پژوهشى در باره اِعراب قرآن كريم‏

پژوهشى در باره اِعراب قرآن كريم‏

زبان قرآن كريم، عربى است و نشانه‏هاى اِعرابى، سهمى مهم در بيان معانى اين زبان دارند، به گونه‏اى كه تغيير در آنها به تغيير در معناى جمله مى‏انجامد. توجّه به اِعراب، براى قرائت آيات قرآن و فهم معانى آنها ضرورتى مضاعف دارد؛ زيرا خطا در تشخيص اِعراب كلمات قرآن، نه تنها معنا را تغيير مى‏دهد كه گاه معنايى متناقض با مقصود خداى تعالى پديد مى‏آورد

پژوهشى در باره اِعراب قرآن كريم‏اين پژوهش ، به وسيله فاضل گرامى حجة الاسلام و المسلمين دكتر سيد محمود طيّب حسينى (عضو هيئت علمى پژوهشگاه حوزه و دانشگاه) ، انجام شده است .

زبان قرآن كريم، عربى است و نشانه‏هاى اِعرابى، سهمى مهم در بيان معانى اين زبان دارند، به گونه‏اى كه تغيير در آنها به تغيير در معناى جمله مى‏انجامد. توجّه به اِعراب، براى قرائت آيات قرآن و فهم معانى آنها ضرورتى مضاعف دارد؛ زيرا خطا در تشخيص اِعراب كلمات قرآن، نه تنها معنا را تغيير مى‏دهد كه گاه معنايى متناقض با مقصود خداى تعالى پديد مى‏آورد . براى نمونه اگر كلمه «رسوله» در آيه(أَنَّ اللَّهَ بَرِى‏ءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ ؛توبه : آيه ۳.خداوند و پيامبرش ، از مشركان بيزارند)مجرور قرائت شود (و نه مرفوع) معناى آيه چنين مى‏شود كه - معاذ اللَّه - خداى سبحان از رسولش نيز بيزار است، در حالى‏كه اين معنا خلاف مقصود خداوند است، يا اگر در آيه(إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُاْ ؛فاطر : آيه ۲۸.بندگان دانشمند خداوند ، از خدا مى‏ترسند)كلمه «الله» مرفوع قرائت شود (و نه منصوب)، معنا چنين مى‏شود كه خدا از علما بيم دارد، در حالى‏كه مقصود آيه اين است كه عالمان، از خداى تعالى بيم دارند.


