معناشناسی «حدیثنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ»

معناشناسی «حدیثنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ»

شرح حدیث «حدیثنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ»

احادیث فراوانی از زبان اهل بیت(ع)، حدیث آل محمّد(ص) را صعب و مُستَصعَب و فراتر از تحمّل عموم مردمان دانسته اند. این احادیث، در منابع کهن و معتبری، مانند بصائر الدرجات، الکافی و برخی کتاب های شیخ صدوق، وجود دارند.[۱]اسناد این احادیث، متعدّد و برخی از آنها، صحیح یا موثّق و معتبرند. از این رو، صدور آنها مورد اطمینان است و نیازی به بحث سندی از یکایک آنها نیست.[۲]بیشتر این احادیث، در منابع شیعی آمده و به ندرت در منابع اهل سنّت به چشم می آیند.[۳]

سؤال اصلی آن است که با وجود روشن و مفهوم بودن بسیاری از احادیث اهل بیت(ع)، مقصود از، «إنّ حدیثَنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ» چیست؟ آیا این صفت، ناظر به برخی از احادیث ایشان است؟ آیا حدیث اهل بیت(ع) مانند قرآن، ظاهری روشن و همه فهم دارد، امّا باطنش دور از دسترس عموم مردم است؟ و آیا اساساً حدیث در این روایات، به معنای سخن و کلام است و یا معنای دیگری دارد؟

گفتنی است برخی عالمان، به این موضوع پرداخته اند. از میان قدما، فیض کاشانی و مجلسی پدر و پسر، در شرح های روایی خود، به شکل پراکنده به این موضوع، اشاره داشته و گاه دیدگاه خود را ابراز داشته اند. از میان معاصران نیز، علاّمه طباطبایی در رساله «الولایة»، آیة اللّه  جوادی آملی در شرح همین رساله و آیة اللّه  آصف محسنی در جزء دوم کتاب مشرعة بحار الأنوار، به معناشناسی این احادیث، یا نقد آنها پرداخته اند. یک مقاله نیز از آقای خوش فر در شماره هشتم مجلّه حدیث اندیشه با نام «معناشناسی روایات صعب و مستصعب» به چاپ رسیده است. در این نگارش، از همه این نوشته های ارزشمند، استفاده شده است.

معنای صَعْب و مُستَصعَب

«صَعْب»، در زبان عربی به مَرکب سرکشی گفته می شود که رام نمی شود و سواری نمی دهد.[۴]«مُستَصعَب» نیز در معنایی نزدیک به همین مفهوم به کار می رود.[۵]این مفهوم، در برخی روایات ناظر به این موضوع نیز مورد اشاره قرار گرفته است. حدیث منقول از امام باقر(ع)، چنین است:

صَعْب، یعنی مَرکبی که به کسی سواری نداده است و مُستَصعَب، یعنی مَرکب گریزپایی که چون کسی را می بیند، می گریزد.[۶]

این تفسیر، تفاوت چندانی با معنای اصلی و لغوی ندارد. از این رو، آنچه محلّ بحث است، معنای کاربردی و مقصود نهایی امامان(ع) از این دسته روایات است.

معانی احتمالی

بر پایه تتبّع در میان نظریات عالمانی که به این احادیث، اشاره داشته اند، می توان دو احتمال معنایی را قابل طرح دانست. یک احتمال، ناظر به صعوبت علمی و دشواری فهم است. احتمال دیگر، صعوبت را نه در فهم که در پذیرش و تحمّل احادیث ناظر به فضائل اهل بیت(ع) می داند. هر یک از این دو احتمال، به دو معنای فرعی تر قابل تقسیم اند. می توان صعوبت فهم را ناظر به بخشی از روایات، نه همه آنها دانست و می توان صعوبت فهم را در همه روایات اهل بیت(ع)، جاری دانست؛ امّا در ساحت باطن و لایه های زیرین. قائلان احتمال دوم نیز دو دسته اند. دسته ای، آن را ناظر به فضیلت بزرگ و استثنایی ولایت الهی ائمّه دانسته اند و دسته ای آن را عام و ناظر به همه فضائل و کمالات ویژه ایشان می دانند. ما این معانی احتمالی را در دو دو دسته اصلی، بررسی می کنیم و سپس، معنای مقبول را مطرح می کنیم.

  1. صعوبت علمی

باورمندان صعوبت علمی، مضمون احادیث اهل بیت(ع) را بالاتر از افق علمی عمومی می دانند و همین امر را موجب دشواری فهم می خوانند. اینان، «حدیث» را در این احادیث، به همان معنای اصطلاحی خود گرفته و اضافه آن را به «آل محمّد» یا «نا»، اضافه لامیه، یعنی سخنان صادر شده از اهل بیت(ع) دانسته اند. نتیجه این برداشت، آن است که فهم سخن اهل بیت(ع)، مشکل و دور از دسترس بسیاری می نماید. علاّمه محمّدتقی مجلسی، در روضة المتقین، به صورت پراکنده به این احادیث، اشاره کرده و چگونگی استفاده اش از آنها نشان می دهد که گرایش به این معنا دارد.[۷]چند حدیث[۸]، می توانند ناظر به دشواری علمی باشند. همچنین، سخن امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) خطاب به حُذَیفة بن یمان نیز قرینه خوبی است که بخشی از آن را می آوریم:

