایش هر دو نفر است و اینکه، پیامبر میان ابوذر و سلمان عقد اخوت بست و باطن هر یک در پاکی و صفا و صمیمیت مانند ظاهرشان است.[۴]

قرینه های معنای نخست

قرینه های معنای نخست، بیشترند که آنها را در دو دسته می آوریم:

الف ـ قرینه درونی، عبارت « ذکرت التقیة» در صدر حدیث است. این عبارت معلوم می دارد که سخن امام سجاد(ع) و تمثیل به سلمان و ابوذر در مقام تبیین ضرورت تقیه است. یعنی در جایی که سلمان باید از برادر دینی اش و کسی چونان ابوذر، تقیه کند، روشن است که از افراد فروتر، به دلیل اولویت باید تقیه کرد؛ هر چند گونه های تقیه متفاوت اند. به سخن دیگر، می توان این را گونه ای تقیه معرفتی دانست که نقل احادیث صعب و مستصعب را محدود می کند و برای هر کس، روا نمی شمرد. نکته ای که عبارت پایانی حدیث بدان اشاره دارد.

ب ـ قرینه بیرونی، احادیثی است که ناظر به علم سلمان و رابطه او با ابوذر هستند. علامه مجلسی آنها را قرینه ای برای تعیین همین معنا از روایت دانسته است. بخشی از متن آنها را می آوریم:

  1. حدیث نخست، خطبه سلمان است که در آن ماجرای مسلمان شدنش را توضیح داده و در پایان گفته است:

ای مردم، سخن مرا بشنوید و آن را دریابید که دانشی سترگ به من داده شده است. اگر شما را از همه آنچه می دانم با خبر کنم، گروهی خواهند گفت: دیوانه ام و گروهی دیگر می گویند: خدایا قاتل سلمان را بیامرز. [۵]

  1. روایت دوم، روایت جابر از امام باقر(ع) در باره رابطه سلمان و ابوذر است:

ابوذر نزد سلمان رفت و دید دیگی را بر روی آتش گذاشته و چیزی می پزد. با هم مشغول صحبت شدند که ناگهان دیگ بر روی زمین، واژگون شد؛ امّا چیزی از خورش و چربی آن بر زمین نریخت. ابوذر سخت تعجّب کرد. سلمان دیگ را برداشت و دوباره به حالت اوّل برگرداند و به صحبت های خود ادامه دادند که بار دیگر، دیگ، برگشت و این بار نیز چیزی از خورش و چربی آن به زمین نریخت. ابوذر، وحشت زده از نزد سلمان، خارج شد و در حال فکر کردن بود که امیر مؤمنان(ع) را دید. امام(ع) فرمود: «ای ابوذر! چه شد که از خانه سلمان بیرون آمدی؟ و چرا هراسانی؟». ابوذر گفت: ای امیر مؤمنان! سلمان را دیدم که چنین و چنان کرد و من از کارهای او شگفت زده شدم. امیر مؤمنان(ع)فرمود: «ای ابوذر! اگر سلمان از چیزهایی که می داند، برایت بگوید، خواهی گفت: خدا رحمت کند قاتل سلمان را...! به راستی که سلمان، از ما اهل بیت است». [۶]

  1. روایت سوم که آن را نیز کشی نقل کرده به گونه دیگری مؤید معنای برگزیده است:

ابو بصیر می گوید: شنیدم امام صادق(ع) می گوید: پیامبر خدا(ص) فرمود: ای سلمان، اگر علم تو بر مقداد عرضه شود، کافر می گردد. ای مقداد، اگر علم تو بر سلمان عرضه شود، کافر می گردد. [۷]

شایان گفتن است که نسخه دیگری از متن حدیث اصلی، به جای«قتله» واژه «کفره» دارد.[۸]در این صورت روایت اخیر، تأیید کننده بهتری است.

اگر این معنا را بپذیریم، هر چند غرابت حدیث و استبعاد قتل ابوذر یا تکفیر وی نسبت به سلمان، همچنان باقی می ماند، اما می توان از رد روایت دست کشید و آن را از روایاتی دانست که سلمان را از دیگر اصحاب پیامبر(ص) جدا کرده و او را به اهل بیت ملحق می کنند. روایاتی که تنها مؤمنان آزموده شده را در کنار رسولان مرسل و فرشتگان مقرب، جای می دهند و توانایی حمل «امر صعب و مستصعب» را به ایشان منحصر می کنند. امری چندان صعب که از طاقت و ظرفیت بزرگانی چون مقداد و ابوذر نیز فراتر است.

درخور توجه اینکه صفّار و کلینی هر دو این حدیث را در باب «حدیثهم صعب مستصعب» آورده اند و بدین سان ذیل حدیث را قرینه تفسیر آن دانسته اند.[۹]

ر. ک:ج ۲ ص ۲ (حدیث ما سخت و دشواریاب است).

[۱]. بحار الأنوار: ج ۲۲ ص ۳۴۴.

[۲]. نفس الرحمان فی فضائل سلمان: ص ۲۶۰.

[۳]. ر. ک: مرآه العقول: ج ۴ ص ۳۱۵.

[۴]. به نقل از بحار الأنوار: ج ۲۲ ص ۳۴۴.

[۵]. رجال الکشّی: ج ۱ ص ۷۵ ح ۴۷.

[۶]. رجال الکشّی: ج ۱ ص ۷۵ ح ۴۷.

[۷]. رجال الکشّی: ج ۱ ص ۴۷ ح ۲۳.

[۸]. الوافی: ج ۱ ص ۱۱.

[۹]. الکافی: ج ۱ ص ۴۰۱ ح ۲ ؛ بصائر الدرجات: ص ۲۵ ح ۲۱.