تاريخ : شنبه 1401/11/1 تاریخ ایجاد:
کد خبر: 75753
تولی، تبری، توسل و زیارت، شرط فهم قرآن و روایات است

تولی، تبری، توسل و زیارت، شرط فهم قرآن و روایات است

عضو مجلس خبرگان رهبری و رئیس فرهنگستان علوم اسلامی گفت: شرط فهمیدن قرآن، روایات و شرط فهم روایات هم تولی و تبری و توسل و زیارت و شفاعت است و این تولی، تولی خاص در مقام فهم است.

آیت‌الله سیدمحمدمهدی میرباقری، عضو مجلس خبرگان رهبری و رئیس فرهنگستان علوم اسلامی، ۲۹ دی ماه در همایش فقه فعال که با موضوع «جایگاه روایات اهل بیت(ع) در تفسیر قرآن و عقاید شیعه» که در سالن غدیر همایش بین‌المللی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه برگزار شد، گفت:

در روایت بیان شده است: قسم کلامه ثلاثة اقسام؛ قسم یعرفه العالم و الجاهل؛ این همان قسمی است که عالم و جاهل با دانستن عربی و لغت و ... می‌داند، اما قسم دیگر بخشی است که  نیازمند صفای ذهن و باطن و لطافت حس و شرح صدری است که خدا به برخی افراد داده است و ظاهرا ناظر به این آیه شریفه است کهمن یشرح صدره للاسلام.

وی افزود: کسانی که مقام تسلیم نسبت به امام پیدا کنند مراتب و منزلتی از قرآن را می‌توانند بفهمند و در کسب آن منزلت محتاج به امام(ع) هستند. بخشی از قرآن را هم فقط خداوند و امناء او و راسخون فی العلم می‌توانند بفهمند و در روایت داریم کهانما یعرف القرآن من خوطب به، که در تبیین همین مسئله بیان شده است. واقعا بخشی از قرآن را امیرالمؤمنین می‌فهمد.

میرباقری اظهار کرد: امیرالمؤمنین برای اداره کل امت ایمانی از قرآن طرح و برنامه می‌ریزد و این بخش از فهم قرآن ربطی به ما ندارد ولی بخشی که به ما مربوط می‌شود، همان قسم دوم است که نیازمند شرح صدر و تسلیم‌ برابر امام است.

عضو مجلس خبرگان رهبری بیان کرد: این کتاب و امام کلامشان جامع است و احتیاج به اضافات ندارد، یعنی بیان قرآن و اهل بیت(ع) محتاج آن نیست که عرفا، فلاسفه و متکلمان اثبات کنند که قرآن و امام و رسول و توحید؛ حق است، زیرا آنچه شأن اثبات و بیان بوده در این کلمات نورانی وجود دارد. قرآن احتیاج ندارد، عصایش را از یکی و عینکش را از دیگری بگیرد و امام هم ایضاً. هیچ وقت پیامبر و امام منتظر نماندند که فلاسفه و عرفا بیایند فهمی از قرآن و سخنانشان ارائه دهند، بلکه خود حضرت مردم را با خود همراه کردند.

استاد درس خارج حوزه گفت: اگر باید شهودی و عرفانی ایجاد یا اگر باید هدایتی نازل می‌ کردند، خودشان نازل کردند و خیلی از اوقات این هدایت متفاوت از نگاه حکمی و عرفانی است، یعنی انبیاء و اهل بیت(ع) وقتی می‌خواستند کسی را به توحید دعوت کنند مخاطبشان را مجموعه یک شخص با مختصات خودش می‌دیدند؛ روایاتی که در ذیل آیه شریفه ما اتیکم الرسول آمده است، ظاهر بحث فیء است، ولی گسترده‌تر از آن است و در این روایات بیان شده که تبیین دین تفویض به نبی و امام شده است.

تفسیر یک آیه به چند نحو

میرباقری بیان کرد: یک آیه را حضرت در سه مجلس سه نوع تفسیر و تبیین کردند به گونه‌ای که صحابه امام می‌گوید من متعجب شدم و وقتی خصوصی خدمت امام رسیدم، علت را پرسیدم و امام صادق(ع) فرمودند: خداوند حکومتش را به سلیمان تفویض و دینش را به نبی اکرم تفویض فرمود یعنی ملک عظیم را به پیامبر(ص) بخشید. زراره خدمت امام صادق(ع) رسید و در موردفاسئلوا اهل الذکرپرسید و امام فرمودند: بله ما اهل ذکر هستیم، ولی این تکلیف شماست که به ما رجوع کنید، ولی ما موظف نیستیم به همه جواب بدهیم و تکلیف ما را خدا در جای دیگری مشخص کرده است و ما به حساب به کسی چیزی یاد می‌دهیم.

میرباقری اظهار کرد: قرآن دارای سطوحی از معارف است و حبل متصل بین ما و حضرت حق است و اگر ما در معیت با امام باشیم به رموزی دست خواهیم یافت که فرمودالقرآن مع علی و علی مع القرآن. روایات هم اینطور است و درجاتی دارد و هر کسی به اندازه شرح صدر و قلب پاک خود از آن چیزی می‌فهمد.

وی با بیان اینکه زبان قرآن و روایات عمدتاً زبان تأسیسی است، اضافه کرد: زبان عرب، زبان تبعی قرآن است و علامه طباطبایی هم در مقدمه المیزان بر آن تصریح کرده است؛ ایشان درآنجا فرموده است که قرآن را باید با قرآن فهمید و بنده معتقدم قرآن و روایات یک مجموعه بهم پیوسته است که در فهم معارف به ما کمک می‌کند، ولی این بیان ایشان مهم است که قرآن را نمی‌توان با زبان عرف فهمید و باید با زبان قرآن فهمید و البته ایشان به بهترین وجه از ادبیات و لغت و زبان عرب هم بهره برده ولی معتقد است زبان عرف جای خود را دارد و قرآن را نمی‌توان با معلقات سبع معنا کرد.