ای حُذَیفه ! آنچه را که مردم نمی فهمند، برایشان مگو که طغیان و انکار می کنند. برخی دانش ها، تحمّلشان دشوار است. حتّی اگر کوه ها آن را برگیرند، از حملش ناتوان اند. بی گمان، علم ما اهل بیت، منکر و باطل خوانده می شود و راویانش، کشته می شوند و از سرِ ظلم و حسد، به هر کس که آن را بخواند، بدی می شود و به آنچه خداوند با آن خاندان وصی، [یعنی] وصی پیامبر(ص) را بر دیگران برتری بخشیده است، حسادت می شود.[۹]

نقد

اشکال ابتدایی، آن است که عرب زبانان برای بیان دشوار بودن فهم مسئله ای، از واژه های «احتمال» یا «اقرار»، استفاده نمی کنند. دو واژه ای که فراوان در احادیث باب آمده اند. «احتمال» در زبان عربی به معنای تحمّل و معادل تاب آوردن است. اقرار نیز از مقوله عقد قلب و باور بوده، با پذیرش قلبی مرتبط است، نه فهم عقلی. به سخن دیگر، می توان مطلبی آسان و قابل فهم را نپذیرفت و تحمّل نکرد و مطلبی دشوار را فهمید و باور نمود و پذیرفت. مؤید این معنا، متون کهن عربی[۱۰]و کاربردهای متعدّد روایی اند.[۱۱]

اثبات این کاربرد، موجب می شود که همه احادیث صعبِ مستعصب را نتوان ناظر به صعوبت علمی دانست.

گفتنی است برخی عالمان معاصر، مقصود از احادیث صَعْب و مُستَصعَب را صعوبت علمی باطن احادیث اهل بیت(ع) دانسته اند؛[۱۲]یعنی ظاهر احادیث، برای همگان قابل فهم است؛ امّا باطن آنها، تنها برای افراد خاصّی مفهوم است.

این معنا اگر چه قابلیت ذاتی و امکان ثبوتی دارد؛ زیرا حدیث اهل بیت(ع) نیز مانند قرآن، ظاهر و باطن دارد، امّا قرینه درون متنی برای این مطلب به چشم نمی آید. افزون بر این، قابل حمل بر همه احادیث باب نیست؛ زیرا گفته شد که از ترکیب واژه های «صعب» و «احتمال»، برای نشان دادن صعوبت علمی، استفاده نمی شود. از این رو، معنای صعوبت علمی در هر دو شکل خود، دستِ کم در همه احادیث این باب، پشتوانه زبانی ندارد.

  1. صعوبت شناخت و پذیرش کمالات اهل بیت(ع)

معنای دوم، آن است که احادیث باب را ناظر به کمالات وجودی اهل بیت(ع) و منزلت و جایگاه ایشان نزد خداوند بدانیم. در این صورت، اضافه «حدیث» به مضافٌ الیه آن، به تقدیر «فی» و از نوع اضافه ظرفیه است و عبارت «حدیثنا» یا «حدیث آل محمّد»، به معنای حدیثِ در باره اهل بیت(ع)، نه حدیث صادر شده از آنهاست. می توان برخی عبارت های علاّمه محمّدباقر مجلسی را ناظر به همین معنا، یعنی کمالات وجودی اهل بیت(ع) دانست. ایشان، در ذیل روایتی که از معانی الأخبار نقل کرده،[۱۳]نوشته است:

شاید مقصود، اقرار کامل باشد که از معرفت کامل به منزلت والای اهل بیت و شأن شگفت ایشان بر می خیزد.[۱۴]

گفتنی است ایشان، روایات باب را مشتمل بر چند موضوع می داند. از این رو، توضیحات کوتاه و بلند متفاوتی در ذیل چند روایت، آورده است.[۱۵]وی همچنین در شرحش بر الکافی، چنین نوشته است:

بیشتر این احادیث، در باره منزلت شگفت ایشان و احوال نادر و معجزه های آنان است. برخی احادیث نیز در باره علوم دشوار مبدأ و معاد و مسائل پیچیده قضا و قدر و مانند اینهاست که عقل بشر از ادراکشان، ناتوان است.[۱۶]

علاّمه طباطبایی نیز در ضمن دو حاشیه بر نگاشته های علاّمه مجلسی[۱۷]و نیز در رساله «الولایة»، «حدیثنا» را اشاره به مقام اهل بیت(ع) نزد خداوند می داند که همراه درک شهودی توحید ناب و ولایت مطلق الهی است.[۱۸]این معنا را می توان با کاربرد واژه های صعب و احتمال، سازگار دانست. قرینه های داخلی و خارجی نیز در تأیید این معنا وجود دارد که آنها را برمی شمریم.

قرینه های داخلی

در روایت کلینی از امام صادق(ع)، چنین می خوانیم:

حدیث ما، سخت و دشواریاب است. آن را جز سینه های نورانی یا قلب های سلیم و یا خُلق های نیکو، تحمّل نمی کنند، خداوند، از شیعیان ما، [بر ولایت ما] پیمان ستانْد، چنان که از فرزندان آدم(ع) [در باره ربوبیت خویش]پیمان گرفت و فرمود: «آیا من، خدای شما نیستم؟». بنا بر این، هر کس به پیمانش با ما وفا کند، خداوند به وعده بهشتش که به او داده، وفا می کند و هر کس ما را دشمن بدارد و حقّ ما را ادا نکند، در آتش، جاویدان و همیشه خواهد بود.[۱۹]

بر پایه ارتباط صدر و ذیل حدیث، می توان نشان داد که صعوبت یاد شده، نه در فهم که در وفای به میثاق است؛ میثاق ولایت ائمّه(ع) که در عهد ازل از آدمیان اخذ شده است[۲۰]. این امر به گفته روایت، نیازمند دل هایی روشن، قلب هایی سالم و اخلاقی نیکوست و می بینم که سخنی از تعلیم و تفکر نیست.

