تبیین آداب ایجابی و سلبی نقل حدیث

تبیین آداب ایجابی و سلبی نقل حدیث

در این مقاله توضیح داده شده که راویان حدیث باید از چه ویژگی هایی برخوردار باشند و از چه اموری باید پرهیز کنند.

انتقال صحیح روایات از نسلی به نسل دیگر، از مهم ترین وظایف محدّثان و راویان است. راویان برای این انتقال، باید ویژگی هایی داشته باشند و آدابی را رعایت کنند: ویژگی هایی مانند اسلام، عقل، بلوغ، عدالت، صداقت و ضبط که در این میان، صداقت، مهم ترین ویژگی راوی است. روایت راوی بدون این ویژگی ها، پذیرفته نیست. افزون بر این، شایسته است راوی به برخی آداب نیز پای بند باشد. این آداب بر زیبایی و اتقان فرایند تحدیث می افزاید.

همچنین راوی باید از اموری اجتناب ورزد، مانند: انگیزه های غیر الهی داشتن، و نقل خبری که به دروغ بودن آن اطمینان دارد. بنابر این، نقل حدیث دارای دو گونه آداب ایجابی و آداب سلبی است.

الف ـ آداب ایجابی

اموری مانند اخلاص، طهارت، بیان سند و منبع، تلفظ صحیح، نقل دقیق و عمل به روایت، آداب ایجابی نقل حدیث شمرده می شوند که شایسته است راوی حدیث، آنها را رعایت کند.

  1. اخلاص

حدیث، سخن خدای متعال و پیامبر خدا(ص) است. نقل این سخنان برای جلب رضایت خدا، معنا و مفهوم ویژه می یابد و اگر کسی برای انگیزه های مادّی به نقل حدیث بپردازد، از پاداش الهی، باز خواهد ماند، چه این که تبلیغ دین و نقل حدیث، خود یک عبادت است و ارزش هر عبادت، به میزان اخلاصی است که در آن عمل بروز پیدا می کند. بنابر این، نقل مخلصانه روایت، از آداب نقل حدیث است.

چنانچه فردی این عمل خدا پسندانه، یعنی روایتگری را برای پسندِ مردم و دستیابی به حُطام دنیا انجام دهد، نهایت آنچه نصیبش می شود، همان متاع بی ارزش دنیاست. این در حالی است که در آموزه های امام صادق(ع) آمده است:

کسی که حدیث را برای رسیدن به منافع دنیا بخواهد، برای وی در آخرت، نصیب [و پاداشی] نخواهد بود و اگر کسی حدیث را برای دستیابی به پادش آخرت بخواهد، خداوند، خیر دنیا و آخرت را به او خواهد بخشید. [۱]

  1. طهارت

انجام دادن هر عمل عبادی، با داشتن طهارت، نقش مؤثری در کمال و آثار و برکات آن دارد ؛ و از این رو، سزاوار است محدّثان و حدیث پژوهان هنگام نقل روایات معصومان، طاهر و با وضو باشند. امام صادق(ع)، همواره در نقل روایات نبوی به این عمل، پای بند بودند. مالک بن انس، از محدّثان اهل سنّت که معاصر آن امام بوده، می گوید:

ندیدم که جعفر بن محمد(ع) جز در حال طهارت، از پیامبر خدا(ص) حدیث نقل کند. [۲]

  1. بیان سند و منبع

هر سخن، گوینده ای دارد. فاصله زمانی، سبب می شود یک سخن از سوی افراد متعدّد به دیگران منتقل شود. یکی از آداب مهمّ نقل حدیث، چگونگی نسبت دادن آن به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است. از این رو، محدّثان، باید نام راویان پیشین و گویندگان حدیث را بیان کنند؛ چرا که همه این گویندگان در انتقال درست یا نادرست سخن اصلی، مؤثّر هستند. دقّت هر کدام، سبب می شود که همه آنچه در سخن اصلی بوده، حتّی به چند نسل بعد نیز به خوبی منتقل شود. از سوی دیگر، همواره کسانی بوده اند که به عمد یا غیر عمد، در این انتقال، ایجاد خلل کرده اند. آنها با انگیزه های مختلف، متنِ سخن اصلی را دگرگون می ساختند. بنا بر این، ذکر سند، می تواند به مخاطب این آگاهی را بدهد که منبع روایت و مصدر آن، چه کسانی بوده اند. در این صورت، اگر اصل روایت، دارای مشکلاتی باشد، گوینده آخر، مقصّر نیست و او تنها روایتگر روایتی است که راویان پیشین گفته اند و وی با بیان اسامی ایشان، امکان تحقیق و راستی آزمایی را به مخاطب می دهد.

