245
ميراث محدث اُرموي

[ تأليف ابن طاووس لهوف را در سنين جوانى]

و اين سيد جليل ، كتاب لهوف را در اوايل سن تأليف نموده ، و شاهد بر اين دعوى ، دو چيز است :
اول آن كه : طريقه ايشان در تمام مؤلفات كه موجود و علما از آنها نقل كنند بر ذكر مأخذ نقل و سند روايت است به قدرى كه ميسور بود و بر آن و اقف شدند ، به خلاف سيره ايشان در اين كتاب و كتاب مصباح الزائر كه در اين دو ذكرى از مأخذ و سند نيست ، و وجهى جز عدم اتقان تام در آن ايام و قلّت اطلاع ندارد . و از لهوف مختصرتر تأليف دارد مثل مجتنى و در آن جا ابدا نقلى بى ذكر مأخذ و مستند نكرده .
پس اگر در نقل آن كتاب ايرادى شود منافات با بزرگى مقام و طول باع و كثرت اطلاعشان در احاديث و آثار ندارد ؛ زيرا كه آن درجات بعد از آن به تدريج پيدا شده .
دوم آن كه : سيد معظَّم مذكور در كتاب اجازات چون در مقام ذكر مؤلفات خود برآمدند تصريح نمودند كه : «من كتاب مصباح الزائر را در اوايل تكليف نوشتم» ، و در اول لهوف
فرموده كه :
چون من مصباح الزائر را نوشتم ، و زائر از حمل آن مستغنى است از برداشتن مزار كبيرى يا صغيرى ، خواستم چون زائر به جهت زيارت عاشورا مشرف مى شود ، با خود مقتلى نبرد ، اين مختصر را كه مناسب تنگى وقت زوّار است در مقتل نوشتم كه به آن كتاب منضمّ شود .
و اين كلام صريح است در آن كه لهوف به منزله متمم مصباح الزائر [ است ] و در اوايل تكليف تأليف شده و اين خود كافى است براى وضوح نبودن آن در اتقان و استحكام مثل ساير مؤلفات جليله ايشان .
نگارنده گويد : آن گاه محدث مزبور شروع به بيان ضعف اين قول كرده و قبلاً از خود سيد در اقبال كلامى نسبت به رد اين وارد كرده ، سپس به بيانات ديگر به رد آن پرداخته است.
و محدث مزبور قدس سره در ص 471 از مستدرك الوسائل ( جلد سوم ) ۱ در رد صاحب روضات كه تقريبا عبارتش در مقام مدح سيد كاشف از عدم اعتبار مصباح است گفته :
و ثامنا : إن السيد ألّف المصباح في أول تكليفه . قال رحمه الله في كتاب الإجازات : فصل مما ألّفته في بداية التكليف من غير ذكر الأسرار و التكشيف كتاب مصباح الزائر و جناح المسافر ثلاث مجلدات . انتهى . و إنشاؤه في هذا السن هذه الأدعية يعدّ من خوارق العادة ، و منه يظهر وجه عدم مشابهته كاللهوف لسائر مؤلفاته من ذكر الأسانيد و بيان الأسرار .
نگارنده گويد : در وجوه ديگرى كه محدث مزبور در رد كلام صاحب روضات كرده ، مؤيّداتى براى اعتبار مصباح هست ، ليكن في الجمله به اين معنى در زيارات و ادعيه و دستورات كتاب مزبور از انشاء سيد نيست ، نه اين كه كتاب مزبور در اتقان مانند اقبال و غيره هست ، و وجه اول و دوم و سوم و ششم قابل ملاحظه و مفيد براى اين موضع است ، و اصل كلام صاحب روضات و ورود محدث به نقل او نيز بايد مطالعه شود .

1.خاتمة المستدرك ، ج ۲ ، ص ۴۵۶ ـ ۴۵۷ تحقيق مؤسسه آل البيت عليهم السلام .


ميراث محدث اُرموي
244

[ مراد از شهور ماه هاى عربى است]

پوشيده نماند كه مبناى امور شرعى بر شهور قمرى است نه شمسى ، و اين يكى از مراسم و شعائر بزرگ دينى است .
و شايد حديث معروف ـ يعنى عبارت انجيل نسبت به پيغمبر [آخر ]زمان ـ اسامى شهور كما في زماننا هذا باشد ؛ چنان كه از بعضى از بزرگان چنين شنيدم ، و در ضمن بيان اعياد اربعه اشاره بر امر مزبور مناسبت دارد .