همچنین شماری از احادیث، شرط تحمّل امرِ صَعْب و مُستَصعَب اهل بیت(ع) را ثبوت و استقرار ایمان در دل دانسته اند.[۲۱]این، بدان معناست که امر صعب، از مقوله ای است که تحمّلش بیشتر نیازمند ایمان است، نه تعلیم و تعلّم محض، هر چند بخشی از ایمان، نیازمند علم ومعرفت است.

قرینه دیگر، برقراری رابطه تضاد و مقابله میان تحمّل حدیث آل محمّد(ع) و انکار در دو روایت ذیل از پیامبر(ص) و امام باقر(ع) است:

حدیث خاندان محمّد، سخت و دشواریاب است، به آن ایمان نیاوَرَد، مگر فرشته مقرّب یا پیامبر مُرسل و یا بنده ای که خداوند، دلش را به ایمان آزموده است. پس، هر حدیثی از خاندان محمّد(ص) به شما رسید و در دلتان نشست و آن را آشنا یافتید، آن را بپذیرید و هر حدیثی که دل هایتان از آن رَمید و ناآشنایش یافتید، آن را به خدا و پیامبر و به عالمی که از خاندان محمّد است، باز گردانید ؛ زیرا به هر یک از شما حدیثی که توان دریافت آن را ندارد، گفته شود و بگوید: «به خدا، این چنین نیست ! به خدا، این چنین نیست !»، به هلاکت در افتد و انکار، کفر است.[۲۲]

حدیث دیگر از امام باقر(ع) است که به جابر می فرماید:

حدیث ما، سخت، دشواریاب، صاف [و بی پوشش و فهمش] نیازمند تیزهوشی، بی پیرایه، نفیس و ارزشمند است. پس هر گاه چیزی از آن شنیدید که دل هایتان در برابر آن نرم شد، آن را بپذیرید و خدا را بر آن، سپاس بگزارید و اگر تحمّل نکردید و تاب نیاوردید، آن را به امام دانا از خاندان محمّد(ص)، باز گردانید که شوربختِ هلاک شده، کسی است که بگوید: «به خدا سوگند، این نیست»... ای جابر! انکار، کفر ورزیدن به خدای بزرگ است.[۲۳]

روشن است که اگر تحمّل حدیث صعب، به معنای فهم آن باشد، متضادّ آن، نافهمی و جهل است، نه انکار. حال اگر کسی بگوید: انکار، گاه به معنای نشناختن و نافهمی به کار می رود و نکوهش امام(ع) نیز ناظر به این نکته است که در حالت نافهمی باید توقّف کرد، نه انکار، در پاسخ می گوییم: هر دو روایت، انکار را موجب بیرون رفتن از دین و کفر دانسته اند. روشن است که انکار ساده برخی احادیث دشوارفهم، یا برخی فضائل، نمی تواند موجب این حکم شدید باشد. این انکار، به معنای دروغ شمردن روایت و انکار مقام امامت است که اگر اگاهانه و با توجّه به منشأ الهی آن باشد، به انکار ضروری دین باز می گردد و موجب خروج از دین می شود. این نکته، در روایت دوم باب بیان شده است.[۲۴]

قرینه های خارجی

دسته دیگری از احادیث وجود دارند که «امر» اهل بیت(ع) را صَعْب و مُستَصعَب دانسته اند. این احادیث، در کتاب بصائر الدرجات، بلافاصله پس از باب صعوبت احادیث اهل بیت(ع) قرار گرفته اند. این کتاب، کهن ترین منبع اصلی روایات صَعْب و مُستَعصَب است و بیشتر روایات را در این باره، گِرد آورده است. نکته در خور توجّه، مشابهت حکم صادر شده در باره «حدیث» و «امر» اهل بیت(ع) است. هر دو صَعْب و مُستَصعَب اند و تحمّل و اقرار و ایمان به آن، جز برای چند گروه، دشوار دانسته شده است. در هر دو دسته روایت،گروه های استثنا شده، سه گروه و مشابه هم هستند: انبیای فرستاده شده، فرشتگان مقرّب و مؤمنان آزموده شده.

همچنین در سخن امام باقر(ع) به جابر، ایشان «امر» را بر «حدیث»، تطبیق داده است. امام(ع) ابتدا از صعوبت «حدیثنا» گفته و سپس خواستار عدم رد «أمرنا» شده است:

ای جابر! حدیث ما، سخت، دشواریاب صاف [و بی پوشش]، مردانه (/ فروزان و پُر التهاب) و بی پیرایه است. به خدا سوگند، جز پیامبر فرستاده شده یا فرشته مقرّب یا مؤمن آزموده شده، آن را تحمّل نمی کند. پس هر گاه ای جابر! چیزی از امر ما آمد و دلت در برابر آن نرم شد، خدا را سپاس بگزار و اگر آن را تاب نیاوردی، آن را به ما اهل بیت، باز گردان و مگو: «این، چگونه آمده است؟ و این، چه بوده است؟ و این، دیگر چیست؟!» که به خدا سوگند، این کار، شرک ورزیدن به خدای بزرگ است.[۲۵]

گفتنی است در روایت صفّار از ابو حمزه ثُمالی نیز این معنا به روشنی یافت می شود؛ امّا به نظر می رسد این روایت، نقل معنا و متن مختصر شده روایت دیگر صفّار باشد. در متن تفصیلی، سخنی از «حدیثنا» نیست و صدر و ذیل حدیث، در باره «أمرنا» است. گفتنی است شاید بتوان این نقل معنا و اختصار را نشانه تلقّی راویان و ناقلان حدیث از هم معنایی «أمرنا» و «حدیثنا» در این دسته از روایات دانست. متن هر دو نقل را می آوریم تا بتوان داوری نمود.

