163
ميراث محدث اُرموي

امّا مقدمه

پس بدان اين كه معصومين ـ سلام خدا بر ايشان باد ـ براى بودن آنان كامل ترين مخلوقات در دوره هايشان و واسطه ها مرفيوضات را كه مى رسد به ايشان ( مخلوقات ) ؛ بنا بر آن كه مستفاد مى شود از اخبار كثيره از اين كه اگر نبودندشان هر آينه فرو مى برد ما را زمين و هر آينه فرو مى رفت نهرها ، و به تحقيق اشاره شده به اين اجمالاً در بعضى فقرات «دعاى عديله» آن جا كه فرمود : « و بوجوده ثبتت الارض و السماء ، و بيمنه رزق الورى ، ( و به وجود حجت عليه السلام ثابت شده زمين و آسمان و به يمن آن روزى داده شده مردم ) ، پس ناچار است از اين كه بشود هر يكى از آنان تمام كننده تر و داراتر كمالات را آن چنانى كه از آنهاست فصاحت و بلاغت بحيثيّتى كه سبب اعجاز در كلام بارى تعالى گرديد ـ بنا بر آنچه مشهور است ـ از وجه هاى اعجاز قرآن ، و چون مقتضاى بلاغت بود حرف زدن براى هر واحد بر قدر فهم و معرفتش چنان كه گفته اند : « كلموا الناس على قدر عقولهم » ۱ ( حرف زنيد با مردم به اندازه قدر عقل هايشان ) ، پس متمكّن نشدند از آشكار كردن مراتب فصاحت و بلاغت با اشخاص مخاطبين سائلين از احكام ، براى نبودن قابليّتشان غالب اوقات تكلّم را مگر بر نحو واضح تر و آشكارتر به طريق ساده ، بلكه بسا وقتها به بيانات واضحه هم ملتفت نمى شدند ، پس كمالشان مذخور بود نزد ايشان [ و ]اتّفاق نيفتاد ايشان را موردى براى اظهار مذخوراتشان از مكنونات بلاغت مگر در امثال ادعيه و مناجات .
پس بدين جهت ادعيه مأثوره از آنان ـ سلام خدا بر ايشان ـ قابل توجه بلكه غالب آنها محتاج به آشكار كردن و آگاهانيدن و اكثر آنها نيازمند به بيان در فهميدن و دانستن گرديد ؛ آيا نمى بينى «دعاى عديله» و «صباح» را كه متوقف است عبارات آنها به بيان در واضح كردن؟ و همچنين است «دعاى كميل» و «سمات» ، و هكذا ساير ادعيه محتويه بر عبارات مشكله و غامض عبارات ، و از اين قبيل است «دعاى ندبه» خصوصاً اواخر آن مشتمل است بر مطالب دشوار .
و از معلومات است اين كه غرض از دعا و آن رسيدن به مطالب دنيا و اُخراست ، و حاصل نمى شود مگر پس از فهميدن معناى دعا ، و مانند قرائت در نماز نيست در تعلق غرض به الفاظ ، بلكه مقصود آن معنى است ، و «انشاء» جز اين نيست كه متعلق مى گردد معنى به آن و «فهميدن» معنى نيست طلب را پيش از تصور مطلوب ، بلكه آن مثل عاشق شدن و خود را عاشق پنداشتن يكى از پادشاهان گذشته است وقتى كه باب تعشق و قصه هاى بعضى از عاشقان را شنيد ، پس عاشق شد پادشاه بدون معشوق ، و گفت بعد از ماهى وزير را : براى من معشوقى طلب كن و بياب ؛ زيرا كه مدّت يك ماه است عاشق شده ام !
سوگند به عمرم به درستى كه تلاوت ادعيه مر طايفه عوام را ـ كه ابداً به معنى ملتفت نيستند ـ نيست در آن جهت نيكويى تا تدارك ديده شود به سبب آن وقتهاى مضيّقه ، بلكه بهتر امثال آنان را اين كه بخوانند پروردگار خود را به هر زبانى كه مى فهمند و مى توانند ؛ آيا نمى بينى اين كه صاحب سواد ناقص بسيار وقت ها بعضى عبارات را مى خواند پس عوض مدح ، قدح و عوض دعا لعنت مى شود؟!
و شهرت يافته اين كه مردى از ناقصان ، زيارت حضرت سيد الشهداء ـ روحي له
الفداء ـ را در حرم اميرالمؤمنين از بياض مى خوانده ، پس اين فقره را خواند : « السلام على الثَّمَرِ الجَنيّ » ( سلام بر ميوه چيده شده ) « السلام على الشِّمْرِ الجِنِّي » ( سلام بر شمر ديوانه ) ، پس به درستى كه اين مرد از بركت جهل خود به دو معصيت مرتكب شده : اول سلام دادنش بر شمر ملعون هنگامى كه مشتبه شد از لفظ ثمر كه به معنى ميوه است ، دوم : وصف كردنش به جنى ؛ زيرا كه شمر اگر جنى باشد ـ يعنى مجنون ـ پس قلم برداشته شده و غير مؤاخذ در كشتن حضرت حسين عليه السلام مى شود ، پس اين مرد خراب مى كرده اساس هاى حيات اسلام و بناهاى شفاعت امت حضرت سيّد الانام را .
