۱۰۲.امام صادق عليه السلام :برادران خود را به دو خصلت بيازماييد. اگر آن دو خصلت را داشتند با آنها دوستى كنيد و گرنه از ايشان دورى كن، دورى كن ، دورى كن. [آن دو خصلت اينهاست]: پايبندى به خواندن نماز در وقت خود، و نيكى كردن به برادران در سختى و آسايش.
39 ـ راهنمايى برادران
۱۰۳.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن آينه برادر مؤمن خويش است. در غيابش براى او خيرخواهى مى كند و در حضورش، ناخوشايندى ها را از او دور مى گرداند.
۱۰۴.امام على عليه السلام :هر كه برادر خود را پنهانى اندرز دهد او را آراسته و هر كه آشكارا پندش دهد او را تباه كرده است.
۱۰۵.امام صادق عليه السلام :هر كه در برادر خود امر ناخوشايندى بيند و بتواند او را از آن باز دارد و چنين نكند، به او خيانت كرده است.
ر.ك : عنوان 391 «هدايت» ، 374 «نصيحت و خيرخواهى» .
40 ـ احترام و بزرگداشت برادران
۱۰۶.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده اى از امّتم نيست كه به برادر دينى خود مهر و محبتى ورزد مگر آن كه خداوند از خدمتكاران بهشتى به خدمت او درمى آورد.
۱۰۷.امام صادق عليه السلام :كسى كه برادر مسلمانش بر او واردشود ووى گرامى اش بدارد، در حقيقت خداوند عز و جل را گرامى داشته است.
ر.ك : عنوان 282 «بزرگداشت» .
41 ـ برآوردن نياز برادران
۱۰۸.امام على عليه السلام :هرگاه يكى از شما بداند كه برادرش نيازمند است، زحمت خواهش را از دوش او بردارد [و در برآوردن آن پيشدستى كند].
۱۰۹.امام صادق عليه السلام :خداوند مددكار مؤمن است تا زمانى كه مؤمن مددكار برادر خود باشد.
۱۱۰.امام صادق عليه السلام :هر كه يك نياز از برادر مؤمن خود را برآورده سازد، خداوند عز و جل در روز رستاخيز صد هزار نياز او را برمى آورد.
۱۱۱.امام صادق عليه السلام :در اعتماد انسان به برادرش همين بس كه نياز خود را پيش او بَرَد .
ر.ك : نياز ، باب 589 ؛ پرسش (2) ، باب 913 ؛ شادمانى ، باب 935 ، 938 .
42 ـ آداب برادرى
۱۱۲.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه يكى از شما با كسى طرحبرادرى افكند از او نام، نام پدر، طايفه و محل سكونتش را بپرسد، كه اين كار از حقوق لازم و مايه صفا و خلوص برادرى است؛ در غير اين صورت، اين دوستى، دوستى اى نابخردانه است.
۱۱۳.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :با برادرت با گشاده رويى برخورد كن.
۱۱۴.بحار الأنوارـ به نقل از انس ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هرگاه يكى از برادران خود را سه روز نمى ديد جوياى حالش مى شد. اگر در شهر نبود برايش دعا مى كرد و اگر حضور داشت به ديدنش مى رفت و اگر بيمار بود عيادتش مى كرد.
ر.ك : دوست ، باب 1107 .