متن مختصر

در این حدیث، ابو حمزه ثمالی می گوید: شنیدم امام باقر(ع) می فرماید:

إنَّ حَدیثَنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ، لا یحتَمِلُهُ إلاّ ثَلاثٌ: نَبِی مُرسَلٌ، أو مَلَک مُقَرَّبٌ، أو عَبدٌ مُؤمِنٌ امتَحَنَ اللّه  قَلبَهُ لِلإِیمانِ. ثُمَّ قالَ: یا أبا حَمزَة! ألا تَری أنَّهُ اختارَ لِأمرِنا مِنَ المَلائِکةِ المُقَرَّبینَ و مِن النَبیینَ المُرسَلینَ و مِن المُؤِنینَ المُمتَحَنینَ؟[۲۶]

حدیث ما سخت و دشواریاب است. آن را جز پیامبری فرستاده شده، یا فرشته ای مقرّب، یا بنده ای که خداوند قلبش را به ایمان آزموده باشد، تاب نمی آورد. سپس فرمود: ای ابو حمزه، آیا نمی بینی که خداوند برای امر ما، از میان فرشتگان مقرّبان و از میان پیامبران، فرستاده شدگان و از میان مؤمنان، آزموده شدگان را برگزید؟!

متن تفصیلی

در این حدیث، آمده:

أمرُنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ لا یحتَمِلُهُ إلاّ ثَلاثٌ: مَلَک مُقَرَّبٌ، أو نَبِی مُرسَلٌ، أو عَبدٌ امتَحَنَ اللّه  قَلبَهُ لِلإِیمانِ.

ثُمَّ قالَ: یا أبا حَمزَةَ ! أ لَستَ تَعلَمُ فِی المَلائِکةِ مُقَرَّبینَ وغَیرَ مُقَرَّبینَ، وفِی النَّبِیینَ مُرسَلینَ وغَیرَ مُرسَلینَ، وفِی المُؤمِنینَ مُمتَحَنینَ وغَیرَ مُمتَحَنینَ ؟ قُلتُ: بَلی. قالَ: ألا تَری إلی صُعُوبَةِ أمرِنا ؟ إنَّ اللّه  اختارَ لَهُ مِنَ المَلائِکةِ مُقَرَّبینَ، ومِنَ النَّبِیینَ مُرسَلینَ، ومِنَ المُؤمِنینَ مُمتَحَنینَ.[۲۷]

... حدیث ما، سخت و دشواریاب است و جز پیامبری فرستاده شده و فرشته ای مقرّب یا بنده ای که خداوند قلبش را به ایمان آزموده باشد، آن را تحمّل نمی کند.

سپس فرمود: ای ابو حمزه! آیا نمی دانی که فرشتگان، مقرّب و غیر مقرّب دارند و پیامبران نیز برخی [به سوی مردم] فرستاده شده و برخی فرستاده نشده اند و مؤمنان هم، امتحان داده و امتحان نداده دارند؟». گفتم: چرا. فرمود: «آیا به ویژگی امر ما نمی نگری؟ خداوند، برای آن، از میان فرشتگان، مقرّبان را و از میان پیامبران، فرستاده شدگان را و از میان مؤمنان، امتحان دادگان را برگزید.

روایت دیگری نیز در دست است که افزون بر اثبات اتّحاد «حدیث» و «امر» و قرینه خارجی بودن، به گونه ای قرینه داخلی نیز به شمار می آید. این معنا در روایت ذیل آمده که تحمّل حدیث اهل بیت(ع) را با قیام امام مهدی(ع) گِره زده است. متن آن به نقل صفّار با سندش از امام باقر(ع)، چنین است:

حدیث ما، سخت و دشواریاب است و جز فرشته مقرّب یا پیامبر مُرسل یا مؤمنی که خداوند، او را آزموده است، یا شهر نفوذناپذیر، تاب تحمّل آن را ندارند. وقتی دوران ما فرا برسد و مهدی ما بیاید، یک مرد از پیروان ما، از شیر، توانمندتر و از تیر، بُرّان تر است و دشمنان ما را با پاهایش، لگدکوب می کند و با دست، می کوبد. این اتّفاق، وقتی است که رحمت خداوند و گشایش او برای بندگان، فرو می ریزد.[۲۸]

برای نشان دادن این قرینه داخلی، به ارتباط میان صدر حدیث و ذیل آن، توجّه می دهیم. اگر مقصود از تحمّل حدیث در صدر آن، فهم مضمون آن باشد، چرا در ذیل حدیث، سخن از قدرت جسمی و نیروی جنگی می رود؟ اگر مسئله اصلی، توان علمی برای فهم است. چرا سخن از پایمال کردن دشمن و زدن اوست؟ حال اگر مقصود را قبول ولایت و پذیرش رهبری جهانی اهل بیت(ع) بدانیم، روشن می شود که قدرت مؤمنان در روزگار ظهور، موجب می شود لجاجت ها و انکارهای عنودانه دشمنان، کنار رود و رحمت الهی در جامه ولایت اهل بیت(ع)، سراسر جهان و همه بندگان خدا را دربر گیرد.

نظر برگزیده

در نگاه بدوی، فراوانی نسبی احادیث دسته دوم[۲۹]و شمارِ بیشتر قرینه ها، پژوهشگر را به گزینش نظر دوم می کشانَد؛ یعنی درک و پذیرش کمالات اهل بیت(ع)، حال به صورت عمومی، یا برخی فضائل خاص، مانند امامت و ولایت الهی، اعم از تکوینی و تشریعی امامان(ع). امّا چند حدیث، هر چند اندک، ناظر به نظر نخست هستند؛[۳۰]یعنی احادیث بیانگر علم و معرفت والا و متعالی اهل بیت(ع) که فهم و تحمّلش فراتر از طاقت افراد معمولی است.

