آثار منع تدوین حدیث

آثار منع تدوین حدیث

پیامدهای ممنوعیت نگارش و نقل سخن پیامبر(ص) بیان شده است.

نگارش نیافتن حدیث، پس از رحلت پیامبر(ص) ترویج شد، در زمان خلیفه دوم، رواج یافت و در دوره بنی امیه، به فرهنگ عمومی اهل سنّت، تبدیل شد. پس از مدّتی، نقل حدیث نیز ممنوع گشت و زیان جبران ناپذیری به فرهنگ و معارف اسلامی وارد آمد.

البته این سخن بدان معنا نیست که هیچ مکتوبی در طول این دوره طولانی نود ساله، نگاشته نشده، یا هیچ نسخه ای از آن دوران، باقی نمانده است. طبیعی است که برخی افراد در خفا، یا در زمان ها و مکان هایی خاص، کاری مخالفِ متعارف، انجام داده و صفحاتی را مکتوب کرده اند، ولی شمار این نگاشته ها بسیار اندک است[۱]و نشانه فرهنگ عمومی تلقّی نمی شود.

پیامدهای منفی این روند، بسیار اسف انگیز بود. تأسّف بیشتر آن که برخی پیامدهای خسارت بار آن در حوزه حدیث اهل سنّت، قابل جبران نیست. اگر فعّالیت ها و تلاش های ائمّه اطهار(ع) در دوره منع حدیث و پس از آن نبود، بسیاری از سنن پیامبر اکرم(ص) به طور کامل، نابود می شدند.

برخی پیامدهای منع کتابت حدیث، از این قرارند:

  1. مخفی ماندن شمار بسیاری از سخنان پیامبر اکرم(ص)

سیاست منع از تدوین حدیث، سبب شد تا بسیاری از سخنان پیامبر اکرم(ص)در ذهن صحابیان بمانَد و به نسل آینده، منتقل نشود و با مرگ صحابیان، آن معارف نیز مدفون شوند.

منع از نوشتن حدیث، سوزاندن نگاشته های حدیثی، مخالفت با تدوین سنن، جلوگیری از نقل حدیث، آزار و اذیت ناقلان پُرحدیث و...، سبب شدند که جسارت مخالفت با فرهنگ حکومتی و تلاش برای نقل حدیث در میان صحابیان، کاهش یابد.

در کتاب صحیح البخاری، به نقل از مجاهد آمده است:

من تا مدینه، همراه عبد اللّه بن عمر بودم و نشنیدم که او حدیثی از پیامبر(ص)حکایت کند، بجز یک حدیث.[۲]

شعبی نیز مشابه این سخن را بیان کرده است:

من یک سال همراه عبد اللّه بن عمر بودم و با او نشست و برخاست داشتم و او حتّی یک حدیث از پیامبر اکرم(ص)برای من نقل نکرد.[۳]

البته برخی منابع شیعی، نقل نشدن حدیث از سوی عبد اللّه بن عمر را به دستور معاویه می دانند. در برخی منابع آمده است که معاویه به او پیام داد: «اگر گزارش شود که حدیث نقل می کنی، تو را خواهم کشت».[۴]

روشن است که این عمل با فرمان پیامبر اکرم(ص) که «حدیث مرا بشنوید و به دیگران منتقل کنید»،[۵]مخالف بود.

  1. رواج احادیث جعلی

عدم کتابت و تدوین احادیث و در اختیار نبودن مرجع معتبر شناسایی و تمیز احادیث صحیح از متون غیر صحیح، سبب شدند تا زمینه فعّالیت برای جاعلان حدیث، در دوره های بعد فراهم آید و نااهلان و دنیامداران، اندیشه ها و تمایلات خود را به پیامبر اکرم(ص) نسبت دهند. از این رو، کسانی که در پی کسب قدرت، ثروت و مکنت بوده اند، یا وجاهت نزد حاکمان و قدرت مداران را طلب می کردند، با جعل حدیث مورد نظر آنان، خود را به آنها نزدیک ساخته و منافع خویش را تأمین می کردند. پدید آمدن نظریه عدالت صحابیان که نظریه ای سیاسی برای مقدّس نشان دادن همه اصحاب بود، زمینه جعل حدیث را گسترش داد و این جعلیات، گسترده شدند تا آنجا که در برابر بسیاری از احادیث مهم و اثرگذار، احادیث جعلی پدید آمدند.

  1. اختلاف میان احادیث

ثبت نکردن احادیث، موجب آن شد که به دلیل خطا، نسیان و غفلت راویانی که تنها متّکی بر حافظه خود بودند، میان روایات، اختلاف پدید آید و این عوارض و آسیب ها، مقدمه ای بر ایجاد اختلاف روایات با یکدیگر شدند. تدوین حدیث، می توانست اختلاف های میان روایات را به شدّت کاهش دهد؛ ولی متأسّفانه، کتابت نشدن احادیث، سبب شد نقل های متفاوت و گوناگون از یک واقعه، معارض جلوه کنند و نقل های مکرّر و چند باره روایت، سبب دوری از متن اصلی و اوّلیه شوند.