شیخ کلینی رحمه الله در کتاب الکافی، با سند متّصل خود از امام علی(ع) روایت کرده است که:

هنگامی که حدیثی را نقل می کنید، آن را به کسی که آن را روایت کرده، نسبت دهید که اگر درست باشد، به سود شماست و اگر دروغ باشد، به زیان راوی است. [۳]

بنا بر این، برای رعایت احتیاط، شایسته است تا همواره حدیث پژوهان، منبع روایت را بیان کنند. در گزارشی، امام صادق(ع)، اصحاب خویش را از «کذب مُفتَرِع» پرهیز دادند. آنان، معنای این اصطلاح را جویا شدند و امام(ع)، روایت بدون ذکر نام گوینده را «کذب مُفتَرِع[۴]» خواندند.[۵]

  1. تلفّظ صحیح

یکی دیگر از آداب حدیث خوانی، تلفّظ صحیح واژگان روایت است. پیامبر خدا(ص)و خاندان مطهّرش، در شمار فصیح ترین شیوا سخنان عرب بوده اند. ایشان با انتخاب واژگانی جامع، دقیق و بدون نقص، به تبیین مباحث و انتقال معانی مبادرت می ورزیدند، به گونه ای که پذیرش سخنان ایشان برای کسی که از عقل سلیم و طبع لطیف بهره مند بود، به راحتی میسّر می شد.[۶]

بنا بر آنچه گذشت، بر راویان اخبار و حدیث پژوهان، شایسته و بایسته است تا متون روایی را با اِعراب صحیح و قرائت دقیق، بخوانند. اگر راوی، روایت را اشتباه و با اِعراب نادرست بخواند، نه تنها به فصاحت روایت اهل بیت(ع) خلل وارد ساخته، بلکه سبب می شود مقصود صحیح گوینده نیز به مخاطب، منتقل نشود. قرائت اشتباه احادیث، لطمه ای جدّی به جایگاه حدیث و اهل بیت(ع)است.

همچنین لازم است راویان، ضمن آشکار ساختن حرکات و سکنات کلمات، به تبیین معانی واژگان روایات نیز بپردازند. امام صادق(ع) به این نکته مهم، این گونه اشاره می فرماید:

حدیث [و سخن] ما را روشن [و بی غلط] بیان کنید ؛ زیرا ما مردمی شیوا گوییم. [۷]

  1. نقل دقیق

یکی دیگر از آداب نشر حدیث، دقّت در نقل بدون کم و کاست است. راوی، اگر چه در نقل به معنا مجاز است، ولی باید دقّت کند تا در انتقال روایات، نه چیزی به سخن معصوم بیفزاید و نه از آن بکاهد. بر روایات راویان دقیق، همواره بیش از دیگر راویان توجّه شده است.

پیامبر خدا(ص) و اهل بیت ایشان، همگی در گفتار خویش، دقیق بودند و حکیمانه در استخدام واژگان می کوشیدند. بنابر این، محدّث باید با زبان عربی و ادبیات عرب به صورت کامل، آشنا باشد و با احتیاط فراوان در نقل واژگان حدیث، رعایت امانتداری را بنمایند.

