آداب سلبی نقل حدیث

پرسش :

راوی از چه اموری باید اجتناب ورزد؟



پاسخ :

آنچه محدّث باید از آنها اجتناب ورزد عبارت اند از:

  1. انگیزه های غیر الهی

نقل و نشر حدیث، گونه ای علم آموزی و عبادت است. نیت خالصانه، نخستین ادب و از آداب اصلی این عبادت و تحقّق بخش برکات معنوی آن است. از این رو، دخالت دادن انگیزه های غیر خدایی، محدّث را در جرگه عالمانی می اندازد که از علم خود سودی نمی برند و گاه در پی شهرت طلبی و جاه و مقام، از نادانان نیز عقب تر می مانند. اینان، از تلاش علمی خود، اندوخته ای برای جهان آخرت نمی اندوزند و توشه ای برای سفر طولانی خویش به همراه نمی برند.

  1. بی پروایی در نقل

برخی امور، در نشر و بازگویی حدیث، اثر منفی دارند. محدّث، نمی تواند روایتی برساخته را تنها به دلیل نام حدیث داشتن، نقل کند، خواه آن روایت به پیامبر(ص)منسوب شده باشد یا به اهل بیت(ع). او همچنین نمی تواند بدون اطمینان از صدور حدیث، آن را به معصومان، منتسب و سپس نقل کند. کاری که شاید بتوان آن را گونه ای تخریص دانست که مورد حمله کوبنده قرآن قرار گرفته است:«قُتِلَ الْخَرَّ صُونَ»[۱]و می توان حدیث«اِتَّقُوا الحَدیثَ عَنّی إلاّ ما عَلِمتُم»[۲]را بر آن، گواه دانست. گفتنی است در چنین مواردی، اگر اطمینان به کذب و ساختگی بودن حدیث نداشته باشیم، نقل آن به صورت احتمالی و غیر قطعی، یا با انتساب به شخص ناقل و منبع گزارش دهنده حدیث، اشکالی ندارد. این، همانند نقل حدیث غیر قطعی در حالت روزه داری است که در صورتی جایز است که به صورت احتمالی به شخص یا مأخذ و منبعی منتسب شود.

  1. رعایت نکردن ظرفیت مخاطب

ادب دیگر نشر حدیث، رعایت ظرفیت گیرنده و تحمّل کننده حدیث است. فراگیری حدیث، مانند هر علم دیگری، نیازمند کسب برخی آمادگی ها و پیمودن برخی مرحله هاست. گفتن هر حدیثی برای هر کسی، گاه موجب تضییع و تباهی علم نهفته در آن حدیث می شود و گاه زمینه امتناع و انکار و تباهی فراگیرنده را فراهم می آورد. در صورت دوم، شنونده حدیث، به جای اذعان به محدویت فکری خود، گاه به انکار گوینده حدیث می پردازد. این، همان فتنه و آزمونی است که وظیفه شنونده، توقّف در برابر آن و "ردّ العلم" به گویندگان حدیث است، امّا گاه، سر به طغیان برمی دارد[۳]و عصیانش در فرجامی ناخوش به انکار می انجامد؛[۴]امری که برخی احادیث، به صراحت و برخی، با بیانی مشابه بر آن تأکید کرده اند[۵]. در این نگرش، مقصود از حدیث«مَن حَدَّثَ بِحَدیثٍ لا یعلَمُ تَفسیرَهُ لا هُوَ ولاَ الَّذی حَدَّثَهُ، کأَنَّما هُوَ فِتنَةٌ عَلَی الَّذی حَدَّثَهُ ؛ هر کس حدیثی نقل کند که تفسیرش را نه خودش بفهمد و نه شنونده، آن حدیث، مایه گم راهی شنونده است»،[۶]این نیست که راوی، حق ندارد هر حدیثی که معنایش را نمی داند، برای کس دیگری نقل نکند؛ چه در این صورت، نقل حدیث، محدود می شود و ممکن است با حدیث«نَضَّرَ اللّه عَبدا سَمِعَ مَقالَتی فَوَعاها وحَفِظَها وبَلَّغَها مَن لَم یسمَعها، فَرُبَّ حامِلِ فِقهٍ غَیرُ فَقیهٍ، ورُبَّ حامِلِ فِقهٍ إلی مَن هُوَ أفقَهُ مِنهُ ؛ خداوند، خوش روی سازد بنده ای را که سخنم را بشنود و آن را به کسی که نشنیده، برساند ؛ زیرا بسا حامل علمی که خود، عالِم نیست و بسا کسی که علم را به کسی منتقل می کند و آن کس از او، داناتر است»،[۷]متعارض شود؛ بلکه مقصود آن است که در نقل احادیثی که فهم و تحمّلش تنها برای افرادی خاصّ ممکن است، احتیاط کنیم و از نقل روایاتی که نه خود به آن علم داریم و نه شنونده آن را می فهمد، بپرهیزیم. این احتیاط، از آن روست که ممکن است تعقّل و تعبّدِ شنونده، به اندازه ای نباشد که آنچه را شنیده، در ظرف امکان بنهد و از ردّ و انکار آن، خودداری ورزد. در این صورت، اگر راوی نتواند حدیث را به مخاطبش بفهماند و بقبولانَد، زمینه گرفتار آمدن او را در فتنه، فراهم آورده و کمکی نیز به رهایی اش از آن نکرده است.