فهم قرآن با زبان عرف و تخصصی ممکن نیست

میرباقری بیان کرد: علامه معتقد است که با زبان تخصصی هم نمی‌توان قرآن را فهمید البته مرادشان این نیست که اگر فیلسوف و عارفی تفسیر بر قرآن نوشت نباید از آن استفاده کرد، چون این عارف و فیلسوف از قرآن تلمذ می‌کند، ولی ادبیات فلسفه برای بسط حقایق دین نیست، بلکه مقصودی دارد. ایشان معتقد است برهان، عرفان و وحی سه راه برای فهم حقایق است، ولی سه راه متفاوت است و همه هم به مقصد می‌رسد و نمی‌توان آنها را به هم نزدیک کرد. البته حجیت آن دو راه منهای وحی، مورد تأمل قرار گرفته است.

وی اضافه کرد: سطح این معارف قابل مقایسه با قرآن نیست و هر قدر حکمت و عرفان و شهود راقی باشد، ربطی به فهم و شهود امیرالمؤمنین(ع) ندارد؛ مگر آن حضرت علم لدنی ندارند و از خداوند تلقی علم ندارند؟ چه ضرورتی دارد که به فهم عرفا و شهود دیگران مراجعه کنیم؟ اینکه گفته شود فهم اینها مقدمه فهم قرآن و روایات است و بدون آن نمی‌توان قرآن و اهل بیت(ع) را فهمید جفا به قرآن است.

میرباقری بیان کرد: بنده فرمایش علامه طباطبایی را در مقدمه المیزان اینطور می‌فهمم که فرمودند، زبان قرآن و فلسفه و عرفان سه زبان است و اگر زبان عرفان و فلسفه را برای فهم قرآن به کار بردید حجاب فهم وحی است نه کلید آن؛ زبان قرآن، زبان وحی و احادیث ائمه(ع) هم لسان وحی دارد و فقط با خود آن می‌توان فهمید البته زبان تبعی قرآن و روایات زبان عرف عربی است. مگر الان تلاشی که فقهای بزرگوار دارند ربطی به عرف عقلا ندارد؟ و ظاهرا آیت‌الله سیستانی هم بر این موضوع تاکید دارند. مگر می‌شود شما حرف یک متکلم از ابتدای عمر تا انتها را جمع کنید و در آن اختلافی نبینید؟

وجود حجاب در فهم قرآن و روایات

وی افزود: ما فرمایشات پیامبر(ص) با بیان ائمه(ع) را جمع دلالی می‌کنیم و قواعد خاص خود را دارد و در مرجعیت هم تفاهم عرفی وجود ندارد. این کتاب و امام در حجاب رفته و کلامشان هم در حجاب رفته‌ است و ما به اندازه وسع خودمان باید تولی پیدا کنیم تا این حجب کنار برود گرچه رفع حجاب منوط به دوره ظهور است و در آن زمان ۲۵ حرف علم نازل خواهد شد.

شرط فهم قرآن و روایات توسل و زیارت است

وی تاکید کرد: شرط فهمیدن قرآن، روایات و شرط فهم روایات هم تولی و تبری و توسل و زیارت و شفاعت است و این تولی، تولی خاص در مقام فهم است. اخلاق فهم خودش چیزی دیگری است و وقتی ما به گمانه‌زنی و اجتهاد در کتاب و سنت پرداختیم، اگر فعل گمانه ما توأم با تعبد و تسلیم باشد، یعنی تحول عاشقانه به امام دست دهد در این صورت تحول بزرگی هم در فقه و تفسیر و عرفان رخ خواهد داد.

میرباقری بیان کرد: منطق اجتهاد در کلمات معصومین هم قواعد خاص خودش را دارد و در این صورت همان طور که اجتهاد در فقه به کار می‌رود در اسناد و منابع هم باید این اجتهاد به کار رود و در این صورت شیوه برخورد با علم رجال و درایه و اجتهاد هم فرق خواهد کرد. ائمه ولایت تاریخی برای ما کرده‌ و خط انتقالی برای معارف خودشان درست کرده‌اند و باید جایگاه روایات را در خط انتقال ارزیابی کنیم و اساس تفقه حوزه باید در این باشد که از سطح احکام به اخلاق و معارف دیگر هم توسعه یابد.

میرباقری بیان کرد: اگر دین برای سرپرستی دنیا و آخرت مردم آمده و زبان آن زبان مشرف بر تاریخ است ضرورت اجتهاد گسترش خواهد یافت و اهم از فقه و اخلاق و حکمت و حوزه فرد و اداره جامعه خواهد بود و نیازمند سطح دیگری از تفقه و اجتهاد با محوریت کتاب و سنت است.

سطح اجتهاد ارتقا یابد

وی افزود: عقل هم جایگاه روشنی دارد زیرا اگر عقل نبود نیازی به ارسال رسل و انزال کتب نبود، ولی عقل باید در خدمت وحی و کتاب و اهل بیت(ع) قرار گیرد وگرنه اگر بخواهد مستقل از وحی کار کند چراغ خاموش خواهد شد. چراغ وجود ما شمعی از وجود امام علی(ع) است و اگر این شمع خاموش شود، نکرا جای عقل را خواهد گرفت. روشن‌بودن عقل و نورانیت آن منوط به اتصال بیشتر به وحی و ائمه(ع) است و این هم نیازمند ارتقای سطح فهم و اجتهاد است.

منبع :ایکنا
خبرگزاری فارس :
خبرگزاری ایکنا :
خبرگزاری ایرنا :