احادیث داستانی دیدن خداوند با چشم دل

امام علی(ع) خدایی را می پرستد که دیده است البته با چشم دل نه با چشم سر

الإمام الصادق(ع):

بَینا أَمیرُ المُؤمِنینَ(ع) یخطُبُ عَلی مِنبَرِ الکوفَةِ، إِذ قامَ إِلَیهِ رَجُلٌ یقالُ لَهُ: ذِعلِبٌ، ذو لِسانٍ بَلیغٍ فِی الخُطَبِ، شُجاعُ القَلبِ، فَقالَ: یا أَمیرَ المُؤمِنینَ، هَل رَأَیتَ رَبَّک؟

قالَ: وَیلَک یا ذِعلِبُ، ما کنتُ أَعبُدُ رَبّا لَم أَرَهُ.

فَقالَ: یا أَمیرَ المُؤمِنینَ کیفَ رأَیتَهُ؟

قالَ: وَیلَک یا ذِعلِبُ، لَم تَرَهُ العُیوُن بِمُشاهَدَةِ الأَبصارِ ولکن رَأَتهُ القُلوبُ بِحَقائِقِ الإِیمانِ، وَیلَک یا ذِعلِبُ، إِنَّ رَبّی لَطیفُ اللَّطافَةِ لا یوصَفُ بِاللُّطفِ، عَظیمُ العَظَمَةِ لا یوصَفُ بالعِظَمِ، کبیرُ الکبرِیاءِ لا یوصَفُ بِالکبَرِ، جَلیلُ الجَلالَةِ لا یوصَفُ بِالغِلَظِ، قَبلَ کلِّ شَیءٍ لا یقالُ شَیءٌ قَبلَهُ، وبَعدَ کلِّ شَیءٍ لا یقالُ لَهُ بَعدٌ، شاءَ الأَشیاءَ لا بِهِمَّةٍ، دَرّاک لا بِخَدیعَةٍ، فِی الأَشیاءِ کلِّها غَیرُ مُتَمازِجٍ بِها ولا بائِنٌ مِنها، ظاهِرٌ لا بِتَأویلِ المُباشَرَةِ، مُتَجَلٍّ لا بِاستِهلالِ رُؤیةٍ، ناءٍ لا بِمَسافَةٍ، قَریبٌ لا بِمُداناةٍ.[۱]

امام صادق(ع):

امیرمؤمنان بر منبر کوفه سخنرانی می کرد که مردی به نام ذِعلِب ـ که زبان آور، سخنور و شجاع بود ـ برخاست و گفت: ای امیر مؤمنان! آیا تو پروردگارت را دیده ای؟

فرمود: «وای بر تو، ای ذعلب! من پروردگاری را که ندیده باشم، عبادت نمی کنم».

گفت: ای امیر مؤمنان! چگونه او را دیده ای؟

فرمود: «وای بر تو، ای ذعلب! چشم ها با نگاهِ سر او را ندیده اند؛ بلکه دل ها با حقایق ایمان [و تصدیقات یقینی]، او را دیده اند. وای بر تو، ای ذعلب! پروردگارم چنان لطیف [و ناپیدا] است که به لطافت [جسمانی] وصف نمی شود، و چندان باعظمت است که به عظمت، وصف نمی گردد، و آن سان بزرگ است که به بزرگی، وصف نمی شود، و چنان سترگ است که به درشتی [و غلظت جسمانی] وصف نمی گردد. پیش از هر چیز است و گفته نمی شود که: چیزی پیش از اوست. و پس از هر چیزی است و گفته نمی شود که: بَعدی دارد. چیزها را خواسته است (/ خواهنده چیزهاست)؛ امّا نه با کوشش [و تلاش، آن گونه که ویژگی بشر است]، و دریابنده[ی باطن ها] است؛ امّا نه با حیله. در همه اشیا هست؛ امّا نه این که با آنها آمیخته و یا از آنها جدا باشد. پدیدار است؛ امّا نه به نحو مباشرت (قابل رؤیت حسّی). آشکار است؛ امّا نه به نحو آشکار شدن [اشیا] برای چشم. دور است، نه به مسافت، [و] نزدیک است، نه به نحو هم جواری».


[۱]. الکافی: ج ۱ ص ۱۳۸ ح ۴، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۵، ص ۲۰۴.