احادیث داستانی بلال و ترک اذان پس از پیامبر(ص)

بلال پس از ارتحال رسول گرامی اسلام، حاضر نشد، برای کسی که از او درخواست اذان کرد، اذان بگوید و پس از مدتی مکه را به سوی شام ترک کرد.

الطبقات الکبری عن محمّد بن إبراهیم بن الحارث التیمی:

لَمّا تُوُفِّی رَسولُ اللّهِ(ص) أذَّنَ بِلالٌ ورَسولُ اللّهِ(ص) لَم یقبَر، فَکانَ إذا قالَ: «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» انتَحَبَ النّاسُ فِی المَسجِدِ.

قالَ: فَلَمّا دُفِنَ رَسولُ اللّهِ(ص) قالَ لَهُ أبو بَکرٍ: أذِّن.

فَقالَ: إن کنتَ إنَّما أعتَقتَنی لِأَن أکونَ مَعَک فَسَبیلُ ذلِک، وإن کنتَ أعتَقتَنی للّهِِ فَخَلِّنی ومَن أعتَقتَنی لَهُ.

فَقالَ: ما أعتَقتُک إلّا للّهِِ. قالَ: فَإِنّی لا اُؤَذِّنُ لِأَحَدٍ بَعدَ رَسولِ اللّهِ(ص).

قالَ: فَذاک إلَیک.

قالَ: فَأَقامَ حَتّی خَرَجَت بُعوثُ الشّامِ فَسارَ مَعَهُم حَتَّی انتَهی إلَیها.[۱]

الطبقات الکبری ـ به نقل از محمّد بن ابراهیم بن حارث تیمی ـ:

چون پیامبر خدا وفات یافت و هنوز به خاک سپرده نشده بود، بلال، اذان گفت. به جمله «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » که رسید، جمعیت در مسجد، فریاد شیون سر دادند.

چون پیامبر خدا به خاک سپرده شد، ابو بکر به بلال گفت: اذان بگو.

بلال گفت: اگر مرا آزاد کردی که با تو باشم، راه باز است [و می توانی دوباره مرا برده خود کنی]؛ ولی اگر مرا به خاطر خدا آزاد کردی، پس مرا با همان کسی که به خاطرش آزادم کردی، تنها بگذار.

ابو بکر گفت: من تو را جز به خاطر خدا آزاد نکردم.

بلال گفت: پس، بعد از پیامبر خدا، برای هیچ کس اذان نمی گویم.

ابو بکر گفت: اختیار با توست.

بلال [در مکه] ماند تا آن که لشکریان به سوی شام، خارج شدند. بلال نیز با آنان همراه شد و به شام رفت.


[۱]. الطبقات الکبری: ج ۳ ص ۲۳۶، دانشنامه قرآن و حدیث: ج ۲ ص ۴۷۶.