حديث يوم الدار منابع و صحّت حديث - صفحه 46

1ـ2ـ1) گزارش طبرى

طبرى در تاريخ خود، گزارشى از ابن‏عبّاس از علىّ‏بن ابى‏طالب عليه ‏السلام مى‏آورد كه خلاصه آن چنين است: پس از نزول آيه «و أنذر عشيرتك الاقربين» پيامبر به من فرمود: من به امر الاهى، خاندان نزديك خود را گرد مى‏آورم؛ غذايى آماده كن تا بنى‏عبدالمطّلب را جمع كنم و با آنها سخن گويم. من امر پيامبر را به جاى آوردم. چهل تن را فرا خواندم؛ از جمله: ابوطالب، حمزه، عبّاس و ابولهب.... پس از خوردن غذا، پيامبر خواست سخن بگويد كه ابولهب حضرتش را به سحر متّهم كرد. آنان متفرّق شدند، بدون اينكه پيامبر با آنان سخن بگويد. پيامبر، روز بعد، همان فرمان را به من داد. همان جمعيّت آمدند. پيامبر ضمن سخنان خود فرمود:
اى فرزندان عبدالمطّلب! من خير دنيا و آخرت را براى شما آورده‏ام و خداوند به من امر فرموده تا شما را به سوى او فرا خوانم. اكنون كدام‏يك از شما در اين امر، به من كمك مى‏كند تا برادر و وصىّ و جانشين من در ميان شما باشد؟
تمام آنان سكوت كردند. من ـ كه از همه جوان‏تر بودم‏ـ گفتم: اى پيامبر خدا! من وزير (ياور) تو بر اين امر هستم. پيامبر مرا به آنها نشان داد و فرمود:
اين برادر من، وصىّ من و جانشين من در ميان شماست؛ پس سخنش را بشنويد و اطاعتش كنيد.
پس از اين كلام، آنان با خنده نزد ابوطالب رفتند و به او گفتند: [ پيامبر] به تو امر مى‏كند كه گوش به فرمان و مطيع فرزندت باشى. (51: ج 2، ص 63)

1ـ 2ـ 2) منابع ديگر

اين حديث با همين لفظ، در منابع ديگر نيز آمده است؛ از جمله:
1. طبرى، در تفسيرش؛ با اين تفاوت كه وى سخن رسول خدا را اين‏گونه نقل كرده است: پيامبر به آن گروه فرمود: ... به شرط آنكه برادرم و چنين و چنان باشد... اين برادرم و چنين و چنان (أخي و كذا و كذا) است. (52: ج 19، ص 74ـ 75)
2. ابن‏اثير در الكامل فى التاريخ؛ وى در آغاز كتاب خود گفته كه آنچه از طبرى آورده، كامل‏ترين و گسترده‏ترين روايت است. از اين‏رو، به نظر مى‏رسد كه اين

صفحه از 64