لغت :
استخلاص : خالص و مخصوص قرار دادن چيزى است .
شرط : به معناى الزام و التزام ، شرط عليه : يعنى التزام گرفت از او و ملزمش نمود ، و شرط له : يعنى : ملتزم شد به آن .
زبرج مانند فلفل : زينت .
رفد بكسر: عطاء، رفد يرفد مانند منع يمنع: عطا نمود آن را، و ارفاد به معنى اعانت است.
ردء به كسر راء: عون و يار و كمك، ردأه به مانند منع: يعنى او را براى وى كمك قرار داد.
شرع مانند منع : راه راست نهاد .
اعراب :
قول وى : « فَبَعْضٌ أَسْكَنْتَه » احتمال است مرفوع بودن بعض را بر ابتدائيت و جايز شده ابتداى به نكره براى مخصّص بودن آن در معنى ؛ زيرا كه مراد بعضى از ايشان است يعنى از اوليايى كه ذكر ايشان گذشت .
و ممكن است مرفوع بودن آن بر اين كه مبتداى مؤخّر باشد كه حذف شده خبر مقدّم آن يعنى : از ايشان بعضى ، و بنا بر اين پس ما بعد آن نعت است خود آن را .
قول او : « وَ كُلاًّ شَرَعْتَ » نصب داده شده لفظ كل را در بسيارى از نسخه ها ، امّا آن منافى قواعد نحو است اگر منصوب بر اشتغال باشد ؛ زيرا كه شرط آن درستى و صحت عمل عامل در آن است با قطع نظر از مشتغل به ، و اين جا چنان نيست به علّت اين كه صحيح نمى شود شَرَعْتَ كُلاً ، براى اين كه مراد از «كلّ» انبياست و ايشان شريعت گذاشته شده نيستند ، بلكه آنان شريعت براى ايشان گذاشته شده گان اند ، پس مناسب تر رفع «كلّ» است ، مگر اين كه منصوب به نزع خافض باشد هر چندى كه بعيد شود يعنى : لكلّ شرعت .
قول وى : « فَنَتَّبِعَ آياتِكَ » به نصب نتّبع براى واقع شدنش بعد از فاء در جواب لولاى عرفيه ، چنان لولاى عرفيه اى كه آن از «اشياء ستّة» است ، پس منصوب مى شود به سبب مقدّر كردن «أن» .