معناى لغوى و اصطلاحى‏

اِعراب، از مادّه «ع ر ب»، مصدر باب اِفعال و در لغت به معناى آشكار و روشنكردن است، چنان كه به روشن ساختن كلام براى مخاطب به گونه‏اى كه هيچ خطايى در آن نباشد نيز اِعراب گفته شده است. در اصطلاح نحويان نيز براى آن، تعاريفى گوناگون بيان شده است؛المفصل : ج‏۱ ص‏۲۶.اما امروزه معمولاً مقصود از اعراب، چنين بيان مى‏شود: «تعيين نقش و جايگاه نحوى كلمه در جمله و تعيين نقش نحوى جمله در واحدى بزرگ‏تر».ر.ك: دائرة المعارف تشيع : ج‏۲ ص‏۲۶۹.
اِعراب، گاه در مقابل «بِناء» به كار مى‏رود و كلمه‏اى را كه اِعراب ظاهرى يا مقدّر مى‏گيرد، «مُعْرَب» و در مقابل، كلمه‏اى را كه در وضعيت‏هاى گوناگون نحوى تغيير نمى‏كند، «مَبنىّ» مى‏خوانند.موسوعة النحو : ص‏۱۰۹ و ۲۰۴.امروزه در زبان فارسى، اِعراب (به معناى بيان نقش دستورى كلمه در جمله) را «تركيب» گويند، در برابرِ «تجزيه» (كه به معناى تحليل حالت صرفى و اشتقاقى كلمه بدون توجه به نقش آن در جمله است).لغت نامه : ج‏۴ ص‏۵۶۴۰ مدخل «تجزيه».
در برخى از احاديث پيامبر صلى اللَّه عليه و آله يا سخنان صحابه، به معناى لغوى اِعراب، اشاره شده است .المستدرك على الصحيحين : ج‏۲ ص‏۴۳۹؛ مجمع الزوائد: ج‏۷ ص‏۱۶۳، الإتقان فى علوم القرآن : ج‏۱ ص‏۲۴۴.در روايتى از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آمده است: «أَعْرِبُوا القرآنَ وَ الْتَمِسُوا غَرائِبَهُ»ر . ك : ص ۳۰۸ ح ۱۲۳۹ .كه به ظاهر مراد از «اعراب قرآن» در آن، تلفظ صحيح و واضح الفاظ اتفسير القرطبى : ج‏۱ ص‏۱۹.ست؛ اما سيوطى اعراب را در اين حديث به معناى فهم معناى واژگان قرآن دانسته است.الإتقان فى علوم القرآن : ج‏۱ ص‏۲۴۴ و ۳۸۲.در حديثى ديگر ، آمده است :
فَإِنَّه مَنْ قَرَءَ القُرْآنَ فَأَعْرَبَهُ فَلَهُ بِكلِ‏ّ حرفٍ عَشْرُ حسناتٍ و كفّارَةُ عشْرِ سيئاتٍ ورَفْعُ عشْرِ درجاتٍ .ر . ك : ص ۳۰۸ ح ۱۲۴۲ .
هر كس قرآن بخواند ، و الفاظ آن را درست بخواند ، براى هر حرف ، ده حسنه ، كفاره ده گناه و بالا رفتن ده مرتبه در نظر گرفته مى‏شود .

نيز در روايتى ديگر از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله اعرابِ كلام، مقدمه‏اى براى اعراب قرآن دانسته شده است: «أَعْرِبوا الكلامَ كىْ تَعرِبُوا القرآنَ».ر . ك : ص ۳۰۸ ح ۱۲۴۳ .در اين جا مراد از اعراب، تلفظ صحيح و واضح كلمات است كه مى‏تواند هم به تلفظِ صحيحِ حركتِ آخرِ كلمات مربوط باشد و هم به تلفظ درست همه حروف و صداهاى حروف يك كلمه .


