احادیث داستانی آزمایش اصحاب شنبه

ماجرای تعطیلی شنبه میان یهودیان

تفسیر الطبری عن ابن عبّاس:

إنَّ اللّهَ إنَّمَا افتَرَضَ عَلی بَنی إسرائیلَ الیومَ الَّذِی افتَرَضَ عَلَیکم فی عیدِکم یومَ الجُمُعَةِ، فَخالَفوا إلَی السَّبتِ فَعَظَّموهُ وتَرَکوا ما اُمِروا بِهِ، فَلَمّا أبَوا إلّا لُزومَ السَّبتِ ابتَلاهُمُ اللّهُ فیهِ، فَحَرَّمَ عَلَیهِم ما أحَلَّ لَهُم فی غَیرِهِ. وکانوا فی قَریةٍ بَینَ أیلَةَ وَالطّورِ یقالُ لَها «مَدینَ»، فَحَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِم فِی السَّبتِ الحیتانَ؛ صَیدَها وأَکلَها، وکانوا إذا کانَ یومُ السَّبتِ أقبَلَت إلَیهم شُرَّعا إلی ساحِلِ بَحرِهِم، حَتّی إذا ذَهَبَ السَّبتُ ذَهَبنَ، فَلَم یرَوا حوتا صَغیرا ولا کبیرا. حَتّی إذا کانَ یومُ السَّبتِ أتَینَ إلَیهِم شُرَّعا، حَتّی إذا ذَهَبَ السَّبتُ ذَهَبنَ.

فَکانوا کذلِک، حَتّی إذا طالَ عَلَیهِمُ الأَمَدُ وقَرِموا إلَی الحیتانِ، عَمَدَ رَجُلٌ مِنهُم فَأَخَذَ حوتا ـ سِرّا ـ یومَ السَّبتِ فَخَزَمَهُ بِخَیطٍ ثُمَّ أرسَلَهُ فِی الماءِ، وأَوتَدَ لَهُ وَتِدا فِی السّاحِلِ، فَأَوثَقَهُ ثُمَّ تَرَکهُ، حَتّی إذا کانَ الغَدُ جاءَ فَأَخَذَهُ؛ أی إنّی لَم آخُذهُ فی یومِ السَّبتِ! ثُمَّ انطَلَقَ بِهِ فَأَکلَهُ.

حَتّی إذا کانَ یومُ السَّبتِ الآخَرُ عادَ لِمِثلِ ذلِک، ووَجَدَ النّاسُ ریحَ الحیتانِ، فَقالَ أهلُ القَریةِ: وَاللّهِ لَقَد وَجَدنا ریحَ الحیتانِ، ثُمَّ عَثَروا عَلی ما صَنَعَ ذلِک الرَّجُلُ. قالَ: فَفَعَلوا کما فَعَلَ، وأَکلوا سِرّا زَمانا طَویلاً، لَم یعَجِّلِ اللّهُ عَلَیهِم بِعُقوبَةٍ حَتّی صادوها عَلانِیةً وباعوها بِالأَسواقِ.

وقالَت طائِفَةٌ مِنهُم مِن أهلِ التَّقِیةِ: وَیحکمُ، اتَّقُوا اللّهَ! ونَهَوهُم عَمّا کانوا یصنَعونَ. وقالَت طائِفَةٌ اُخری لَم تَأکلِ الحیتانَ ولَم تَنهَ القومَ عَمّا صَنَعوا:«لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِکهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَی رَبِّکمْ»لِسَخَطِنا أعمالَهُم«وَلَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ»[۱].[۲]

تفسیر الطبری ـ به نقل از ابن عبّاس ـ:

خداوند، روز جمعه را که برای شما عید [و تعطیلی] قرار داده است، برای بنی اسرائیل نیز روز عید [و تعطیلی] قرار داد؛ امّا آنها بر خلاف فرمان خدا، شنبه را تعطیلی خود قرار دادند و آن را بزرگ داشتند و فرمان خدا را وا نهادند، و چون حاضر شدند از روز شنبه دست بردارند، خداوند، آن روز را وسیله آزمایششان قرار داد و آنچه را در روزهای دیگر برایشان روا شمرده بود، در آن حرام کرد.

آنان در آبادی ای میان اَیله و طور، به نام «مدین»، زندگی می کردند. خداوند، صید و خوردن ماهی در روز شنبه را بر آنان حرام نمود. چون روز شنبه می شد، ماهی ها به ساحل دریایشان هجوم می آوردند و شنبه که می گذشت، می رفتند و حتّی یک ماهی، کوچک یا بزرگ، دیده نمی شد، و باز شنبه که می رسید، هجوم می آوردند و شنبه که سپری می شد، می رفتند.

این وضع ادامه داشت تا آن که مدّتی دراز گذشت و مردم به شدّت، ماهی هوس کردند. مردی از آنان در روز شنبه مخفیانه ماهی ای گرفت و آن را با نخی بست و سپس در آب رهایش کرد و میخی در ساحل کوبید و سر آن نخ را به میخ، محکم بست و رفت و فردایش آمد و آن ماهی را گرفت؛ یعنی این که من آن را شنبه نگرفته ام و سپس آن را برد و خورد. او شنبه آینده نیز همین کار را کرد.

مردم، بوی ماهی شنیدند. اهل آبادی گفتند: به خدا که بوی ماهی می شنویم. سپس متوجّه کاری که آن مرد کرده بود، شدند و آنها نیز همان کارِ او را انجام دادند. زمانی دراز، مخفیانه می خوردند و خداوند در مجازات آنان شتاب نکرد، تا آن که آشکارا به صید ماهی و فروختن آن در بازارها پرداختند.

گروهی از ایشان ـ که اهل پرهیزگاری بودند ـ، گفتند: «وای بر شما! از خدا بترسید » و آنها را از کاری که می کردند، باز می داشتند. گروهی دیگر که ماهی نمی خوردند و آن ماهیگیران را هم از کارشان باز نمی داشتند، [به آن گروه اوّل] گفتند: «چرا مردمی را نصیحت می کنید که خدا ایشان را هلاک خواهد کرد یا با عذابی سخت عذابشان خواهد نمود؟ گفتند: تا نزد پروردگارتان عذری باشد» که ما از کردار آن عدّه ناخشنودیم «و [نیز] شاید که بپرهیزند».


[۱]. الاعراف، الآیة ۱۶۴.

[۲]. تفسیر الطبری: ج ۱ الجزء ۱ ص ۳۳۰، تفسیر ابن کثیر: ج ۱ ص ۱۵۱ وراجع: تفسیر الآلوسی: ج ۹ ص ۹۳، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۵، ص ۵۳۶.