351
ميراث محدث اُرموي

[ شرح فقره « بنفسى أنت من مغيَّب »]

بايد دانست كه در عبارت : « بنفسي أنت من مغيَّب » و نظائره «من» بيانيه است و رفع ابهام مى كند چنان كه در قول دعبل «بنفسي أنتم من كهول و فتاة» تصريح شده يعنى شارح قصيده، ليكن پوشيده نماند كه رفع ابهام از جمله مى كند؛ چنان كه استاد در وسيلة القربه گفته.
و شبى بالخصوص اين موضوع را در محضر استاد قزوينى طرح كردم ، قبلاً منكر اين معنى و مثبت رافع ابهام بودن آن از مفرد كه « أنت » باشد گرديدند ، بعد از مراجعه به شرح رضى به باب تميز و استشهاد او با اين بيت و امثال او به رافع بودن « من » از نسبت معلوم شد و تصديق كردند كه « من » رافع ابهام از نسبت در قوله « بنفسي أنت » مى كند ؛ چه مستلزم معنى تعظيم و تقريبا تعجب كه مفيد ابهام است مى كند ، يعنى معلوم است كه جهت تفديه چيست و بر فرض عدم قبول اين معنى ممكن است « من » رافع ابهام از « أنت » باشد ؛ چه « من » رفع ابهام از ذات معيّن و معرفه مى كند و ابهام در اين صورت راجع به حيثيّات و جهات و اعتبارات مى گردد ؛ چنان كه در اين شعر در شرح شواهد تلخيص كه معروف به شواهد عينى است شارح چنين گفته ( در كتاب خطى كتاب خانه ديدم ) :
يا لعنة اللّه و الأقوام كلهمو الصالحين على سمعان من جار۱
هو من أبيات الكتاب من البسيط ، و الشاهد فيه في «لعنة اللّه » حيث حذف منه
المنادى ، و التقدير : يا قوم لعنة اللّه ! و يجوز في الصالحين الرفع على حذف المضاف و إقامة المضاف إليه مقامه ، أي ، «و لعنة الصالحين ، أو يكون عطفا على موضع الأقوام ؛ لأنه فاعل «اللعنة» في المعنى، و الجر عطفاً على لفظ الأقوام ، و سمعان ـ بكسر السين و قيل بفتحها ـ اسم رجل ، و « من » جار في محل النصب لانّه تمييز تقديره من جهة كونه جارا .
نگارنده گويد : اين بيت را در جامع الشواهد از مغنى نقل كرده و نزديك به بيان فوق مطالبى گفته و او نيز « من » را تميز از سمعان گرفته است ، پس مى توان گفت : در اين جا نيز اگر از لفظ « أنت » تميز بگيريم معنى اين خواهد بود كه « من جهة كونك غائبا » ، ليكن معلوم است در اين صورت نيز مآل معنى به تفديه برمى گردد كه از جمله مفهوم است نه از مفرد كما قال اُستاد ۲ كما في وسيلة القربة قدس سره .
صاحب كتاب منهاج النجاة كه خود را به اسم محمد حسين ۳ بن محمد مؤمن خان معرفى كرده و نسخه آن را كه من در پيش حاج بيوك آقا روضه خوان تبريزى ديدم در سنه 1116 ( هزار و صد و شانزده ) نوشته شده ، در ضمن بيان اعمال روز عيد اضحى گفته :
و دعاى ندبه بهترين دعاهاست و در اين روز و ساير اعياد سنت است خواندن آن چنانچه ـ إن شاءاللّه ـ بعد از اين در ضمن روايات (كذا كان) مذكور خواهد شد.
و در خاتمه كتاب ( كه در بيان سلام و صلوات و زيارت قبور ائمه و ساير مؤمنين است ) گفته :
و اما دعاى ندبه كه مشتمل است بر عقايد حقه و تأسف بر غيبت حضرت قائم ـ صلوات اللّه عليه ـ به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه سنت است اين دعاى ندبه را در چهار عيد بخوانند ، يعنى در روز جمعه و روز عيد فطر و روز عيد قربان و روز عيد غدير : الحمد للّه الذي لا إله إلا هو ، و له الحمد رب العالمين ... إلى آخر الدعاء كزاد المعاد بلا فرقٍ .

1.مغنى اللبيب ، ج ۲ ، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۵ شاهد ۶۱۰ ؛ شرح ابن عقيل ، ج ۱ ، ص ۲۶۷ ؛ معاني القرآن ؛ نحاس ، ج ۵ ، ص ۱۲۶ .

2.كذا.

3.بالاى كلمه حسين ، در نسخه خطى « حسن » نوشته شده است ، احتمالاً نام وى به هر دو صورت قابل قرائت بوده است .


ميراث محدث اُرموي
350
  • نام منبع :
    ميراث محدث اُرموي
    المساعدون :
    الاشكوري، احمد
    المجلدات :
    1
    الناشر :
    دار الحديث للطباعة و النشر
    مکان النشر :
    قم المقدسة
    تاریخ النشر :
    1385
    الطبعة :
    الاولي
عدد المشاهدين : 73682
الصفحه من 384
طباعه  ارسل الي