پيشينه اِعراب‏

اعراب، از ويژگى‏هاى زبان عربى است كه نقشى تعيين‏كننده در مفاهمه و تفاهم دارد . بنا بر اين به طور طبيعى، اعراب، همزاد زبان عربى است و اين زبان بدون اعراب، قادر به بازتاباندن معنا نيست؛ اما پيشينه «دانش اِعراب» و نشانه‏هاى اِعرابى - يعنى نشانه‏هايى كه بر نوع اعراب كلمات دلالت مى‏كنند - به سده نخست هجرى باز مى‏گردد و مى‏توان گفت دانش اِعراب، بويژه اعراب قرآن، از دامان قرآن كريم برخاسته است.تاريخ تفسير و نحو : ص‏۱۳۷ - ۱۴۶.
كاتبان وحى، در آغاز، هنگام نگاشتن قرآن، كلمات را بدون نقطه و اِعراب، ثبت مى‏كردند. شايد ثبت قرآن بدون اين نشانه‏ها براى صلى اللَّه عليه و آله كسانى كه در عصر پيامبر مى‏زيستند، مشكلى نمى‏آفريد؛ اما براى نسل‏هاى بعد و نيز مردم غير عربى كه به اسلام گرويده و با مسلمانان آميخته بودند، گاه موجب قرائت به گونه‏هاى مختلف مى‏شد و معانى را دگرگون مى‏ساخت . از اين رو نياز به راهكارى جامع ضرورىنمود كه به اختلافات و نيز تغيير و تحريف معنوى قرآن كريم پايان بخشد.
روايات در باره معرفى نخستين اعراب‏گذار قرآن (ثبت‏كننده نشانه‏هاى اِعرابى) مختلف اند .براى تفصيل در اين باره نك: دائرة المعارف بزرگ اسلامى : ج‏۹ ص‏۳۷۰ - ۳۷۴؛ درآمدى بر تاريخ علوم قرآن : ص‏۱۱۴ - ۱۱۵.معمولاً از ابو الأسود دُئِلى (م ۶۹ق) به عنوان آغازگر اعراب‏گذارى قرآن كريم ياد مى‏شود كه اين كار را به كمك يحيى بن يَعمر انجام داد. در آغاز، اعراب‏گذارى بسيار ساده بود و براى نشان دادن اعراب ، از نقطه سود مى‏جستند، بدين صورت كه براى نصب، نقطه‏اى روى حرف پايانى كلمه، براى جر، نقطه‏اى زير آن، و براى رفع، نقطه‏اى بعد از همان حرف مى‏نهادند.كتاب المصاحف : ص‏۱۶۲؛ المقنع : ص‏۱۲۴ - ۱۲۶؛ رسم الخطّ مصحف : ص‏۴۹۲.براى تنوين هم از دو نقطه به همان شكل استفاده مى‏شد. در اين زمان هنوز براى تمايز حروف مشابه، از نقطه كمك گرفته نمى‏شد و نقطه‏هاى اِعرابى نيز به رنگى متفاوت با رنگ حروف و كلمات، ثبت مى‏شدند.كتاب المصاحف: ص ۱۶۲؛ المقنع: ص ۱۲۴ - ۱۲۶؛ رسم الخطّ مصحف: ص ۴۹۲ .گفتنى است كه اين اعراب‏گذارى، مطابق نظر مشهور و مقبول مسلمانان صورت پذيرفت.
پس از حدود يك قرن، به دست خليل بن احمد فراهيدى (م ۱۷۵ق) شكل‏هاى خاص، جاى گزين نقطه‏هاى اعرابى شد. وى براى نصب، مستطيلى بر روى حرف، براى جر، مستطيلى زير آن، و براى ضمّه واوى كوچك بالاى آن مى‏نهاد و براى هر يك از تنوين‏ها شكل مشابه همان حركت اوّل را بر آن مى‏افزود. او همچنين براى نشان دادن تشديد از دندانه حرف «س» و براى سكون از سَرِ حرف «ص» استفاده مى‏كرد. نشانه‏ها سپس به تدريج، افزون بر نشان دادن اِعراب در حرف پايانى كلمه، براى نشان دادن حركت ساير حروف كلمه نيز به كار مى‏رفتند.