از این رو، اگر چه بیشتر احادیث باب، ناظر به معنای دوم هستند، امّا با توجّه به مجموع احادیث هم خانواده و نیز مرتبط، می توان هر دو معنا را مقصود اهل بیت(ع) دانست. این دو معنا با هم تعارضی ندارند؛ زیرا معارف و دانش های فوق متعارف اهل بیت(ع) را نیز می توان بخشی از کمالات وجودی ایشان به شمار آورد. در این صورت، مقصود نهایی از صدور این احادیث، همان است که در احادیث امر به کتمان و نهی از اذاعه اسرار اهل بیت(ع) دیده می شود. مقصود اهل بیت(ع) از توجّه دادن به صعوبت حدیثشان، جلوگیری از افشا و انتقال آن به کسانی است که یا توان فهم ندارند، یا ظرفیت پذیرش و صیانت از آن را. بدین گونه، می توان هماهنگی و سازواری درونی میان همه احادیث باب را شاهد بود.

بر این پایه، می توان حدیث ۵۰۵ در همین باب و حدیث ۶۷۴ در باب عرضه حدیث را ناظر به همین مقصود دانست. مضمون مشترک هر دو حدیث، آن است که انتقال این معارف سنگین و افشای این فضائل، تنها باید برای کسی باشد که در تراز همان فرد دانا و نقل کننده حدیث است. به سخن دیگر، اگر شخصی به چنان معرفتی رسید که فضائل و علم اهل بیت(ع) را فراگرفت و تحمّل کرد، این معارف دیریاب را به فردی جز شبیه خود منتقل نمی کند. به سخن دیگر، بی آن که عبارت «لا یحتمله» را در سخن امام(ع) به صورت فعل نهی بخوانیم، همان معنا را از آن اصطیاد کنیم؛ یعنی نهی از انتقال سخن صعب و ثقیل به کسی جز همسان و هم تراز خویش.

با این نگاه، چند حدیث نادر باب نیز مفهوم و مقبول می شوند. یک حدیث، تحمّل حدیث اهل بیت(ع) را از فرشتگان وپیامبران و مؤمنان نیز نفی کرده و آن را مختصّ کسی دانسته که ایشان خواسته باشند. متن حدیث، چنین است:

ابو صامت، به نقل از امام صادق(ع): «حدیث ما، دشوار و گریزپای است، ارجمند و پُرارزش است، نیازمند تیزهوشی و تیزفهمی است، پستی و بلندی دارد و ناهموار است. فرشته مقرّب، پیامبر فرستاده شده و مؤمن آزموده شده نیز آن را تحمّل نمی کنند». گفتم: فدایت شوم! پس چه کسی آن را تحمّل می کند ؟ فرمود: «ای ابو صامت! هر که را ما بخواهیم».[۳۱]

با توجّه به آنچه گفته شد، می توان پذیرفت که برخی کمالات معنوی اهل بیت(ع)، از درک فرشتگان و مؤمنان آزموده شده نیز فراتر است؛ کمالاتی که از مقوله معارف شهودی اند و تنها به وسیله کسانی فهم و تصدیق می شوند که خود بدان رسیده و آن را دارا باشند. این معارف، قابلیت بازگویی و انتقال را ندارند. فرد مشتاق و طالب چنین کمالاتی باید خود، حرکت کند و از قلّه، بالا برود تا ظرفیت تحمّل آنها را بیابد. این به معنای نیاز به دگرگونی و تکامل وجودی برای شهود و تحمّل این گونه کمالات است؛ کاری که تنها با عنایت اهل بیت(ع) میسّر می شود. کسانی که ولایت تکوینی دارند، می توانند جرعه ای از زلال معرفت ناب را آرایه جان پیروان حقیقی خود کنند. آری! اهل بیت(ع) آشیانه اراده الهی اند[۳۲]و همان را می خواهند که خدا می خواهد و از این رو، همان می شود که می خواهند. در این صورت، نیازی به توجیه علاّمه مجلسی رحمه الله نیست.[۳۳]

حدیث نادر دیگر، حصری تنگ تر برقرار می سازد و تحمّل برخی[۳۴]احادیث اهل بیت(ع) را تنها و تنها، ویژه خود ایشان می داند. متن حدیث، چنین است:

أبو الصامت: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّه (ع) یقول: إنَّ مِن حَدیثَنا ما لا یحتَمِلُهُ مَلَک مُقَرَّبٌ ولا نَبِی مُرسَلٌ و لا عَبدٌ مُؤمِنٌ قُلتَ فَمَن یحتَمِلُهُ؟ قالَ: نَحنُ نَحتَمِلُهُ.[۳۵]

این حدیث نیز بر پایه معنا و وجه جمعِ ارائه شده، قابل تبیین است. آری. برخی معارف شهودی، تنها از یک امام به امامی دیگر، قابل انتقال هستند، امری که در دیدگاه شیعه، بخشی از ودائعِ امامت، خوانده می شود. گفتنی است حدیث یاد شده، همسو با بخشی از سخن بلند امام علی(ع) به کمیل است، آن جا که می فرماید:

