احادیث داستانی صداقت در حکومت

پیامبر(ص) از گروهی درخواست بیعت کرد اما آنان بیعت خود را مشروط به این دانستند که پس از پیامبر(ص) جانشین حضرت شوند اما حضرت نپذیرفت و آنان نیز بیعت نکردند.

السیرة النبویة لابن هشام عن الزهری:

إنَّهُ [أی رَسولَ اللّهِ(ص)] أتی بَنی عامِرِ بنِ صَعصَعَةَ، فَدَعاهُم إلَی اللّهِ عز و جل، وعَرَضَ عَلَیهِم نَفسَهُ، فَقالَ لَهُ رَجُلٌ مِنهُم:... أرَأَیتَ إن نَحنُ بایعناک عَلی أمرِک ثُمَّ أظهَرَک اللّهُ عَلی مَن خالَفَک، أیکونُ لَنا الأَمرُ مِن بَعدِک؟

قالَ: الأَمرُ إلَی اللّهِ یضَعُهُ حَیثُ یشاءُ.

قالَ: فَقالَ لَهُ: أفَتَهدِفُ نُحورَنا لِلعَرَبِ دونَک، فَإِذا أظهَرَک اللّهُ کانَ الأَمرُ لِغَیرِنا؟! لا حاجَةَ لَنا بِأَمرِک. فَأَبَوا عَلَیهِ.[۱]

السیرة النبویة، ابن هشام ـ به نقل از زُهری ـ:

او (پیامبر خدا(ص) ) نزد بنی عامر بن صعصعه رفت و آنها را به خدای عز و جل دعوت کرد و [نبوّت] خویش را بر آنان عرضه داشت. مردی از بنی عامر به ایشان گفت:... اگر با تو بر این کارت بیعت کردیم و سپس خداوند، تو را بر مخالفانت چیره گردانید، آیا پس از تو این کار به ما می رسد؟

پیامبر(ص) فرمود: «این کار، به دست خداست. آن را هر کجا که خود بخواهد، قرار می دهد».

آن مرد گفت: ما سینه های خود را سپر تو در برابر عرب ها کنیم و چون خداوند، تو را پیروز گردانید، کار به دیگران رسد؟! ما احتیاجی به این کار تو نداریم. و دعوت او را نپذیرفتند.


[۱]. السیرة النبویة لابن هشام: ج ۲ ص ۶۶، تاریخ الطبری: ج ۲ ص ۳۵۰، الثقات لابن حبّان: ج ۱ ص ۸۹ عن أبی حاتم نحوه، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۶، ص ۵۳۶.