الإتقان فى علوم القرآن : ج‏۲ ص‏۳۷۸؛ القرآن الكريم و أثره فى الدراسات النحوية : ص‏۲۶۶ - ۲۶۷.تا اين زمان (نيمهدوم قرن دوم هجرى)، غرض از اعراب‏گذارى قرآن، قرائت صحيح قرآن كريم به همان شكل منقول از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، و برداشت معنايى صحيح از آيات و جلوگيرى از اجتهاد در قرائات بود . با اين حال پس از اين نيز اجتهاد و اختلاف در اعراب برخى كلمات قرآن ، به صورت محدود ميان استادان قرائت ديده مى‏شود و اين امر، اختلاف‏هايى را در تفسير برخى آيات قرآن سبب شده است.القرآن الكريم و أثره فى الدراسات النحوية : ص‏۸۸ ؛ تاريخ نحو : ص‏۳۴ - ۵۱.
در نيمه دوم قرن دوم هجرى ، در دانش اعراب قرآن كريم تحولى پديد آمد كه دانشمندان و استادان ، نحو عربى را به سمت تحليل و تبيين نقش‏هاى كلمات در جمله‏ها و آيات قرآن كريم سوق دادند كه نقطه اوج آن در «معانى القرآنها» و سپس «اعراب القرآنها» تجلى يافت. برجسته‏ترين دانشمند اين دوره ، سيبويه (م ۱۸۰ق)، در الكتاب - كه نخستين كتاب موجود نحو عربى است - ضمن تدوين قواعد نحو، به تبيين و تحليل نقش كلمات بويژه نقش‏هاى نحوى آنها در قرآن پرداخت‏القرآن الكريم و أثره فى الدراسات النحوية: ص ۸۸؛ تاريخ نحو: ص ۳۴ - ۵۱.و بدين سان «مكتب نحو بصره» پديد آمد. از ويژگى‏هاى بارز مكتب نحو بصره، قانونمند كردن قواعد نحو و روى آوردن به قياس در نحو عربى است. اثر اين رويكرد در دانش نحو، راه يافتن تأويل و توجيه بيشتر در تحليل نحوى آيات، منضبط شدن قواعد نحو، محدودتر شدن دامنه قواعد و در نتيجه سهل‏تر شدن فراگيرى آن قواعد بود. در مقابل اين مكتب، «مكتب نحو كوفه» به پيشوايى كسايى (م ۱۸۹ق) پديد آمد كه ويژگى آن توجه بيشتر به نقل، سماع و فاصله گرفتن از قياس بود.همان : ص‏۹۴ ، ۱۲۲ ، ۱۳۳ - ۱۳۶.قرآن كريم در اين دوره، محور مباحث نحو عربى بود و كتاب‏هايى با عنوان «معانى القرآن» و «إعراب القرآن» آراى نحوى مفسّران را نشان مى‏دادند.
در اواسط سده سوم هجرى ، مكتب نحو بغداد ظهور كرد كه راه ميانه و تلفيقى است از دو مكتب نحو بصره و كوفه. دانشمندانى مانند ابن خالويِه (م ۳۷۰ق)، ابن دُرُستوِيه (م ۳۴۷ق)، ابوعلى فارسى (م ۳۷۷ق)، ابن جنّى (م ۳۹۲ق)، زجّاج (م ۳۶۳ ق) و زمخشرى (م ۵۳۸ ق) بدين مكتب گرايش داشته‏اند.الإنصاف : ص‏۴۶۳ به بعد ، ۴۷۴ ، ۵۲۴ به بعد ، ۴۴ به بعد.