پس وقتى كه دانستى اين را و فهميدى اين دستور كه دعا لابدّ است از فهميدن معناى آن پيش از تلاوت ، پس اكنون شروع مى كنيم به «شرح دعاى ندبه» و پيش از داخل شدن و خوض در آن چاره اى نيست از بيان سندش ، و نيافتم در آن از آنچه اعتماد كنم و خاطر جمع شوم به آن جز از علامه مجلسى قدس سره در زاد المعاد ۲ آن جا كه روايت كرده آن را در حالت مرسل بودن آن از حضرت صادق ـ سلام اللّه عليه ـ بدون تعرّض كتابى را كه نقل كرده آن دعا را از آن كتاب .
اما در كتاب هدية الزائرين ۳ است كه مر عالم وحيد حاج شيخ عباس قمى ـ سلمه اللّه ـ را كه از تلامذه ( شاگردان ) مرحوم مبرور محدث نورى ـ طيّب اللّه رمسه ـ است اين كه دعاى ندبه نقل شده از سه كتاب : يكى مزار محمد ابن مشهدى كه تعبير مى فرمايد از او مجلسى به مزار كبير ، دوّمى مزار ابن طاووس و آن مصباح الزائر است ۴ ، سوم از آن كتاب ها مزار قديم است و شايد آن از مؤلفات قطب راوندى است .
و در همه اين كتب منقول نيست دعاى ندبه مگر از كتاب محمد بن على بن أبي قرّة ، و نقل كرده آن را او از كتاب محمد بن حسين بن سفيان بزوفرى وقتى كه گفته : اين دعايى است [ كه ] خوانده مى شود براى حجّت عصر ـ عجل اللّه فرجه ـ و مستحب است قرائت آن در سه عيد : فطر و اضحى و غدير و روز جمعه .
شارح مى گويد : «ندبة» مانند لفظ غربت يا به معناى دعوت است ، پس گويا كه دعا كننده به اين دعا امام عصر ـ عجل اللّه فرجه ـ را مى خواند و او را ندا مى كند و به او استغاثه مى نمايد ، و يا به معنى نياح ( نوحه كردن ) بر ميّت است ، پس گويا او ندبه مى كند بر امام عصر ؛ چون به درستى كه آن بزرگوار براى استتارش و نبودن رسيدن به سويش و نيستى انتفاع كامل ، با او مانند متوفى مى شود بر او مى نالند ، خصوصاً كه دشمنان براى درازى غيبت ، يك بار ولادتش را انكار مى نمايند ؛ چنان كه اكثر عامّه گفته اند : به درستى كه هنوز متولد نشده ! و بار ديگر مى گويند : به درستى كه مرده! چنان كه مستفاد مى شود از آنچه روايت كرده آن را در بحار از غيبت نعمانى از حضرت ابى جعفر ( باقر عليه السلام ) فرمود : به درستى كه قائم را دو غيبت هست در ايّام : يكى از آنها چنين گفته مى شود كه آن حضرت هلاك شده و معلوم نيست كه به كدام بيابان رفته۵.
و در آن كتاب نيز از حضرت صادق عليه السلام روايت شده فرمود حازم را : به درستى كه صاحب اين امر را دو غيبت خواهد شد ؛ در آخر غيبت دوّم ظهور مى كند . پس اگر كسى بيايد به تو در حالتى كه مى گويد كه : «دست از خاك قبر آن بزرگوار عليه السلام تكانيدم» ، هر آينه تصديق مكن او را۶.
يعنى غيبت دوّمى براى درازى آن ـ چنان كه گذشت در دوره ما از هزار ، چنانى كه زندگى نمى كند از بشر در مثل اين مدت احدى در اين قرن ها ـ پس بعضى از مردم بگويد : «به درستى كه او ( صاحب الامر عليه السلام ) مرد» ، امام عليه السلام آن را بعيد شمرده و فرمود : هر كه خبر دهد موت وى را پيش از ظهورش با حس و عيان به اين كه بگويد : دفنش كردم با دست خود ( و دستم را كه در وقت دفن كردنش خاك آلود و غبار آغشته شده بود پاك كردم )! پس باور مكن آن را ؛ زيرا كه ظهور وى پس از غيبت كبرايش از محتومات ( كارهايى كه حتماً بايد بشود ) هست . روزى كند به ما خداى تعالى فيض ديدارش را .