به خدا سوگند، اینان، کمْ شمارند و در پیش خدا، با ارزش ترین اند. خداوند، به وسیله اینان، حجّت ها و نشانه های خود را نگه می دارد تا آنها را به همگنان خویش بسپارند و در دل کسانی همچون خود بکارند. دانش، حقیقت بینایی را بر آنان، تابانده است و آنان، روح یقین را دریافته اند... آنان جانشینان خدا در زمینش و حجّت های او بر بندگانش و منادیان دینش هستند.[۳۶]

حدیث نادر دیگر در باره خمس است. صفّار از ابوحمزه ثُمالی نقل می کند که او، «آیه خمس» را بر امام باقر(ع) می خواند و امام(ع) فرمود:

آنچه از آنِ خداست، برای پیامبر اوست و آنچه از آنِ پیامبر خداست، برای ماست». سپس فرمود: «خداوند، بر مؤمنان آسان گرفته که پنج درهم روزی شان کند و آنها، یک درهم را برای خدایشان قرار دهند و چهار درهم را حلال بخورند... این، از احادیث سخت و دشوار ماست. جز کسی که قلبش به ایمان آزموده شده باشد، به آن عمل نکرده و بر آن، پایداری نمی کند.[۳۷]

این حدیث، تنها مؤمنِ آزموده را استثنا کرده و حصرش گسترده است، امّا مضمون آن، نه از کمالات وجودی است، نه از زمره معارف سنگین و دشوار.

تبیین حدیث، آن است که پرداخت خمس، حکمی عملی و ویژه آدمیان است و از این رو، فرشتگان و نیز پیامبرانی که اکنون در دنیای خاکی نیستند، مشمول آن نیستند تا نیاز به تخصیص باشد. همچنین، پرداخت خمس، خود از مقوله معرفت نیست؛ امّا اذعان به این نکته که خمس، حقّ امام و رهبر جامعه است و رهبر سیاسی و حقیقی جامعه، اهل بیت پیامبرند، چیزی جز باور و قبول ولایت ایشان نیست.

گفتنی است عبارت پایانی حدیث: «هذا مِن حَدیثَنا صَعْبٌ مُستَصعَبٌ لا یعمَلُ بِهِ وَ لا یصْبِرُ عَلَیه»، قرینه ای دیگر بر این معناست که صعوبت این احادیث، بیشتر از ناحیه پذیرش و شکیب بر عمل به آن است، نه از ناحیه فهم و درک آن.

نتیجه سخن

بر پایه آنچه گفته آمد، بیشتر احادیث این موضوع، ناظر به صعوبت تحمّل احادیثی است که برخی فضائل و کمالات وجودی اهل بیت(ع) را نشان می دهند. تنها چند حدیث معدود، ناظر به صعوبت علمی و دشوارْ فهمی احادیث اهل بیت(ع) است که آن نیز بخشی از کمال علمی آنان را نشان می دهد. مقصود اصلی احادیث نیز به احتمال فراوان، نقل سنجیده و همراه احتیاط این دسته از احادیث است. احادیث صعب را باید تنها برای کسانی نقل کرد که که ظرفیت تحمّل و پذیرش معناها و مضمون های آنها را دارند.

[۱]ر . ک : ص ۶ حدیثنا صعب مستصعب .

[۲]محمّدتقی مجلسی در شرح کتاب من لایحضره الفقیه می گوید : «روی فی الأخبار المتواترة: إنَّ حَدیثَنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ، لا یحتَمِلُهُ إلاّ مَلَک مُقَرَّبٌ أو نَبِی مُرسَلٌ أو عَبدٌ امتَحَنَ اللّه  قَلبَهُ لِلإِیمانِ، رواه جابر وَ أبو بصیر وَ أبو حمزة الثمالی وَ مسعدة بن صدقة وَ أبو الربیع الشامی وَ محمّد بن عبد الخالق وَ محمّد بن مسلم وَ أبان بن عثمان و مرازم و محمّد بن الفضیل و غیرهم من الأصحاب فی أخبار کثیرة بعضها صحیحة و بعضها حسنة و موثّقة و قویة و رواها الکلینی و المصنِّف [الشیخ الصدوق] و الصفّار و البرقی و غیرهم؛ در اخبار متواتر، رسیده است : "حدیث ما، سخت دشوار است و جز فرشته مقرّب یا پیامبر مُرسَل یا بنده ای که خداوند، دل او را در ایمان آزموده باشد، کسی یارای حمل آن را ندارد". این خبر را جابر و ابو حمزه ثُمالی و مسعدة بن صدقه و ابو ربیع شامی و محمّد بن عبد الخالق و محمّد بن مسلم و ابان بن عثمان و مرازم و محمّد بن فضیل و دیگر اصحاب، در اخبار بسیاری نقل کرده اند که برخی از آنها، صحیح و برخی دیگر، حَسَن و برخی موثّق اند. کلینی و مصنّف و صفّار و برقی و دیگران هم آن را روایت کرده اند» (روضة المتقین : ج ۱۳ ص ۲۲۴) .

[۳]ر . ک : کنز العمّال : ج ۱ ص ۵۵۰ ح ۲۴۶۷ ، تفسیر الثعلبی : ج ۹ ص ۲۷۷ ح ۲۵۳ .

[۴]ر . ک : العین : ج ۱ ص ۳۱۱ ، الصحاح : ج ۱ ص ۱۶۳ . نیز ، ر . ک : معجم مقاییس اللّغة : ج ۳ ص ۲۸۶ ، أساس البلاغة : ص ۵۲۹ .

[۵]ر . ک : مختار الصحاح : ص۱۹۲ ، النهایة : ج۲ ص۲۴۳ و ج۴ ص۳۸ . نیز ، ر . ک : لسان العرب : ج۱ ص۵۰۴ و ۵۲۳.

[۶]ر . ک : ح ۵۰۶ .