بهترین راوی، کسی است که روایت را همان گونه که شنیده، گزارش کند. در این صورت، وی مشمول دعای خیر پیامبر(ص)[۸]و به تعبیر امام صادق(ع)، مصداق آیه شریف«الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»[۹]خواهد بود.[۱۰]

  1. عمل کردن به روایت

نقل روایت، سبب نمی شود که راوی، در شمارِ عالمان دینی قرار گیرد. بنا بر آموزه های روایی، تنها راوی ای عالم شمرده می شود که به روایتی که خود از اهل بیت(ع) نقل کرده عمل کند، زیرا عمل کردن به آن نشانه باور و ایمان راوی به صحت آن است. ناگفته پیداست که چنین فردی که به علم خویش عمل می کند، در اعتبار بخشی به روایت خویش و ایجاد اطمینان در مخاطب نیز مؤثّر است. در غیر این صورت، او تنها به سانِ بلندگویی است که خبری را به دیگران منتقل ساخته و ارزش فراتری ندارد. بنا بر این، چنین فردی نمی تواند راوی عالم و دانشمند باشد؛ بلکه او بیشتر در شمارِ افراد دون پایه، سفیه،[۱۱]نابخرد[۱۲]و از کسانی است که بویی از بهشت را درک نمی کنند.[۱۳]در سخنان ارزشمند پیامبر(ص)، بسیار تأکید شده که تنها راوی احادیث نباشید، بلکه به روایت خویش، عمل کنید. ایشان، عمل به روایت را شرط عالم بودن دانسته است:

رعایت کنندگان دانش باشید، نه روایتگران آن. گاه آن که روایت نکرده، رعایت می کند و آن که رعایت نکرده، روایت می کند. هرگز دانشمند نخواهید بود تا آن که به آنچه می دانید، عامل باشید. [۱۴]

ب ـ آداب سلبی

آنچه محدّث باید از آنها اجتناب ورزد عبارت اند از:

  1. انگیزه های غیر الهی

نقل و نشر حدیث، گونه ای علم آموزی و عبادت است. نیت خالصانه، نخستین ادب و از آداب اصلی این عبادت و تحقّق بخش برکات معنوی آن است. از این رو، دخالت دادن انگیزه های غیر خدایی، محدّث را در جرگه عالمانی می اندازد که از علم خود سودی نمی برند و گاه در پی شهرت طلبی و جاه و مقام، از نادانان نیز عقب تر می مانند. اینان، از تلاش علمی خود، اندوخته ای برای جهان آخرت نمی اندوزند و توشه ای برای سفر طولانی خویش به همراه نمی برند.

  1. بی پروایی در نقل

برخی امور، در نشر و بازگویی حدیث، اثر منفی دارند. محدّث، نمی تواند روایتی برساخته را تنها به دلیل نام حدیث داشتن، نقل کند، خواه آن روایت به پیامبر(ص)منسوب شده باشد یا به اهل بیت(ع). او همچنین نمی تواند بدون اطمینان از صدور حدیث، آن را به معصومان، منتسب و سپس نقل کند. کاری که شاید بتوان آن را گونه ای تخریص دانست که مورد حمله کوبنده قرآن قرار گرفته است:«قُتِلَ الْخَرَّ صُونَ»[۱۵]و می توان حدیث«اِتَّقُوا الحَدیثَ عَنّی إلاّ ما عَلِمتُم»[۱۶]را بر آن، گواه دانست. گفتنی است در چنین مواردی، اگر اطمینان به کذب و ساختگی بودن حدیث نداشته باشیم، نقل آن به صورت احتمالی و غیر قطعی، یا با انتساب به شخص ناقل و منبع گزارش دهنده حدیث، اشکالی ندارد. این، همانند نقل حدیث غیر قطعی در حالت روزه داری است که در صورتی جایز است که به صورت احتمالی به شخص یا مأخذ و منبعی منتسب شود.

