۲۶۷.امام على عليه السلام :آن كه خود را پيشواى مردم سازد ، پيش از تعليم ديگرى بايد به ادب كردن خويش پردازد ، و پيش از آن كه به گفتار تعليم فرمايد ، بايد به كردار ادب نمايد ، و آن كه خود را تعليم دهد و ادب اندوزد ، شايسته تر به تعظيم است از آن كه مردمان را تعليم دهد و ادبشان آموزد.
۲۶۸.امام على عليه السلام :و همانا ياد خدا را مردمانى است كه آن ياد آنان را جايگزين زندگى (جهان فانى) است. نه بازرگانى سرگرمشان ساخته ، و نه خريد و فروخت ياد خدا را از دل آنان انداخته . روزهاى زندگانى را بدان مى گذرانند ، و نهى و منع خدا را [ در آنچه حرام فرموده] به گوش بى خبران مى خوانند . به عدل فرمان مى دهند ، و خود از روى عدالت كار مى كنند ، و از كار زشت باز مى دارند ، و خود از زشتكارى به كنارند.
۲۶۹.امام على عليه السلام :اندرزى كه گوش از آن سنگينى نمى كند و هيچ سودى با آن همسنگ نيست ، اندرزى است كه زبان گفتار از آن خاموش است و زبان عمل ، بدان گوياست.
۲۷۰.امام على عليه السلامدر خطبه اش ـ: اى مردم! به خدا من شما را به طاعتى برنمى انگيزم، جز كه خود پيش از شما به گزاردن آن برمى خيزم و شما را از معصيتى باز نمى دارم، جز آن كه خود پيش از شما آن را فرو مى گذارم.
۲۷۱.امام على عليه السلامدر توصيف مبلّغ كامل ـ: جامه آرزوهاى دنيايى برون كرده ، دل از همه چيز پرداخته و به يك چيز روى آورده . از كوردلان به شمارْ نه ، و پيروان هوا را شريك و يار ، نه . كليد درهاى هدايت گرديد و قفل درهاى هلاكت. راه خود را به چشم دل ديد و آن را كه خاصّ اوست، رفت [ و به چپ و راست ننگريد] . نشانه راهش را شناخت ، و خود را در گرداب هاى گمراهى غرقه نساخت ، و در استوارترين دستاويز و سخت ترين ريسمان ها چنگ انداخت . به حقيقت چنان رسيد كه گويى پرتو خورشيد بر او دميد .
و خود را در فرمان خدا گذاشت و بر گزاردن برترين وظيفه ها همّت گماشت ، چنان كه هر مشكلى كه پيش آيد ، باز نمايد و در آن نمانَد ، و هر فرعى را به اصل آن بازگردانَد . چراغ تاريكى هاست، راهگشا در تيرگى هاست ، كليدِ درهاى بسته است و دشوارى ها را از پيش بردارد . راهنماى گمراهان است و در بيابان نادانى شان فرونگذارد . اگر سخن بگويد ، شنونده را نيك بياگاهاند ، و اگر خاموش باشد ، خواهد تا از گزند ، ايمن مانَد . بى ريا طاعت خدا را گُزيد و خدايش خاصّ خود گردانيد . پس، او گوهرهاى دين را معدن است ، و كوهى است كه زمين ، بدو از لغزش در مأمن است. عدل را بر خود گماشته، و نخستين نشانه آن اين كه هوا و هوس را از دل برداشته حق را ستايد و به كار بند.