1.مانند اين روايت است آنچه در الكافي (ج ۱ ، ص ۲۳ ، ح ۱۵ و ج ۸ ، ص ۲۶۸ ، ح ۳۹۴) و المحاسن (ج ۱ ، ص ۱۹۵) و الأمالي للصدوق (ص ۵۰۴ ، ح ۶۹۳) و مشكاة الأنوار (ص ۴۳۹) و ديگر كتب روايت شده است.

2.زاد المعاد (سنگى) ، ص ۴۵۰.

3.هدية الزائرين (سنگى) ، ص ۵۰۷.

4.مصباج الزائر ، ص ۴۴۶ ـ ۴۵۳.

5.بحار الأنوار ، ج ۵۲ ، ص ۱۵۶ ، ح ۱۵ ؛ الغيبة للنعمانى ، ص ۱۷۳ ، ح ۸ .

6.بحار الأنوار ، ج ۵۲ ، ص ۱۵۴ ، ح ۸ ؛ الغيبة للنعمانى ، ص ۱۷۲ ، ح ۶ .


ميراث محدث اُرموي
162

مقدمه مترجم

بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمد للّه رب العالمين ، و الصلاة و السلام على أشرف الأنبياء [ من الأوّلين ] و الآخرين محمد و آله المعصومين .
حمد و سپاس خداوندى راست كه احد بى مثل و صمد است و يگانه برون از تحت عدد، خالق موجودات است و بارئ كائنات، رافع سماوات است وساطح مهاد، باعث رسل است و هادى عباد، مميت احياء است ومحيى اموات، منشئ رفات است و مالك يوم معاد.
و افضل صلوات واكمل تحيات برمقرّبان درگاه احديّت و مشرّفان به اشرف رسالت و نبوت سيّما بر خيره انبيا و رسل و برگزيده هاديان شرايع و سبل محمد بن عبد اللّه خاتم النبيين، و وصى بلا فصل او على اميرالمؤمنين، واولاد واصحاب ايشان، من الآن إلى يوم الدين.

اما بعد :

دعاى ندبه به واسطه اين كه از معدن علم و منبع طهارت و مخزن فضل و مشرع بلاغت صادر گشته ، عبارات ملاحتْ مكنون مشكله را محتوى ، و كلمات فصاحتْ مشحون معضله را منطوى [ است ] ، به نوعى كه همه را ممكن نيست از فوائد مقصوده آن بى تشريح و بيان ، فائده و ثمر وافى ببرد ، و هر خواننده اى آن را ميسّر نه [ كه ] از عوائد موجوده آن بدون تصريح خامه يا زبان ، عائده و اثر كافى بردارد .
لهذا عالم الفاضل الزكي « شيخ علي بن علي الرضا الخاكمرداني الخوئي » شرحى بر آن نوشتند [ كه ] چون به لغت عرب بود ، اين مستعين از ارحم كل راحم « جلال الدين بن قاسم الحسيني » خواستم [ آن را ] به فارسى ترجمه كنم تا نفع آن بيشتر شود ، تمنا از ارباب كياست و اصحاب زكاوت اين كه اگر بر سهو و زللى واقف شوند ، از مؤاخذه آن عفو نموده به اصلاحش بپردازند .

بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمد للّه على آلائه، والصلاة على سيد رسله وخاتم أنبيائه، محمدالمبعوث إلى كافة عباده وإمائه، و عليٍ ابن عمه على حامل لوائه، وآلهما الأطهارالأخيار من الآن إلى يوم لقائه.
و بعد : هر آينه به تحقيق خواهش نمود از من بعضى از كسانى كه نمى گنجد مرا ردّ او از سادات محصّلين ـ موفقّش نمايد خدا با ساير مُشتغلين ـ اين كه شرح كنم دعاى ندبه را تا ادا نمايم به آن حقّ انس را به انضمام حق صحبت ، پس قبول كردم خواهش او را با پاكيزگى نفس و خوشى رغبت بدون آميزش غرض دنيوى و نه شك و ريبت ، جز اين كه نيّت كردم در قلب از كشف غم و كربت با صدق توبه و حسن رجوع و اوبت ، و مى خواهم از خدا قبول اين خدمت را بعد از توفيق به انجام اين نعمت ، و اوست اميد گرفته شده نزد هر دشوارى و تنگى و زحمت . و التماس مى كنم از ناظرين ، پيش آمدن و تلقى را با حسن قبول و اين كه مسامحه كنند به صفح و عفو اگر آگاه شوند بر خطا در گفته شده و مقول ؛ زيرا كه اعتصام و محفوظ بودن از سهو و خطا مخصوص است به ذات اقدس خدا و آيات او ، و عرصه امكان ، محض نقص و فقر است با شقوقات آن .
و ناميدم اين مختصره را « وسيلة القربة في شرح دعاء الندبة » ( وسيله نزديكى به حضرت بارى در شرح دعاى ندبه و زارى ) ، و قرار دادم آن را عبارت از مقدمه و خاتمه اى كه به هشت فصل محيطند .

  • نام منبع :
    ميراث محدث اُرموي
    المساعدون :
    الاشكوري، احمد
    المجلدات :
    1
    الناشر :
    دار الحديث للطباعة و النشر
    مکان النشر :
    قم المقدسة
    تاریخ النشر :
    1385
    الطبعة :
    الاولي
عدد المشاهدين : 73633
الصفحه من 384
طباعه  ارسل الي