شرح حديث"من عرف نفسه فقد عرف ربّه" - الصفحه 168

فيه العقول العشرة، ولكنّها ليس من مذهبنا معشر الإماميّة، وما كتبه فيه فهو بالفارسيّة، ونحن نذكره بعينه.
«باب دوم در بدايت فطرت موجودات: بدانكه حق ـ سبحانه وتعالى ـ اول چيزى كه بيافريد عقل بود؛ قوله ـ عليه السلام ـ: «اوّل ما خلق اللّه العقل» ۱ وعقل را سه معرفت عطا گردانيد: اول معرفت خود، دوم معرفت حق، سيم معرفت احتياج او بحق و از هر معرفت چيزى در وجود آمد از معرفت خود نفس ديگر و از معرفت حق عقل ديگر پيدا شد و از معرفت احتياج او بحق جسمى ديگر پيدا شد و از عقل كل همين پيدا شد و از عقل دوم سه معرفت پيدا شد و از آن سه معرفت او هم بدين طريق عقلى ديگر و نفسى ديگر و جسمى ديگر پيدا شد تا نه مرتبه پس نه عقل و نه نفس و نه جسم پيدا شد و آن نه جسم، نه فلكند و آن نه نفس نه نفوس فلك است و نه عقل، نه عقول افلاك است.
پس هر فلكى را عقلى ونفسى و جسمى باشد و فلك اول را عرش گويند و فلك اطلس را فلك الافلاك و جسم كلى گويند و فلك دوم را كرسى گويند و فلك البروج و فلك ثوابت نيز گويند وفلك ديگر كه در زير اوست، فلك زحل گويند وفلك ديگر را مشترى و فلك ديگر را فلك شمس و فلك ديگر را فلك زهره و فلك ديگر را فلك عطارد و فلك ديگر را فلك قمر و فلك قمر را عقل فعّال گويند و نفس او را واجب الصور.
وبعد از اين فلك ها را عناصر اربعه يعنى آتش و هوا و آب و خاك درهم پيدا شد. بعد از آن به فرمان حق تعالى كواكب و افلاك عناصر اربعه را در هم سرشتند از ازدواج وامتزاج ايشان مواليد سه گانه پيدا شد يعنى معادن ونباتات و حيوانات بعد از آن مجموع انسان پيدا شد و هر چه در اين عالم پيدا شد همه به تاثير كواكب باشد. بامر حق تعالى و كواكب هم بندگان اويند و روز و شب تسخير اويند و به فرمان او كار مى كنند» ۲ .

1.الرواشح السماويه، ص۳۵، و ص۲۰۲؛ بحارالأنوار:ج۵۸، ص۲۱۲ ،روايت ۶۰؛ بحارالأنوار:ج۱، ص۹۸، روايت ۸

2.اين كتاب به طبع نرسيده است.

الصفحه من 167