آن ، بر اساس نهج البلاغه ، سخن گفته است .
«علم» در لغت و اصطلاح و روايات (عموما) و نهج البلاغه (خصوصا) ، حقيقت علم در كلام حضرت امير عليه السلام ، علم و معرفت ، علم و حكمت ، و حكمت در كلام حضرت امير عليه السلام ، از مطالب فصل اوّل است .
در فصل دوم ، در باب امكان علم ، اين امكان را در نهج البلاغه بررسى نموده ، و به واقعيت بودن علم و نقد خيال پرستى و دگماتيسم و اصالت علم پرداخته است .
اقسام علم ، مطالب فصل سوم را تشكيل مى دهد ، كه به تقسيم وى علم يا مطبوع است يا مسموع. علم مطبوع، همان صنعت چاپ و علم مسموع ، علم عقلى است .
وى ، در فصل بعد به معرفى ابزار معرفت مى پردازد كه عبارت است از : حس ، عقل ، قلب و فطرت . منابع معرفت را هم كه عبارت است از : خداوند ، قرآن ، رهبران الهى ، طبيعت و تاريخ ، در فصل پنجم بررسى نموده است .
در فصل ششم ، به بحث علم شناسى پرداخته است .
جايگاه و ضرورت استفاده از علم ، ارتباط علم و عمل ، آفات علم ، آثار و بركات علم، علم الهى، و علم غيب، مطالب بحث شده در فصل هاى هفتم تا سيزدهم است.
در آخرين فصل نيز به بحث و بررسى واژه «جهل» پرداخته و آن را از زواياى گوناگون مورد مطالعه قرار داده است .
346 . علوم قرآنى در كلام امام على عليه السلام ،
طاهره باقرى منش ، كارشناسى معارف اسلامى و تبليغ ، مركز آموزش خواهران دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم (جامعةُ الزهراء) ، استاد راهنما : حجة الاسلام محمّد على رضايى اصفهانى ، استاد مشاور : حجة الاسلام محمّد جواد سعدى ، 1380 ، 189 ص .
رسيدن به پاسخ اين پرسش ها كه چه مسائلى در زمينه علوم قرآنى ، در كلام حضرت على عليه السلام وجود دارد؟ مفاهيم اساسىِ علوم قرآنى ، در ديدگاه امام على عليه السلام چگونه تبيين وبررسى شده است؟ وديدگاه امام عليه السلام باديدگاه نويسندگان معاصر ، چگونه قابل تبيين و بررسى است ؟ هدف نگارنده در اين تحقيق است .
در مقدمه ، به بررسى مفاهيم اساسى علوم قرآن ، چون وحى ، قرآن ، ناسخ و منسوخ ، محكم و متشابه ، تأويل ، خاص و عام ، مطلق و مقيد ، مجمل و مبين ، پرداخته است .
بخش اوّل آن ، شامل سه فصل است :