فصل دوم : خطرناكترين آسيبهاى امنيّت
2 / 1
اختلاف
قرآن
«بگو : «او تواناست كه از بالاىِ سرتان يا از زير پايتان ، عذابى بر شما بفرستد يا شما را گروه گروه كند [و دچار تفرقه سازد ]و عذاب بعضى از شما را به بعضى ديگر بچشانَد» . بنگر كه چگونه آيات خود را گوناگون بيان مىكنيم ، باشد كه آنان بفهمند» .
حديث
۴۹.امام على عليه السلام :بترسيد از كيفرهايى كه بر اثر رفتارهاى زشت و كردارهاى نكوهيده ، بر سرِ امّتهاى پيش از شما آمد و در نيك و بد ، سرنوشتِ آنان را به ياد آوريد ، و از اين كه همانند ايشان باشيد ، دورى كنيد ، و چون در احوال نيك و بدِ آنان انديشه كرديد ، پس همان كارهايى را در
پيش گيريد كه سببِ اقتدار آنان شد و دشمنان را از ايشان دور ساخت و آسايش بر آنان سايه افكند و نعمتها ، خود را در اختيار آنان نهادند و به بركت آن كرامت ، رشته اتّحاد ميانشان استوار گرديد ؛ كارهايى چون : دورى از پراكندگى ، و در پيش گرفتن همبستگى و ترغيب و سفارش كردن يكديگر به اين كار . و [در مقابل ،] از كارهايى كه كمرِ آنان را شكست و قدرتشان را سست كرد ، دورى كنيد ؛ كارهايى چون : كنيهورزى دلها ، و دشمنىِ سينهها و پشت كردن جانها به يكديگر و دست شستن از يارى هم .
در سرگذشت خدا باورانِ پيش از خويش ، بينديشيد كه درگاهِ بلا [و آزمايش] ، چون بودند . آيا گرانبارترين مردمان نبودند و بيش از همه بندگان ، در رنج و فشار به سر نمىبردند ، و بيش از همه جهانيان ، در تنگنا نمىزيستند؟! فرعونها آنان را به بندگى گرفتند و بدترين شكنجهها را به آنان چشانيدند و انواعِ شرنگها را جرعهْ جرعه در كامشان ريختند ، و پيوسته ، خوار و مقهور بودند ، و نه چارهاى براى سر برتافتن مىيافتند ، و نه راهى براى دفاع از خود .
تا آن گاه كه چون خداوند سبحان ديد در راه دوستى او بر آزارها بس شكيبايند و از بيم او ناملايمات را تحمّل مىكنند ، از آن تنگناهاى بلا [و رنج] ، گشايشى بر ايشان پديدار ساخت و خوارىِ آنان را به عزّت ، و ترسشان را به امنيّت بدل ساخت ، و پادشاهانىِ فرمانفرما و پيشوايانى برجسته شدند و به چنان كرامتى از جانب الهى دست يافتند كه حتّى آرزوى آن را هم در سر نپرورانيده بودند .
پس بنگريد كه چون بودند آن گاه كه جمعيتها يكپارچه بودند ، و خواستهها [و باورها] ، يكى بود ، و دستها ، كمك هم بودند ،
و شمشيرها ، ياور يكديگر بودند ، و بينشها ژرف ، و ارادهها يكسان بود . آيا مِهتران سراسر زمين نبودند و بر جهانيان ، شهريارى نمىكردند؟! نيز به فرجامِ كار آنها بنگريد آن گاه كه در ميانشان ، جدايى افتاد و رشته همبستگى گسست ، و سخنها و دلها ناساز شد ، و به دستههاى گوناگون ، تقسيم شدند و گروه گروه ، به جان يكديگر افتادند . در اين هنگام ، خداوند ، جامه گراميداشت خود را از تن آنان بركَنْد و نعمتهاى فراوانش را از ايشان گرفت ، و داستان سرگذشت آنان در ميان شما مانْد تا درسِ عبرتى باشد براى عبرتآموزان .
بنا بر اين ، از سرگذشت فرزندان اسماعيل و پسران اسحاق و پسران اسرائيل عليهم السلام پند گيريد ، كه سرگذشتها سخت همساناند و داستانها [ى گذشتگان] ، همانندىِ بس نزديكى دارند! در كار آنان ، آن گاه كه پراكنده و از هم جدا بودند ، بينديشيد ، در شبهايى [و روزگاران تاريكى] كه كسراها و قيصرها ارباب آنها بودند و آنان را از كشتزارها و درياى عراق (دجله و فرات) و اراضى سرسبز و خرّم به جاهايى راندند كه رويشگاهِ دِرَمنِه و خيزشگاه تندبادها بودند و زندگى در آنها سخت بود . آنان را [در اين اماكن] نيازمند و مستمند ، رها كردند و يار و همراه زخم و كُرك [شتر] شدند ، در بدترين سراها و بىآب و علفترين سرزمينها به سر مىبردند ، زير بار مِهترى گِرد نمىآمدند ، و نه در سايه [ اُلفت و] همبستگىاى بودند كه بر قدرت آن تكيه كنند . اوضاع ، آشفته بود ، و دستها پراكنده ، و تفرقه بيداد مىكرد ، در رنج شديد و جهلِ مطلق مىزيستند ، دختران را زنده به گور مىكردند و بت مىپرستيدند و رشتههاى خويشاوندى را مىبُريدند و غارتگرى مىكردند .
سپس بنگريد به نعمتهايى كه خداوند ، هنگام فرستادن پيامبرى به
سوى آنان ، ارزانىشان داشت : اطاعت آنان را از آيين خود ، بر عهدهشان گذاشت و بر گِرد دعوت خود ، همدل و همداستانشان نمود ، و نعمت بالِ كرامتش را بر سرِ آنان گسترانيد و جويبارهاى نعمتهايش را بر ايشان ، روان ساخت ، و اين آيين (اسلام) با فوايد و حاصلهاى بركت خود ، آنان را فرو گرفت و در نعمت آن ، غرق شدند ، و در خرّمى زندگىاش ، شاد زيستند . بر اريكه فرمانروايى ، بِلامنازع نشستند و در سايه قدرتى چيره ، آرميدند و در پناه عزّت و بزرگوارى پيروزى قرار گرفتند و بر جهانيان ، فرمانروا شدند و بر كران تا كران زمين ، شهريار گشتند و زمامدار امورِ كسانى شدند كه روزگارى ، زمامِ امور آنان را در دست داشتند ، و بر كسانى قوانينى را اجرا كردند كه زمانى ، آنها بر ايشان اجرا مىكردند . ديگر ، نه كسى را جرئت آن بود كه نيزهاى در برابرشان به مُشت فِشارد ، و نه سنگى به سويشان بيفكند .