احادیث داستانی برخورد با منتقد

صبوری امام حسن(ع) در برابر دشنامگو سبب هدایت او شد.

المناقب، ابن شهرآشوب ـ به نقل از مبرَّد و ابن عایشه ـ:

مردی شامی، او (امام حسن(ع) ) را سواره دید. شروع کرد به نفرین کردن به ایشان؛ امّا حسن(ع)، پاسخ او را نمی داد. هنگامی که آن مرد از دشنام دادن فارغ شد، حسن(ع) به سوی او آمد و به او سلام کرد و خندید و فرمود: «ای پیرمرد! به گمانم مرد غریبی هستی و شاید مرا اشتباه گرفته ای. پس اگر از ما طلب بخشش کنی، از تو در می گذریم، و اگر از ما مالی بخواهی، به تو می دهیم، و اگر از ما راه نمایی بخواهی، راه نمایی ات می کنیم، و اگر از ما مَرکب بخواهی، مرکبی برایت فراهم می کنیم، و اگر گرسنه باشی، تو را سیر می کنیم، و اگر برهنه باشی، تو را می پوشانیم، و اگر نیازمند باشی، تو را بی نیاز می سازیم، و اگر رانده شده باشی، پناهت می دهیم، و اگر نیازی داشته باشی، برایت برآورده می سازیم. اگر بار و بُنه ات را به سوی ما حرکت دهی و تا زمان کوچیدن، میهمان ما باشی، برایت سودآورتر است؛ زیرا ما جایی فراخ و موقعیت و اعتباری خوب و ثروتی انبوه داریم».

هنگامی که آن مرد، سخن او را شنید، گریست و آن گاه گفت: گواهی می دهم که تو جانشین خداوند در زمین هستی، و خدا داناتر است که رسالت های خود را کجا قرار دهد. تو و پدرت، مبغوض ترینِ خلق خدا نزد من بودید؛ امّا اینک، محبوب ترینِ خلق خدا نزد من هستید.

آن گاه بار و بنه اش را به خانه حسن(ع) منتقل کرد و تا زمان کوچیدن، میهمان او بود و به محبّت آنان، باور پیدا کرد.

المناقب لابن شهرآشوب عن المبرّد وابن عائشة:

إنَّ شامِیا رَآهُ [أی الإِمامَ الحَسَنَ(ع)] راکبا، فَجَعَلَ یلعَنُهُ وَالحَسَنُ لا یرُدُّ. فَلَمّا فَرَغَ، أقبَلَ الحَسَنُ(ع) فَسَلَّمَ عَلَیهِ وضَحِک، وقالَ: أیهَا الشَّیخُ، أظُنُّک غَریبا، ولَعَلَّک شَبَّهتَ؛ فَلَوِ استَعتَبتَنا أعتَبناک، ولَو سَأَلتَنا أعطَیناک، ولَوِ استَرشَدتَنا أرشَدناک، ولَوِ استَحمَلتَنا حَمَلناک، وإن کنتَ جائِعا أشبَعناک، وإن کنُتَ عُریانا کسَوناک، وإن کنتَ مُحتاجا أغنَیناک، وإن کنتَ طَریدا آوَیناک، وإن کانَ لَک حاجَةٌ قَضَیناها لَک، فَلَو حَرَّکتَ رَحلَک إلَینا وکنتَ ضَیفَنا إلی وَقتِ ارتِحالِک کانَ أعوَدَ عَلَیک؛ لِأَنَّ لَنا مَوضِعا رَحبا وجاها عَریضا ومالاً کبیرا.

فَلَمّا سَمِعَ الرَّجُلُ کلامَهُ بَکی، ثُمَّ قالَ: أشهَدُ أنَّک خَلیفَةُ اللّهِ فی أرضِهِ، اللّهُ أعلَمُ حَیثُ یجعَلُ رِسالاتِهِ، وکنتَ أنتَ وأَبوک أبغَضَ خَلقِ اللّهِ إلَی، وَالآنَ أنتَ أحَبُّ خَلقِ اللّهِ إلَی. وحَوَّلَ رَحلَهُ إلَیهِ، وکانَ ضَیفَهُ إلی أنِ ارتَحَلَ، وصارَ مُعتَقِدا لِمَحَبَّتِهِم.[۱]


[۱]. المناقب لابن شهرآشوب: ج ۴ ص ۱۹، بحار الأنوار: ج ۴۳ ص ۳۴۴ ح ۱۶، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۵، ص ۳۴۲