دانشمندان سده سوم و چهارم هجرى هر يك با تكيه بر مكتب نحوى خود ، به بيان و تحليل اعراب آيات مى‏پرداختند. اما در سده‏هاى بعدى نحويان اغلب به جمع‏آورى آراى پيشينيان مبادرت كردند و كم‏تر به نقد آرا و ترجيح آنها بر يكديگر پرداختند. اين رويكرد در البيان ابن الأنبارى (م ۵۷۷ق)، التبيان ابو البقاء (م ۶۱۶ق) و به صورت محدودتر در مشكل إعراب القرآن مكّى بن ابى طالب، مشهود است.الإنصاف: ص ۴۴، ۴۶۳، ۴۷۴ و ۵۲۴ .
از بررسى مكاتب و ديدگاه‏هاى نحوى دانشمندان و مفسّران پيشين ، بر مى‏آيد كه حجم فراوانى از اختلاف موجود در نحو و اعراب آيات قرآن ، معلول تفاوت تحليل صاحب نظران است، بدون آن كه در تفسير آيه تأثير چندانى داشته باشد. به نظر مى‏رسد اين دانشمندان بيش از هر چيز در پى به‏دست دادن فهم درستى از آيات قرآن، منطبق با قواعد زبان بوده‏اند . از اين رو هر يك با توجه به آراى نحوى و قواعد دستورى مدارس نحوى ، به تحليل ادبى آيه مى‏پرداخته‏اند. اين تحليل‏ها در موارد فراوانى ، معناى آيه را تغييرى جدى نمى‏داد؛ اما به تدريج منشأ تنوّع قواعد نحو و اعراب شد. اختلاف در جواز عطف بر ضمير مجرور بدون اعاده جار، عطف بر ضمير مرفوع بدون تأكيد آن با ضمير منفصل، مبنى بودن فعل امر، عمل «اِن» مخفّفه، اختلاف در رافع مبتدا و خبر،الإنصاف : ص‏۴۶۳ به بعد ، ۴۷۴ به بعد ، ۵۲۴ به بعد ، ۱۹۵ به بعد ، ۴۴ به بعد.معانى «اَنْ» و «إذا» و اختلاف در جواز يا عدم جواز ورود آن بر جمله اسميه، اختلاف در عمل حروف مشبهة بالفعل و «ما»ىنافيه نسبت به خبر، جواز يا عدم جواز فاعل قرار گرفتن جمله و ده‏ها مسئله ديگر ، از جمله نمونه‏ها و شواهد اين نظرند. با اين حال نمى‏توان انكار كرد كه بخش مهمى از اختلافات مفسّران در اعراب آيات قرآن ، متأثر از باورها و پيش‏فرض‏هاى كلامى و فقهى آنان بوده است؛ براى مثال ، عاطفه يا مستأنفه دانستن واو در آيه(وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّ سِخُونَ فِى الْعِلْمِ)آل عمران : آيه ۷ .بر اين نگرش كلامى برخى مفسران مبتنى بوده است كه آيا راسخان در علم، به تأويل متشابهات آگاهى دارند يا ندارند . همچنين بيان نقش «اَرجُلَكم» در آيه(وَامْسَحُواْ بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ)مائده : آيه ۶ .و تعيين معطوف عليه آن متأثر از اين پيش‏فرض فقهى مفسر بوده است كه آيا در وضو بايد پا را مسح كرد يا آن را شست. البته در موارد فراوان‏ترى ، نوع اعراب و بيان نقش كلمات ، در تفسير آيات شريفه در دو بُعد معارف كلامى و فقهى اثر گذار بوده و برداشت‏هايى متفاوت را در پى داشته است. چنين به نظر مى‏رسد كه بخشى از اختلافات كلامى ، و فقهى مذاهب اسلامى ، از اختلاف در اعراب آيات سرچشمه گرفته است.