  1. رعایت نکردن ظرفیت مخاطب

ادب دیگر نشر حدیث، رعایت ظرفیت گیرنده و تحمّل کننده حدیث است. فراگیری حدیث، مانند هر علم دیگری، نیازمند کسب برخی آمادگی ها و پیمودن برخی مرحله هاست. گفتن هر حدیثی برای هر کسی، گاه موجب تضییع و تباهی علم نهفته در آن حدیث می شود و گاه زمینه امتناع و انکار و تباهی فراگیرنده را فراهم می آورد. در صورت دوم، شنونده حدیث، به جای اذعان به محدویت فکری خود، گاه به انکار گوینده حدیث می پردازد. این، همان فتنه و آزمونی است که وظیفه شنونده، توقّف در برابر آن و "ردّ العلم" به گویندگان حدیث است، امّا گاه، سر به طغیان برمی دارد[۱۷]و عصیانش در فرجامی ناخوش به انکار می انجامد؛[۱۸]امری که برخی احادیث، به صراحت و برخی، با بیانی مشابه بر آن تأکید کرده اند[۱۹]. در این نگرش، مقصود از حدیث«مَن حَدَّثَ بِحَدیثٍ لا یعلَمُ تَفسیرَهُ لا هُوَ ولاَ الَّذی حَدَّثَهُ، کأَنَّما هُوَ فِتنَةٌ عَلَی الَّذی حَدَّثَهُ ؛ هر کس حدیثی نقل کند که تفسیرش را نه خودش بفهمد و نه شنونده، آن حدیث، مایه گم راهی شنونده است»،[۲۰]این نیست که راوی، حق ندارد هر حدیثی که معنایش را نمی داند، برای کس دیگری نقل نکند؛ چه در این صورت، نقل حدیث، محدود می شود و ممکن است با حدیث«نَضَّرَ اللّه عَبدا سَمِعَ مَقالَتی فَوَعاها وحَفِظَها وبَلَّغَها مَن لَم یسمَعها، فَرُبَّ حامِلِ فِقهٍ غَیرُ فَقیهٍ، ورُبَّ حامِلِ فِقهٍ إلی مَن هُوَ أفقَهُ مِنهُ ؛ خداوند، خوش روی سازد بنده ای را که سخنم را بشنود و آن را به کسی که نشنیده، برساند ؛ زیرا بسا حامل علمی که خود، عالِم نیست و بسا کسی که علم را به کسی منتقل می کند و آن کس از او، داناتر است»،[۲۱]متعارض شود؛ بلکه مقصود آن است که در نقل احادیثی که فهم و تحمّلش تنها برای افرادی خاصّ ممکن است، احتیاط کنیم و از نقل روایاتی که نه خود به آن علم داریم و نه شنونده آن را می فهمد، بپرهیزیم. این احتیاط، از آن روست که ممکن است تعقّل و تعبّدِ شنونده، به اندازه ای نباشد که آنچه را شنیده، در ظرف امکان بنهد و از ردّ و انکار آن، خودداری ورزد. در این صورت، اگر راوی نتواند حدیث را به مخاطبش بفهماند و بقبولانَد، زمینه گرفتار آمدن او را در فتنه، فراهم آورده و کمکی نیز به رهایی اش از آن نکرده است.

وجه دیگر، آن است که بر روی واژه «فوعاها» در حدیث اخیر، تکیه کنیم و بگوییم که شرط یا ادب نقل روایت، آن است که روایت کننده حدیث، معنای آن را دریابد و اگر به فهم عمیق آن نرسید، دستِ کم دریافت و فهم اوّلیه ای را از آن داشته باشد. در این صورت، حدیث مورد شرح، معارضی ندارد و با این حدیث امام باقر(ع)نیز همسو می شود که:

درنگ کردن هنگام پیش آمدن شبهه، بهتر از فرو رفتن در گردابِ هلاکت است و حدیثی را روایت نکنی، بهتر است از این که حدیثی را نفهمیده، روایت کنی. [۲۲]