وجه دیگر، آن است که بر روی واژه «فوعاها» در حدیث اخیر، تکیه کنیم و بگوییم که شرط یا ادب نقل روایت، آن است که روایت کننده حدیث، معنای آن را دریابد و اگر به فهم عمیق آن نرسید، دستِ کم دریافت و فهم اوّلیه ای را از آن داشته باشد. در این صورت، حدیث مورد شرح، معارضی ندارد و با این حدیث امام باقر(ع)نیز همسو می شود که:

درنگ کردن هنگام پیش آمدن شبهه، بهتر از فرو رفتن در گردابِ هلاکت است و حدیثی را روایت نکنی، بهتر است از این که حدیثی را نفهمیده، روایت کنی. [۸]

  1. افشای راز

نکته دیگری که در نقل حدیث، بویژه در نشر حدیث اهل بیت(ع) باید بدان توجّه شود، رازداری و افشا نکردن اطّلاعاتی است که نشرشان، زیان هایی را در پی دارد. احادیث متعدّدی بر رازداری و محدودیت نشر احادیثی تأکید کرده اند که در باره فضائل و کمالات والای اهل بیت(ع)، یا منزلت سیاسی و اجتماعی آنان است؛ نشر احادیثی که امامان را حاکمان بر حقّ جامعه اسلامی معرّفی می کند و عبّاسیان و امویان را به تصریح یا استلزام، غاصبان این حق می شمُرَد، در تعارضی آشکار با منافع حاکمان جائر است. از این رو، به آنان، مجوّز هجوم به امامان و پیروانشان را می دهد و این، مخالف با اصل تقیه و حفظ کیان امامت و جامعه شیعی است. همین مصلحت مهم، موجب می شود روایات ظهور قائم آل محمّد(ع)نزد همه افشا نشوند.[۹]افزون بر این، نشر برخی ویژگی ها و فضائل اهل بیت(ع) می تواند انکار توده مردمی را بر انگیزد که باورهایشان، مانند شیعیان نیست. در این صورت، جدایی میان این دو بخش از پیکره جامعه اسلامی، بیشتر می شود و این، زمینه اختلاف و تفرقه درونی را پدید می آورد؛ امری که به هیچ روی، مقبول خداوند و حجّت های او در زمین نیست.

نکته در خور توجّه، آن است که افشای اسرار و فضائل والای اهل بیت(ع)، مانند بسیاری از اطّلاعات محرمانه دیگر، قابل طبقه بندی است و به تناسب سطح فکری و ایمانی مخاطب، می تواند گسترده یا محدود باشد. این مهم، در روزگار کنونی که رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی، بسیار فعّال و در نشر سریع و آسان اخبار، کوشا و توانا هستند، اهمّیت بیشتری می یابد.

گفتنی است احادیثی که به احادیث صعب و مُستَصعَب مشهورند نیز مؤید دسته ای از این احادیث اند که ناظر به خودداری از افشای کمالات وجودی اهل بیت(ع) است. ما این احادیث را نیز در جای خود[۱۰]آورده و مقصود اصلی آنها را تحلیل و تبیین کرده ایم.[۱۱]

[۱]. «مرگ بر دروغ پردازان!» ذاریات: آیه ۱۰.

[۲]. ر. ک: ح ۳۳۷.

[۳]. ر. ک: ح ۳۴۹.

[۴]. ر. ک: ح ۳۶۰.

[۵]. ر. ک: ح ۳۱۲ (نقل ما لا تحمله العقول).

[۶]. ر. ک: ح ۳۴۲.

[۷]. ر. ک: ح ۱۹۱.

[۸]. ر. ک: ح ۲۷۷.

[۹]. ر. ک: الکافی: ج ۱ ص ۳۶۸ ح ۱ والغیبة للطوسی: ص ۴۲۸ ح ۴۱۷ و قرب الإسناد: ص ۳۸۱ ح ۱۳۴۳ و مختصر بصائر الدرجات: ص ۱۰۵.

[۱۰]. ر. ک: ج ۲ ص ۲۴ حدیثنا صعب مستصعب.

[۱۱]. ر. ک: ج ۲ ص ۲۴ معناشناسی «حدیثنا صعب مستصعب».



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت