[ مراد از شهور ماه هاى عربى است]
پوشيده نماند كه مبناى امور شرعى بر شهور قمرى است نه شمسى ، و اين يكى از مراسم و شعائر بزرگ دينى است .
و شايد حديث معروف ـ يعنى عبارت انجيل نسبت به پيغمبر [آخر ]زمان ـ اسامى شهور كما في زماننا هذا باشد ؛ چنان كه از بعضى از بزرگان چنين شنيدم ، و در ضمن بيان اعياد اربعه اشاره بر امر مزبور مناسبت دارد .
[ ميزان اتقانِ كتاب مصباح الزائر ابن طاووس ]
بيان اين كه مصباح سيد در اتقان مانند ساير كتب سيد از قبيل اقبال و غيره نيست :
محدث نورى در ص 166 از لؤلؤ و مرجان در ضمن تمثيل به اين كه گاهى نقل ثقه مخالف با بيانات ثقات ديگر مى شود و شواهدى مؤيّد و مصدِّق بيانات ثقات مى گردد ـ در اين صورت بايد نقل ثقه را كه مخالف با بيانات ثقات است طورى تأويل كرد كه منافى با فرمايشات آنها نباشد ـ بعد از نقلى از مفيد كه مثال اول بوده در صفحات سابقه ، در صفحه نامبرده گفته :
مثال دوم : سيد جليل على بن طاووس در اواخر كتاب لهوف ۱ فرموده : و لما رجع نساء الحسين عليه السلام و عياله من الشام و بلغوا العراق قالوا للدليل : مرّ بنا على طريق كربلاء ، فوصلوا إلى موضع المصرع ، فوجدوا جابر بن عبد اللّه الأنصارى رحمه اللهو جماعة من بني هاشم و رجالاً من آل رسول اللّه صلى الله عليه و آله قد وردوا لزيارة قبر الحسين عليه السلام ، فوافوا في وقت و احد ، و تلاقوا بالبكاء و الحزن و اللّطم ، و أقاموا المآتم المقرحة للأكباد ، و اجتمع إليهم نساء ذلك السواد ، فأقاموا على ذلك أياما .
و مختصر همين عبارت را جعفر بن نما كه بيست و چهار سال بعد از وفات سيد تأليف كرده ذكر نموده .
حاصل ترجمه آن كه : آل اللّه عليهم السلام چون در مراجعت از شام به عراق رسيدند ، به دليل راه فرمودند : ما را از راه كربلا ببر . چون به تربت مطهر رسيدند جابر بن عبد اللّه را با جماعتى
از مردان بنى هاشم كه به زيارت آن حضرت آمده بودند ملاقات كردند و در يك وقت به آن جا رسيدند ، پس مشغول نوحه و زارى شدند و بناى تعزيه دارى را گذاشتند و زنان قبايل عرب كه در آن اطراف بودند جمع شدند و چند روز در آن جا به اين شغل عزادارى مشغول بودند .
پس مى گوييم : سيد معظم مذكور ، جليل القدر ، عظيم الشأن ، صاحب كرامات باهره و مناقب فاخره است در نزد كافه علماى اعلام ، و مؤلفات و تصانيفش مقبول و مطبوع اساتيد و ارباب فن ، و ليكن مخفى نيست بر متدبّر منصف كه مؤلَّفات بزرگان دين ـ چه در مطالبى كه محتاج به فكر صائب و نظر ثاقب است و چه در امورى كه متوقف بر طول باع و تثبّت و اطلاع است ـ در امتداد عمرشان همه بر يك وتيره و نسق نباشد . كتابى كه در اوايل تحصيل و سن شباب نويسند در اتقان و ضبط و جامعيت غالبا مشابهتى با آنچه در ايام تكميل و اواخر عمر تأليف نمايند ندارد ، اگر چه در ذهن چنان مى آيد كه هر كتابى به هر عالمى نسبت دهند در زمان جلالت و بزرگى كه به تدريج شهور و سنين به آن جا رسيده تأليف نموده و حال آن كه چنان نيست ؛ چنانچه پوشيده نيست بر ناظر در مؤلفات اوايل سن ايشان و اواخر آن .