[۷]ر . ک : روضة المتقین : ج ۵ ص ۴۶۳ و ۴۶۴ و ج ۱۳ ص ۲۲۴ .

[۸]ر . ک : ح ۵۰۷ و ۵۱۰ و ۵۱۱ .

[۹]ر . ک : ح ۳۴۹ .

[۱۰]ر . ک : الآثار الکاملة ، ابن مقفع : ص ۷۵ ، دیوان المعانی ، ابو هلال عسکری : ج ۱ ص ۳۰۷ ، الذخیرة فی محاسن أهل الجزیرة : ج ۱ ص ۱۵۷ ، نثر الدُّر ، آبی : ج ۱ ص ۱۹۱ و ج ۴ ص ۱۲۲ .

[۱۱]مانند حدیث : «اِحتِمالُ الجاهِلِ صَدَقَةٌ؛ تحمّل نادان، صدقه است» بحار الأنوار : ج ۵۴ ص ۳۴۵ ح ۳۶ . نیز شماری از روایات باب نخست الغیبة نعمانی، مانند روایت عبد الأعلی بن اَعین از امام جعفر صادق(ع): «إنَّ اِحتِمالَ أمرِنا لَیسَ هُوَ التَّصدیقَ بِهِ وَالقَبولَ لَهُ فَقَط، إنَّ مِن اِحتِمالِ أمرِنا سَترُهُ وصیانَتُهُ عَن غَیرِ أهلِهِ فأَقرئُهُمُ السَّلامَ ورَحمَةَ اللّه  ـ یعنی الشِّیعَةَ ـ ، وقُل لَهُم : یقولُ لَکم : رَحِمَ اللّه  عَبداً اِجتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إلَی وإلَی نَفسِهِ یحَدِّثَهُم بِما یعرِفونَ، ویستُرُ عَنهُم ما ینکرون ؛ تحمّل امر ما، تنها تصدیق آن و پذیرفتنش نیست. تحمّل امر ما، به پنهان کاری در آن و نگه داشتنش از دسترس نااهلان است. به شیعیان ما، سلام برسان و به آنان بگو: امام به شما می گوید: رحمت خداوند بر بنده ای که مهر بندگان خدا را به من و به خودش جلب کند و برای آنان، چیزی را حدیث کند که می شناسند و هر آنچه را که برایشان ناشناخته است، مکتوم بدارد» (الغیبة ، نعمانی : ص ۳۵ ح ۵ . نیز ، ر . ک : ص ۳۳ باب «ما روی فی صون سرّ آل محمّد علیهم السلام عمّن لیس من أهله و النهی عن إذاعته لهم و اطّلاعهم) .

[۱۲]شرح رسالة الولایة ، جوادی آملی : ج ۱ ص ۶۸ .

[۱۳]ر . ک : بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۸۵ ح ۷ .

[۱۴]بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۸۵ : «لعلّ المراد الإقرار التام الذی یکون عن معرفة تامّة بعلوّ قدرهم وَ غرائب شأنهم» .

[۱۵]ر . ک : بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۸۴ و ۱۹۲ و ۱۹۴ .

[۱۶]مرآة العقول : ج ۴ ص ۳۱۳ : «و هذه الأحادیث أکثرها فی غرائب شؤنهم و نوادر أحوالهم و معجزاتهم، و بعضها فی غوامض علوم المبدأ و المعاد و عویصات مسائل القضاء و القدر و أمثال ذلک ممّا تعجز عن إدراکها العقول» .

[۱۷]حاشیه نخست : «بل المراد بالإقرار نیل ما عندهم علیهم السلام من حقیقة الدین و هو کمال التوحید الذی هو الولایة فإنّه أمر ذو مراتب، و لا ینال المرتبة الکاملة منها إلاّ من ذکروه بل یظهر من بعض الأخبار ما هو أعلی من ذلک و أغلی، و لشرح ذلک مقام آخر ؛ بلکه منظور از اقرار، رسیدن به آن چیزی از حقیقت دین در نزد ائمّه علیهم السلاماست که کمال توحید است و کمال توحید به ولایت است؛ چرا که توحید، مراتبی دارد و به مرتبه کامل آن نمی رسد، جز کسی که از او یاد کردند؛ بلکه از برخی روایات، چیزهایی بالاتر و ارزشمندتر از این استشمام می شود که تبیینش جای دیگری می خواهد» بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۸۵ پانوشت ۱ و حاشیه دوم : «و هذا الخبر هو الذی أشرنا فی الحاشیة المکتوبة علی الخبر المرقم ۸ إنّ للأمر الذی عندهم مرتبة علیا من فهم هؤاء الفرق الثلاث، و هو حقیقة التوحید الخاصّة بالنَّبی و آله لا ما ذکره (المجلسی) من الاُمور الغریبة ؛ این حدیث همان روایتی است که در حاشیه بر حدیث هشتم [در دسته بندی علاّمه مجلسی] به آن اشاره کردیم . یعنی امری که نزد اهل بیت علیهم السلامو بالاتر از فهم سه دسته مزبور [فرشتگان مقرّب، پیامبران فرستاده شده و مؤمنان آزموده شده] است، امور غریبه و شگفت انگیز نیست بلکه همان حقیقت ناب توحید است که ویژه پیامبر اکرم(ص) و خاندان اوست .» بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۹۲ پانوشت ۱ .

[۱۸]تحریر رسالة الولایة ، جوادی آملی : ص ۱۲۸ هو مقامهم من اللّه  سبحانه حیث لایحده حدّ و هو الولایة المطلقة .

[۱۹]ر . ک : ح ۵۰۸ .