اهميت اعراب در فهم قرآن‏

مفسّران بر ضرورت آشنايى با مباحث نحوى قرآن و اعراب‏المحرر الوجيز : ج‏۱ ص‏۱۴.پيش از ورود به تفسير آيات تأكيد كرده‏اند.اُصول التفسير و قواعده : ص‏۱۵۵ - ۱۵۹؛ قواعد التفسير : ج‏۱ ص‏۲۳۵ به بعد.طبرسى ، برترين علم از علوم قرآنى را اعراب قرآن دانسته است؛ زيرا هر بيان عربى به آن نيازمند است و اعراب در حقيقت، كليد گشودن معناى الفاظ است و بدون آن ، آگاهى از مراد خدا ناممكن است.مجمع البيان : ج‏۱ ص‏۸۱.سمين حلبى نيزعلم اعراب را نخستين دانش از ميان پنج علم مؤثّر در فهم قرآن مى‏شمارد.الدر المصون : ج‏۱ ص‏۴۵.
به رغم تأكيد مفسران بر نقش و تأثير اعراب در فهم و تفسير قرآن، ابن هشام در باب پنجم مغنى و در پى او زركشى و سيوطى ، با ذكر شواهدى متعدد ، اعراب را فرع بر فهم معنا دانسته و معتقدند مُعْرِب ابتدا بايد به فهم صحيحى از آيات دست يابد. سپس بر طبق معنا اعراب آيه را بيان كند.مغنى اللبيب : ج‏۲ ص‏۶۸۴ - ۷۰۶؛ البرهان فى علوم القرآن : ج‏۱ ص‏۴۱۰؛ الإتقان فى علوم القرآن : ج‏۱ ص‏۳۸۲.اين ديدگاه به طور مشخص مى‏تواند از يك سو راه تأثير روايات، و از ديگر سو تأثير باورهاى پيشين و پيش‏فرض‏هاى ذهنى مفسر را بر اعراب آيات و بيان نقش كلمات در هر آيه باز كند . با اين حال به نظر مى‏رسد نقطه اعتدال، جمع ميان اين دو ديدگاه است؛ زيرا از يك سو هر يك از اين دو ديدگاه به نحو جزئى - و نه كلى - صحيح است؛ يعنى در حالى كه در موارد بسيارى فهم صحيح آيه بر نوع اعراب آن مبتنى است، موارد فراوانى نيز يافت مى‏شوند كه اعراب، مبتنى بر دريافت معنا و فرع آن است و اين به سبب ويژگى زبان عربى بويژه زبان قرآن و نظم دقيق و حساب شده آن است كه در بسيارى موارد به آيات، قابليت وجوه نحوى و اعرابى گوناگون مى‏دهد و بر پايه هر تركيب و تحليل، معنايى متناسب برداشت مى‏شود. اين ويژگى آيات قرآن (قابليت براى تركيب‏هاى گوناگون) ، از دشوارى‏هاى پيش روى مفسران در فهم قرآن است كه حلّ آن، راهكارهاى جدى مى‏طلبد. آنچه تاكنون از قواعد نحوى و اعرابى براى حل اين دشوارى پيشنهاد شده به دليل استثناها و تخصيص‏هايش نتوانسته اين مشكل را از ميان بردارد و همين مسئله از عوامل اختلاف ديدگاه‏هاى فقهى و كلامى ميان فرق اسلامى و فقها و افزون بر اين، گاه وسيله‏اى براى متهم ساختن فرقه‏هاى اسلام بهتفسير به رأى بوده است.ر.ك: أثر المعنى النحوى فى تفسير القرآن الكريم بالرأى .
نكته حائز اهميت در اعراب قرآن آن است كه متن قرآن به عنوان متن مستحكم ادبى ، اصالت داشته و بايد به عنوان معيار و منبع قواعد در نظر گرفته شود و هرگز نبايد قواعد مدوّن نحوى و دستور زبانى كه حدود دو قرن پس از نزول قرآن و غالباً به دست دانشمندان عجم جهت آشنايى با زبان عربى و قرآن‏كريم تدوين شدند، بر آيات قرآن مقدم دانسته شده و تحميل شوند. در نتيجه ، شايسته نيست براى سازگارى آيات شريفه با قواعد دستور زبان عربى ، به توجيه و تأويل و تقدير گرفتن روى آورد . بر اين اساس ، مفسّر قرآن كريم براى تفسير صحيح قرآن نيازمند دانش نحو و اعراب است و از اين رو بايد از دانش و ديدگاه‏ها و تجارب دانشمندان نحو بهره كامل ببرد. در عين حال بايد خود قرآن را داور نهايى و معيار اصلى سنجش صحت اعراب بداند و حتى الامكان با اخذ ظواهر آيات شريفه، كم‏ترين تقدير و تأويل را در اعراب آيات در نظر بگيرد.
در پاسخ اين پرسش كه آيا قرآن كريم ميزان ادبيات و دستور زبان عربى است يا موزون آن، شايد بتوان گفت پيش از ثابت شدن اعجازآميز بودن قرآن، موزون و پس از آن ميزان است؛ چون قرآن ، كلام خداى سبحان و فصيح و بليغ‏ترين نثر عربى است.