  1. افشای راز

نکته دیگری که در نقل حدیث، بویژه در نشر حدیث اهل بیت(ع) باید بدان توجّه شود، رازداری و افشا نکردن اطّلاعاتی است که نشرشان، زیان هایی را در پی دارد. احادیث متعدّدی بر رازداری و محدودیت نشر احادیثی تأکید کرده اند که در باره فضائل و کمالات والای اهل بیت(ع)، یا منزلت سیاسی و اجتماعی آنان است؛ نشر احادیثی که امامان را حاکمان بر حقّ جامعه اسلامی معرّفی می کند و عبّاسیان و امویان را به تصریح یا استلزام، غاصبان این حق می شمُرَد، در تعارضی آشکار با منافع حاکمان جائر است. از این رو، به آنان، مجوّز هجوم به امامان و پیروانشان را می دهد و این، مخالف با اصل تقیه و حفظ کیان امامت و جامعه شیعی است. همین مصلحت مهم، موجب می شود روایات ظهور قائم آل محمّد(ع)نزد همه افشا نشوند.[۲۳]افزون بر این، نشر برخی ویژگی ها و فضائل اهل بیت(ع) می تواند انکار توده مردمی را بر انگیزد که باورهایشان، مانند شیعیان نیست. در این صورت، جدایی میان این دو بخش از پیکره جامعه اسلامی، بیشتر می شود و این، زمینه اختلاف و تفرقه درونی را پدید می آورد؛ امری که به هیچ روی، مقبول خداوند و حجّت های او در زمین نیست.

نکته در خور توجّه، آن است که افشای اسرار و فضائل والای اهل بیت(ع)، مانند بسیاری از اطّلاعات محرمانه دیگر، قابل طبقه بندی است و به تناسب سطح فکری و ایمانی مخاطب، می تواند گسترده یا محدود باشد. این مهم، در روزگار کنونی که رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی، بسیار فعّال و در نشر سریع و آسان اخبار، کوشا و توانا هستند، اهمّیت بیشتری می یابد.

گفتنی است احادیثی که به احادیث صعب و مُستَصعَب مشهورند نیز مؤید دسته ای از این احادیث اند که ناظر به خودداری از افشای کمالات وجودی اهل بیت(ع) است. ما این احادیث را نیز در جای خود[۲۴]آورده و مقصود اصلی آنها را تحلیل و تبیین کرده ایم.[۲۵]

[۱]. ر. ک: ح ۲۸۳.

[۲]. ر. ک: ح ۳۰۰.

[۳]. ر. ک: ح ۲۹۶.

[۴]. برای توضیح این واژه، ر. ک: ص ۲۸۳ پانوشت ح ۲۹۸.

[۵]. ر. ک: ح ۲۹۸.

[۶]. شرح الکافی، ملاّ صالح مازندرانی: ج ۲ ص ۲۷۱.

[۷]. ر. ک: ح ۲۹۴.

[۸]. ر. ک: ح ۲۸۸.

[۹]. «آن بندگان من که به سخن گوش فرامی دهند و بهترین آن را پیروی می کنند» زمر: آیه ۱۸.

[۱۰]. ر. ک: ح ۲۹۲.

[۱۱]. ر. ک: ح ۳۰۱.

[۱۲]. ر. ک: الکافی: ج ۱ ص ۴۹ ح ۶.

[۱۳]. ر. ک: ح ۳۰۳.

[۱۴]. ر. ک: ح ۳۰۲.

[۱۵]. «مرگ بر دروغ پردازان!» ذاریات: آیه ۱۰.

[۱۶]. ر. ک: ح ۳۳۷.

[۱۷]. ر. ک: ح ۳۴۹.

[۱۸]. ر. ک: ح ۳۶۰.

[۱۹]. ر. ک: ح ۳۱۲ (نقل ما لا تحمله العقول).

[۲۰]. ر. ک: ح ۳۴۲.

[۲۱]. ر. ک: ح ۱۹۱.

[۲۲]. ر. ک: ح ۲۷۷.

[۲۳]. ر. ک: الکافی: ج ۱ ص ۳۶۸ ح ۱ والغیبة للطوسی: ص ۴۲۸ ح ۴۱۷ و قرب الإسناد: ص ۳۸۱ ح ۱۳۴۳ و مختصر بصائر الدرجات: ص ۱۰۵.

[۲۴]. ر. ک: ج ۲ ص ۲۴ حدیثنا صعب مستصعب.

[۲۵]. ر. ک: ج ۲ ص ۲۴ معناشناسی «حدیثنا صعب مستصعب».