[ ميزان اتقانِ كتاب مصباح الزائر ابن طاووس ]

بيان اين كه مصباح سيد در اتقان مانند ساير كتب سيد از قبيل اقبال و غيره نيست :
محدث نورى در ص 166 از لؤلؤ و مرجان در ضمن تمثيل به اين كه گاهى نقل ثقه مخالف با بيانات ثقات ديگر مى شود و شواهدى مؤيّد و مصدِّق بيانات ثقات مى گردد ـ در اين صورت بايد نقل ثقه را كه مخالف با بيانات ثقات است طورى تأويل كرد كه منافى با فرمايشات آنها نباشد ـ بعد از نقلى از مفيد كه مثال اول بوده در صفحات سابقه ، در صفحه نامبرده گفته :
مثال دوم : سيد جليل على بن طاووس در اواخر كتاب لهوف ۱ فرموده : و لما رجع نساء الحسين عليه السلام و عياله من الشام و بلغوا العراق قالوا للدليل : مرّ بنا على طريق كربلاء ، فوصلوا إلى موضع المصرع ، فوجدوا جابر بن عبد اللّه الأنصارى رحمه اللهو جماعة من بني هاشم و رجالاً من آل رسول اللّه صلى الله عليه و آله قد وردوا لزيارة قبر الحسين عليه السلام ، فوافوا في وقت و احد ، و تلاقوا بالبكاء و الحزن و اللّطم ، و أقاموا المآتم المقرحة للأكباد ، و اجتمع إليهم نساء ذلك السواد ، فأقاموا على ذلك أياما .
و مختصر همين عبارت را جعفر بن نما كه بيست و چهار سال بعد از وفات سيد تأليف كرده ذكر نموده .
حاصل ترجمه آن كه : آل اللّه عليهم السلام چون در مراجعت از شام به عراق رسيدند ، به دليل راه فرمودند : ما را از راه كربلا ببر . چون به تربت مطهر رسيدند جابر بن عبد اللّه را با جماعتى
از مردان بنى هاشم كه به زيارت آن حضرت آمده بودند ملاقات كردند و در يك وقت به آن جا رسيدند ، پس مشغول نوحه و زارى شدند و بناى تعزيه دارى را گذاشتند و زنان قبايل عرب كه در آن اطراف بودند جمع شدند و چند روز در آن جا به اين شغل عزادارى مشغول بودند .
پس مى گوييم : سيد معظم مذكور ، جليل القدر ، عظيم الشأن ، صاحب كرامات باهره و مناقب فاخره است در نزد كافه علماى اعلام ، و مؤلفات و تصانيفش مقبول و مطبوع اساتيد و ارباب فن ، و ليكن مخفى نيست بر متدبّر منصف كه مؤلَّفات بزرگان دين ـ چه در مطالبى كه محتاج به فكر صائب و نظر ثاقب است و چه در امورى كه متوقف بر طول باع و تثبّت و اطلاع است ـ در امتداد عمرشان همه بر يك وتيره و نسق نباشد . كتابى كه در اوايل تحصيل و سن شباب نويسند در اتقان و ضبط و جامعيت غالبا مشابهتى با آنچه در ايام تكميل و اواخر عمر تأليف نمايند ندارد ، اگر چه در ذهن چنان مى آيد كه هر كتابى به هر عالمى نسبت دهند در زمان جلالت و بزرگى كه به تدريج شهور و سنين به آن جا رسيده تأليف نموده و حال آن كه چنان نيست ؛ چنانچه پوشيده نيست بر ناظر در مؤلفات اوايل سن ايشان و اواخر آن .

1.اللهوف في قتلى الطفوف ، ص ۱۱۴ ( چاپ مهر ، سال ۱۴۱۷ ه ق ) .

  • نام منبع :
    ميراث محدث اُرموي
    المساعدون :
    الاشكوري، احمد
    المجلدات :
    1
    الناشر :
    دار الحديث للطباعة و النشر
    مکان النشر :
    قم المقدسة
    تاریخ النشر :
    1385
    الطبعة :
    الاولي
عدد المشاهدين : 73625
الصفحه من 384
طباعه  ارسل الي