احادیث داستانی ثروت اندوزی سبب غفلت

وقتی که ملک الموت سراغ شخصی ثروتمند رفت، ثروتها را جمع کرد و خطاب به آنها، ثروتش را مایه ی غفلت دانست.

رسول اللّه(ص):

اِحذَرُوا المالَ، فَإِنَّهُ کانَ فیما مَضی رَجُلٌ قَد جَمَعَ مالاً ووَلَدا وأقبَلَ عَلی نَفسِهِ وعِیالِهِ وجَمَعَ لَهُم فَأَوعی، فَأَتاهُ مَلَک المَوتِ فَقَرَعَ بابَهُ وهُوَ فی زِی مِسکینٍ، فَخَرَجَ إلَیهِ الحُجّابُ فَقالَ لَهُم: اُدعوا إلَی سَیدَکم.

قالوا: أوَ یخرُجُ سَیدُنا إلی مِثلِک! ودَفَعوهُ حَتّی نَحَّوهُ عَنِ البابِ.

ثُمَّ عادَ إلَیهِم فی مِثلِ تِلک الهَیئَةِ، وقالَ: اُدعوا إلَی سَیدَکم وأخبِروهُ أنّی مَلَک المَوتِ، فَلَمّا سَمِعَ سَیدُهُم هذَا الکلامَ قَعَدَ خائِفا فَرِقا، وقالَ لِأَصحابِهِ: لینوا لَهُ فِی المَقالِ، وقولوا لَهُ: لَعَلَّک تَطلُبُ غَیرَ سَیدِنا، بارَک اللّهُ فیک!

قالَ لَهُم: لا، ودَخَلَ عَلَیهِ وقالَ لَهُ: قُم فَأَوصِ ما کنتَ موصِیا؛ فَإِنّی قابِضٌ روحَک قَبلَ أن أخرُجَ. فَصاحَ أهلُهُ وبَکوا.

فَقالَ: اِفتَحُوا الصَّنادیقَ وَاکتُبوا (أکبّوا) ما فیهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَی المالِ یسُبُّهُ ویقولُ لَهُ: لَعَنَک اللّهُ یا مالُ! أنسَیتَنی ذِکرَ رَبّی وأغفَلتَنی عَن أمرِ آخِرَتی حَتّی بَغَتَنی من أمرِ اللّهِ ما قَد بَغَتَنی؟![۱]

پیامبر خدا(ص):

از ثروت حذر کنید؛ زیرا در گذشته مردی بود که مال و اولاد گرد آورد و به خود و خانواده اش پرداخت و برای آنان جمع کرد و اندوخت. ملک الموت در هیئت شخصی فقیر به نزد او آمد و درِ خانه اش را کوبید. دربانان بیرون آمدند. ملک الموت به آنان گفت: خواجه خویش را صدا بزنید که نزد من بیاید.

دربانان گفتند: «خواجه ما برای چون تو کسی، بیرون آید؟!» و او را عقب راندند و از درِ خانه دورش کردند.

ملک الموت دوباره با همان هیئت به سوی آنان آمد و گفت: خواجه خویش را صدا بزنید و به او بگویید من ملک الموت هستم.

خواجه چون این سخن را شنید، ترسان و هراسان نشست و به یارانش گفت: با او به نرمی سخن بگویید و به او بگویید: خدا خیرت دهد! شاید دنبال کس دیگری غیر از خواجه ما هستی!

ملک الموت به آنان گفت: خیر. و نزد خواجه رفت و به وی گفت: برخیز و آنچه می خواهی، وصیت کن؛ زیرا پیش از آن که بیرون روم، جانت را خواهم گرفت.

اهل خانه فریاد زدند و گریستند.

خواجه به آنان گفت: صندوق ها را باز کنید و آنچه را از زر و سیم در آنهاست، بنویسید (/ بریزید). آن گاه رو به پول ها کرده و به بد و بیراه گفتن به آنها پرداخت و گفت: لعنت خدا بر شما پول ها! پروردگارم را از یاد من بردید و مرا از کار آخرتم غافل ساختید تا آن که فرمان خدا چنین مرا غافلگیر کرد!


[۱]. عدّة الداعی: ص ۹۵، دانشنامه قرآن و حدیث: ج ۱ ص ۴۱۰.