احادیث داستانی اجل

وقتی خبر جان دادن نوه ی رسول خدا(ص) به او رسید، در عین حال که دخترش را دعوت به صبر کرد، خود نیز با دیدن صحنه، اشک از دیدگانش جاری شد. هم تسلیم رضای الهی بود و هم گریه از روی محبت می کرد.

صحیح البخاری عن أبی عثمان عن اُسامة بن زید:

أرسَلَتِ ابنَةُ النَّبِی(ص) إلَیهِ: إنَّ ابنا لی قُبِضَ فَائتِنا، فَأَرسَلَ یقرِئُ السَّلامَ ویقولُ: إنَّ للّهِ ما أخَذَ ولَهُ ما أعطی، وکلٌّ عِندَهُ بِأَجَلٍ مُسَمّی، فَلتَصبِر وَلتَحتَسِب. فَأَرسَلَت إلَیهِ تُقسِمُ عَلَیهِ لَیأتِینَّها.

فَقامَ ومَعَهُ سَعدُ بنُ عُبادَةَ، ومُعاذُ بنُ جَبَلٍ، واُبَی بنُ کعبٍ، وزَیدُ بنُ ثابِتٍ ورِجالٌ، فَرُفِعَ إلی رَسولِ اللّهِ(ص) الصَّبِی ونَفسُهُ تَتَقَعقَعُ. قالَ: حَسِبتُهُ أنَّهُ قالَ: کأَنَّها شَنٌّ، فَفاضَت عَیناهُ، فَقالَ سَعدٌ: یا رَسولَ اللّهِ ما هذا؟

فَقالَ: هذِهِ رَحمَةٌ جَعَلَهَا اللّهُ فی قُلوبِ عِبادِهِ، وإنَّما یرحَمُ اللّهُ مِن عِبادِهِ الرُّحَماءَ.[۱]

صحیح البخاری ـ به نقل از ابو عثمان ـ:

اُسامة بن زید گفت: دختر پیامبر(ص) به ایشان پیغام داد که: فرزندم در حال قبض روح است. تشریف بیاورید.

پیامبر(ص) کسی را روانه کرد که [در جواب، به او] سلام برساند و بگوید: آنچه خدا می گیرد و می دهد، از آنِ [خودِ] اوست و همه اینها نزد خداوند، اجلی معین دارند. بنا بر این، صبور باشد و پاداش الهی را در نظر بگیرد.

دختر پیامبر(ص)، کسی را نزد ایشان فرستاد و ایشان را سوگند داد که نزد وی بیاید.

پیامبر(ص) برخاست و همراه سعد بن عباده، معاذ بن جبل، اُبی بن کعب، زید بن ثابت و عدّه ای دیگر رفت. کودک را نزد پیامبر خدا آوردند، در حالی که بدنش می لرزید و در حال جان دادن بود و به گمانم أسامه افزود که: عین مَشک خشکیده ای شده بود!

[اُسامه گفت:] اشک از چشمان پیامبر(ص) سرازیر شد.

سعد گفت: ای پیامبر خدا! این، چه حالی است (چرا گریه می کنید)؟

فرمود: «این، مهربانی ای است که خداوند در دل های بندگانش نهاده است. خداوند به بندگانِ مهربانش، مهربان است».


[۱]. صحیح البخاری: ج ۱ ص ۴۳۲ ح ۱۲۲۴، دانشنامه قرآن و حدیث: ج ۱ ص ۳۰۶.