[۲۰]برای تفسیر میثاق به ولایت، ر . ک : الوافی : ج ۳ ص ۶۴۵ ، مراة العقول : ج ۴ ص ۳۱۷ و نیز بصائر الدرجات : باب «نادر فی إنّ أمرهم صعب مستصعب» : حدیث ۲ و ۳ که متنی یکسان دارند : «أبان بن عثمان: قال أبو جعفر(ع) : إنَّ أمرَنا هذا مَستورٌ مُقَنَّعٌ بِالمیثاقِ مَن هَتَکهُ أذَلَّهُ اللّه » .

[۲۱]برای اثبات این نکته، می توان به احادیث متعدّد بصائر الدرجات ، استدلال کرد که تحمّل «امر اهل بیت علیهم السلام» را برای مؤمنان، میسّر دانسته اند. ما در متن تحلیل، نشان خواهیم داد که مقصود از «أمرنا» و «حدیثنا»، یک چیز است. متن یک حدیث را می آوریم: «عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه (ع) قال: إنَّ أمَرنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ لا یحتَمِلُهُ إلاَّ مَن کتَبَ اللّه  فی قَلبِهِ الإیمانَ؛ [فهم ] امر ما، دشوار و پیچیده است که جز بنده مؤمنی که خداوند، ایمان را در قلب او قرار داده است ، تاب تحمّل آن را ندارد» بصائر الدرجات : ص ۴۷ ح ۲ .

[۲۲]ر . ک : ح ۵۳۵ .

[۲۳]ر . ک : ح ۵۰۲ .

[۲۴]گفتنی است این روایت در الکافی، بدون واژه «فضائلهم» نقل شده است ر . ک : ح ۵۳۴ «فلانت له قلوبکم» .

[۲۵]ر . ک : ح ۵۰۳ .

[۲۶]بصائر الدرجات : ص ۲۵ ح ۱۹ .

[۲۷]ر . ک : ح ۵۰۱ .

[۲۸]بصائر الدرجات : ص ۲۵ ح ۱۷ : «حَدِیثُنَا صَعبٌ مُستَصعَبٌ لاَ یحتَمِلُهُ إِلاَّ مَلَک مُقَرَّبٌ أَو نَبِی مُرسَلٌ أَو مُؤِنٌ مُمتَحَنٌ أَو مَدِینَةٌ حَصِینَةٌ فَإِذَا وَقَعَ أَمرُنَا وَ جَاءَ مَهدِینَا کانَ الرَّجُلُ مِن شِیعَتِنَا أَجرَی مِن لَیثٍ وَ أَمضَی مِن سِنَانٍ یطَأُ عَدُوَّنَا بِرِجلَیهِ وَ یضرِبُهُ بِکفَّیهِ وَ ذَلِک عِندَ نُزُولِ رَحمَةِ اللَّهِ وَ فَرَجِهِ عَلَی العِبَادِ» .

[۲۹]ر . ک : ح ۵۰۵ ـ ۵۰۶ و ۵۱۶ ـ ۵۱۸ و ۵۲۰ ـ ۵۲۴ .

[۳۰]ر . ک : ح ۵۰۷ و ۵۱۰ و ۵۱۱ .

[۳۱]ر . ک : ح ۵۱۶ .

[۳۲]ر . ک : مختصر بصائر الدرجات : ص ۲۷ ح ۹۶ : «... لو اُذن لنا أن نعلّم النّاس حالنا عند اللّه  وَ منزلتنا منه لمّا احتملتم . فقال له : فی العلم؟ قال(ع) : العلم أیسر من ذلک ، إنّ الإمام وکر لإرادة اللّه  عز و جل لا یشاء إلاّ ما شاء اللّه ؛ ... "اگر به ما اجازه داده می شد که مردم را از حالت و منزلتمان نزد خدا آگاه می کردیم، تحمّل نمی کردید" . از ایشان پرسیدم : مقصود، علم است؟ امام صادق(ع) فرمود : "علم ، آسان تر از این [حرف ها] است . امام ، آشیانه خدای عز و جل است . چیزی را جز آنچه خدا می خواهد ، نمی خواهد"» .

[۳۳]علاّمه مجلسی گفته است : «لعلّ المراد الإمام الذی بعدهم، فإنّه أفضل من الثلاثة واستثناء نبینا ظاهر، و المراد بهذا الحدیث الاُمور الغریبة التی لا یحتملها غیرهم ؛ شاید منظور، امام پسِ از آنهاست که برتر از آن سه نفر است و استثنای پیامبر ما هم روشن است. منظور این حدیث، کارهای غریبی است که دیگران، تاب آنها را ندارند» بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۹۲ ذیل ح ۳۴ .

[۳۴]با توجّه به وجود «مِن» در متن حدیث که آن را تبعیضیه گرفته ایم .

[۳۵]بصائر الدرجات : ص ۴۳ ح ۱۱ .

[۳۶]الأمالی ، مفید : ص ۲۴۷ ح ۳ : «أُولَئِک وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعظَمُونَ عِندَ اللَّهِ قَدراً یحفَظُ اللَّهُ بِهِم حُجَجَهُ وَ بَینَاتِهِ حَتَّی یودِعُوهَا نُظَرَاءَهُم وَ یزرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشبَاهِهِم هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ عَلَی حَقِیقَةِ البَصِیرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الیقِینِ .... أُولَئِک خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَی دِینِه . بِأَبدَانٍ أَروَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالمَحَلِّ الأَعلَی أُولَئِک خُلَفَاءُ اللّه  فِی أَرضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَی دِینِه» .

[۳۷]ر . ک : ح ۵۰۴ .