انواع اعراب و نشانه‏هاى اِعراب‏

اِعراب بر چهار نوع است كه دو نوع آن (نصب و رفع)، ميان اسم و فعل مشترك است، يك نوع ويژه اسم (جر)، و يك نوع ويژه فعل (جزم) است .شرح قطر الندى : ص‏۴۵؛ شرح شذور الذهب : ج‏۲۳ - ۲۴؛ البهجة المرضيه : ج‏۱ ص‏۵۰ - ۵۱.اعراب همچنين، شكل‏ها و علايم گوناگونى دارد. عالمان نحو، اعراب را به دو شكل اصلى و فرعى تقسيم كرده‏اند؛ علامت‏هاى اصلى اعراب عبارت اند از: ضمّه براى رفع،فتحه براى نصب، كسره براى جر، و سكون براى جزم . علامت‏هاى فرعى گونه‏هاى مختلفى به شرح ذيل دارند:
۱. الف در اسم‏هاى تثنيه، واو در اسم‏هاى جمع مذكّر سالم و اسماى ستّه ، و نون در هفت صيغه فعل مضارع يعنى دو صيغه جمع مذكر، چهار صيغه تثنيه و مفرد مؤنث مخاطب (افعال خمسه)، نقش ضمه و علامت رفع دارند.
۲. ياء در اسم‏هاى تثنيه و جمع مذكّر سالم ، الف در اسم‏هاى ستّه ، كسره در جمع مؤنث سالم ، و حذف نون در پنج فعل مضارعِ ياد شده، به جاى فتحه نقش اعراب نصب را ايفا مى‏كنند.
۳. ياء در اسم‏هاى تثنيه و جمع مذكّر سالم و اسماى ستّه، و فتحه در اسم‏هاى غير منصرف ، به جاى كسره نقش اعراب جر را ايفا مى‏كنند.شرح قطر الندى : ص‏۴۲ به بعد؛ النحو الوافى : ج‏۱ ص‏۹۶ - ۹۷؛ البهجة المرضية : ج‏۱ ص‏۵۰ - ۵۱.
۴. سكون در پنج صيغه فعل مضارع صحيح، حذف لام الفعل در همان صيغه‏ها از فعل ناقص ، و حذف نون در صيغه‏هاى تثنيه، جمع مذكر و مفرد مؤنث مخاطب ، علامت جزم اند.البهجة المرضية : ج‏۱ ص‏۷۴ و ۷۸.


