205
ميراث محدث اُرموي

ميراث محدث اُرموي
204

اعراب :

قول او : « هُدىً مِنَ الضَّلالِ وَ نُوراً مِنَ الْعَمى » زمانى كه هدىً اسم معنى شود ، مانند نور معطوف بر آن جايز نمى شود خبر بودن اينها از اسم عين ، پس چاره نيست از تأويل آنها به معنى هادى و منور ، يا قرار دادن آنها از قبيل «زيدٌ عدلٌ» از باب مبالغه ؛ چون به درستى كه هدايت ضدّ ضلالت و گمراهى ، و نور ضد عمى و نابينايى است ، و ضدّ با ضدّ در طرف مقابل است ، پس ابعاد به آن لازم مى آيد ، پس گويا گفته شده : «إبعاداً به سبب الهداية من الضلال و به سبب النور من العمى » .
قول او : « حذوَ الرسول » حذو مفعول مطلق نوعى است مثل : ضربت ضرب الأمير .
قول او : « على التأويل » على براى استعلاء است با مدخولش بر «يقاتل» متعلق است ، و مقاتله مبنى و مؤسَّس بر تأويل بود ، و اگر نه چنين باشد پس اهل توحيد و اهل قرآن جايز نباشد مقاتله مسلِم با او ؛ به جهت اين كه شهادتين اثر آنها حفظ دماء و اموال است چنان كه در فصل سابق گذشت ، مگر اين كه گاهى براى بعضى فرقه ها از فتنه ها و بدعت ها اتّفاق افتد به حيثى كه موجب ارتداد و خروج از دين مى گردد ، و نمى داند آن را مگر امام عليه السلام ؛ زيرا كه تأويل قرآن را مى داند ، پس ظاهر شد و تبيّن يافت اين كه قتال آن بزرگوار با ايشان مبنى بر تأويل قرآن بود .
قول او : « يتبع أشقى الأوَّلين » جمله حاليه است از فاعل «قَتَلَه» ، يعنى اين كه قتل او اميرالمؤمنين عليه السلام را تبعيت است شقى ترين اوليان عاقر ( پى كننده ) ناقه صالح را ؛ زيرا چنان كه ناقه صالح از آيات خدا بود ، خارج نمود آن را از سنگ به اعجاز و خارق عادت و براى قوم در آن منفعت هاى چندى بود ، از جمله آنها اين كه چشمه قوم براى كافى نبودنش ، آب آن يك روز مخصوص ناقه بود و روز ديگر مخصوص قوم ؛ چنان كه در آيه شريفه به آن اشاره كرده : « هَـذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ ءَايَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِى أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ »۱ إلى قوله : « لَّهَا شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ »۲ و همچنين اميرالمؤمنين آيه اى از آيات خدا بود و منافع او واضح بود ، با وجود منافعش ملت را بكشت او را شقى ترين اشقيا و شقى تر از پى كننده ناقه صالح .
قول او : « وَ جَرَى الْقَضاءُ لَهُمْ بِمَا يُرْجى لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَةِ » قولش « بما » متعلق است به « جَرَى » يعنى : جارى شد قضاى خدا برايشان به مظلوميت و مقهوريت و غصب حقوق و سدّ ابواب و ترك مراعات مودت و دوستى كه وصيّت شده بود به آن مر ايشان را تا به غير اينها از مصائب وارده كه براى آنها اميد گرفته مى شود به حكم اين كه با عسر، يسر است و اين كه صبر كليد فرج است و اين كه تسليم براى امر خدا او را مقامى عظيم و مراتب عاليه است.
قول او : « إذ كانت » تعليل است اين مطلب را يعنى : مالك ، تصرف مى كند در ملك خود آنچه مى خواهد ، پس اگر غصب كرده شود حقّ آل محمد وقت قليلى از زمان با صبر ايشان بر قضا و راضى بودنشان به آنچه برسد آنان را ، پس به تحقيق عوض داد خدا از آن
به ملك طويل و سلطنت تامّه در دنيا و آن سلطنت آل محمد است .
قول او : « و سبحان ربّنا » و سبحان ، مفعول مطلق نوعى است يعنى : تسبيح مى كنم مثل تسبيح رب خودمان ( مثل تسبيحى كه خدا ذات خود را به آن تسبيح كرده ) ؛ چنانچه ابن هشام گفت ؛ زيرا كه هر تسبيح پسنديده نيست و هر تنزيه مرضىّ نه ، اين معنى در آن وقت است كه مصدر مبنى به فاعل باشد ، و اگر مبنى به مفعول شود پس معنى واضح است يعنى : تسبيح مى كنم تسبيح ربّ معبود به حق ( مثل آن تسبيحى كه مخلوقات براى رب معبود به حق مى كنند ) نه معبودات باطله .
قول او : « إن » در « إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا » مخفَّفه از مثقَّله است و به همين جهت لام در خبر كان [ لمفعولاً ] كه بعد از آن واقع است داخل شده .

1.سوره اعراف ، آيه ۷۳ .

2.سوره شعراء ، آيه ۱۵۵ .

  • نام منبع :
    ميراث محدث اُرموي
    المساعدون :
    الاشكوري، احمد
    المجلدات :
    1
    الناشر :
    دار الحديث للطباعة و النشر
    مکان النشر :
    قم المقدسة
    تاریخ النشر :
    1385
    الطبعة :
    الاولي
عدد المشاهدين : 73716
الصفحه من 384
طباعه  ارسل الي