  1. اعتبار یافتن آرای خطاپذیر

هر نظام اجتماعی، نیازمند تکیه گاهی قوی و امین برای نظم بخشیدن به قواعد و قوانین حاکم بر جامعه است. تبلور این قوانین در جامعه اسلامی، در آموزه های قرآن و معصومان(ع) جلوه می کند. در این میان، اهل سنّت که تنها به عصمت پیامبر(ص) باور داشتند، برای رسیدن به تعالی خود و جامعه خویش، بیش از دیگران نیازمند ثبت سخنان پیامبر اکرم(ص)بودند. آن گاه که سخنان پیامبر(ص) ثبت و تدوین نشدند، آنان برای برآورده ساختن نیاز جامعه به قانون و مقابله با چالش پدید آمده، رو به سراب آوردند و قول و فعل غیر معصوم، یعنی گفتار و کردار خلفا، حکام، صحابیان و تابعیان را حجّت شمردند؛ زیرا نظام اجتماعی بدون آن، قادر به رفع آسیب ها و ترمیم چالش های موجود در جامعه نبود. خلفا، حکام، صحابیان و تابعیان نیز شخصیت های گوناگون و اخلاق متفاوتی داشتند و بدون در اختیار داشتن معیار حق و واقع، مطابق با ذوق و استحسان خویش، سخن می گفتند و حتّی در بسیاری موارد با یکدیگر مبارزه و منازعه می کردند. این ناهماهنگی و نابسامانی، سبب پدیدار شدن اختلاف های بیشتر در جامعه می شد.

  1. دور کردن اهل بیت(ع) از صحنه سیاسی جامعه

جلوگیری از تدوین حدیث، سبب شد تا فضائل اهل بیت(ع) که بر زبان پیامبر خدا(ص)جاری شده بودند، فراموش شوند و امام علی، فاطمه و اهل بیت(ع)به فراموشی سپرده شوند. آن گاه که این فضائل از یادها رفتند، دیگر کسی در پی آن نبود که راه هدایت را از مسیر اهل بیت(ع) پی جویی کند. ۲۵ سال خانه نشینی امیر مؤمنان(ع)، بیست سال مهجوری امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و ۳۵ سال تنهایی امام سجّاد(ع)، نتیجه و ثمره منع از تدوین حدیث بود.

شادمانی اهالی شام پس از شهادت امیر مؤمنان(ع)، یا هنگام ورود کاروان اسیران به شام نیز نتیجه ناآگاهی شامیان از فضائل اهل بیت(ع)بود که به سبب منع از تدوین حدیث و جلوگیری از نقل آن پدید آمده بود.[۶]

  1. زمینه سازی برای متّهم کردن فرهنگ اسلامی

در دو سده اخیر، مستشرقان، بویژه مستشرقان یهودی که در پی ضربه زدن به فرهنگ اسلامی و تحقیر آن بودند، از چالش پدید آمده پس از رحلت پیامبر(ص)، استفاده فراوان بردند. آنان با استناد به ضعف برخی احادیث و بزرگ نمایی آسیب های ایجاد شده در احادیث، در مقابل فرهنگ اسلامی، موضع گیری کرده، فرهنگ اسلامی را تمدّنی بی ریشه، یا برگرفته از اسرائیلیات، مطرح کردند. در صد ساله اخیر، نگاشته های فراوانی با این تفکر منتشر شده و بر فرهنگ اهل سنّت و اسلام هجوم آوردند.[۷]

البته اعتراض آنان، برگرفته از تاریخ حدیث اهل سنّت بود؛ زیرا فرهنگ اهل بیت(ع)، مصون از این آسیب ها بود که دوران فرهنگ مکتوب خود را از زمان پیامبر اکرم(ص) تا پایان دوره امام عسکری(ع) و در زمان غیبت صغرای امام مهدی(ع)ادامه داده بود، ولی آنان، عامدانه، کلّ فرهنگ اسلامی را هدف هجوم خود قرار دادند.

[۱]. حدود پنجاه مکتوب از این دوره، بویژه در نیمه دوم سده اوّل نگارش شده که نام آنها اکنون در دست است. ر. ک: أعیان الشیعة: ج ۱ و ۲. توجّه به زمان طولانی نود ساله دوره و وسعت جغرافیایی مناطق اسلامی، اثبات می کند که سردمداران منع از نگارش حدیث، در اهداف خود موفّق بوده اند.

[۲]. صحیح البخاری: ج ۱ ص ۳۹ ح ۷۲: «صَحِبتُ ابنُ عُمرَ إلی المَدینَةِ فَلَم أسمَعُهُ یحَدِّث عَن رَسولِ اللّه (ص) إلاّ حَدیثا واحِدا».

[۳]. سنن ابن ماجة: ج ۱ ص ۱۱ ح ۲۶.

[۴]. وقعة صفّین: ص ۲۲۰.

[۵]. ر. ک: ح ۱۹۱ و ۱۹۲.

[۶]. در این باره، در صفحات آینده با تفصیل بیشتری سخن خواهیم گفت.

[۷]. ر. ک: کتاب مطالعات اسلامی، نگاشته مشهور و تأثیرگذار گلدزیهر ۱۸۵۰ ج ۱۹۲۱ م، مستشرق مشهور یهودی که تحقیقات و نگاشته های او محور مطالعات مستشرقان غربی در سده اخیر بوده است. این کتاب با عنوان العقیدة و الشریعة فی الإسلام، به عربی ترجمه شده است.