آثار مكتوب در اعراب قرآن‏

جايگاه و نقش مهم دانش اعراب قرآن در فهم و تفسير قرآن سبب شد كه دانشمندان پس از قرن دوم به طور گسترده به تحقيق و تأليف در اين دانش قرآنى بپردازند. به ظاهر، نخستين بار ابوجعفر رؤاسى ، از اصحاب امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام ، كسايى و فرّاء، كتاب‏هايى با عنوان إعراب القرآن نگاشته‏اند.الذريعة : ج‏۲ ص‏۲۳۵ - ۲۳۶؛ تأسيس الشيعة : ص‏۶۷ - ۶۸.
پس از نيمه دوم قرن دوم هجرى، از انديشه‏ها و آراى نحوى خليل و سيبويه كه بگذريم،ظاهرة الاعراب : ص‏۲۳۲ - ۲۵۲.دانشمندان ذيل، صاحب تأليف در اِعراب قرآن بوده‏اند، اگر چه بسيارىاز اين كتاب‏ها به دست ما نرسيده است:قضايا الجملة الخبرية : ج‏۱، ص‏۳۱.قُطرُب نحوى(م ۲۰۶ق)،الفهرست : ص‏۵۸.ابو عبيده معمر بن مثنّى(م ۲۱۰ق)،الفهرست: ص‏۶۰.عبد الملك بن حبيب قرطبى(م ۲۳۹ق)، ابوحاتم سجستانى (م ۲۴۸ق)،كشف الظنون : ج‏۱ ص‏۱۲۱.ابن قتيبه (م ۲۷۰ق)،الفهرست : ص‏۷۶.مبرّد نحوى (م ۲۸۵ق)الفهرست: ص‏۶۵.و ابو العباس ثعلب نحوى (م ۲۹۱ق) . ابراهيم بن محمد نفتويه (م ۳۲۳ق)،بغية الوعاة : ج‏۱ ص‏۴۲۹؛ طبقات المفسرين : ج‏۱ ص‏۲۱؛ قضايا الجملة الخبرية : ج‏۱ ص‏۳۹.ابو البركات ابن الأنبارى (م ۵۷۷ ق) صاحب البيان فى غريب إعراب القرآن، ابوجعفر نحاس نحوى (م ۳۳۸ق) صاحب إعراب القرآن، ابوبكر ابن اشته اصفهانى (م ۳۶۰ق) صاحب رياضة الألسنة فى إعراب القرآن و معانيه، مكّى بن ابى طالب (م ۴۳۷ق) صاحب مشكل إعراب القرآن، اسماعيل بن خلف (م ۴۵۵ق)، خطيب تبريزى (م ۵۰۲ق)، ابوالحسن على بن ابراهيم حوفى نحوى (م ۵۶۲ق) صاحب كتاب المفصّل در ده جلد در اعراب قرآن، ابو البقاء عبد اللَّه بن حسين عكبرى (م ۶۱۶ق) صاحب التبيان فى إعراب القرآن - كه از آن با عنوان إملاء ما منّ به الرحمن نيز ياد شده - ، ابواسحاق ابراهيم بن محمد سفاقسى (م ۷۴۲ق) صاحب المُجيد فى إعراب القرآن المجيد، محمد بن سليمان صرخدى (م ۷۹۲ق) كه كتاب سفاقسى را تلخيص كرده، سمين حلبى (م ۷۵۶ق) صاحب الدر المصون فى علوم الكتاب المكنون.كشف الظنون : ج‏۱ ص‏۱۲۱ - ۱۲۳.
در كنار كتاب‏هاى إعراب القرآن بايد از كتاب‏هاى معانى القرآن نيز ياد كرد كه مشتمل بر اعراب قرآن نيز بوده‏اند .براى آگاهى از اسامى مؤلفان اين آثار، ر. ك: الفهرست : ص‏۳۷.برخى تفاسير جامع نيز به اعراب آيات قرآن توجهى گسترده داشته‏اند، مانند التبيان شيخ طوسى و الكشّاف زمخشرى و مجمعالبيان و جوامع الجامع طبرسى، المحرّر الوجيز ابن عطيه، و البحر المحيط ابوحيان.
در ميان منابع اعراب القرآن ، دو كتاب ديگر نيز شايان توجه است كه در شيوه نگارش با ديگر كتاب‏ها متفاوت اند: يكى إعراب القرآن منسوب به زجاج (م ۳۳۰ق) و ديگرى مغنى اللبيب عن كتب الأعاريب از ابن هشام انصارى (م ۷۶۱ق) . اين دو كتاب، مبتكر بحث موضوعى در زمينه اعراب قرآن اند. پس از ابن هشام، قرآن‏پژوه معاصر وى، بدر الدين زركشى (عمدتاً متأثر از وى)، نوع ۴۷ و بخش‏هايى از نوع ۴۶ از كتاب علوم قرآنى خود، البرهان، را به بحث‏هاى ادبى قرآن اختصاص داده و با گردآورى مباحث سودمند ادبى در تفسير قرآن، اين دو فصل را شاه‏بيت كتابش معرفى كرده است.الإتقان فى علوم القرآن : ج‏۱ ص‏۳۰۹ - ۴۲۵.
تأليف در اعراب قرآن در روزگار معاصر به طور گسترده‏ترى در كانون توجه قرآن‏پژوهان بوده و ده‏ها كتاب در تحليل اعراب كامل قرآن يا اجزا و سوره‏هايى خاص به صورت گزينشى تأليف شده است. ويژگى اين آثار، آموزشى بودن آنهاست. اين آثار اغلب براى طلاب و دانشجويان و با غرض يادگيرى، و تقويت و تثبيت قواعد صرفى و نحوى در ذهن آنان بوده است. از مشهورترين اين كتاب‏ها إعراب القرآن و صرفه و بيانه از محيى الدين درويش، إعراب القرآن از ابراهيم كرباسى، الجدول فى إعراب القرآن از محمود صافى، إعراب القرآن از طيب ابراهيم و تجزيه و تركيب قرآن موسوم به كلمة اللَّه العليا از محمد رضا آدينه‏وند است. شيوه بحث در اين كتاب‏ها كاملاً با شيوه «اعراب القرآن»ها در گذشته متفاوت است، در حالى‏كه كتاب‏هاى گذشته در واقع به تحليل اعراب كلمات و آيات مشكل قرآن روى مى‏آورند، كتاب‏هاى معاصر به تحليل و تركيب همه كلمات قرآن، پرداخته‏اند.