مى شود و انبياى الهى و رهروان كامل آنها از پذيرفتن پاداش هايى اين گونه نيز اجتناب مى كردند و نه تنها در مورد تبليغ ، بلكه در مورد هر كارى كه عمل اُخروى محسوب مى شود و براى خدا انجام داده اند ، حتى در سخت ترين شرايط اقتصادى ، حاضر نبودند پاداشى دريافت كنند . در اين باره ، داستان بسيار آموزنده اى از حضرت موسى عليه السلام نقل شده است كه در پى مى آيد .
داستانى از اخلاص موسى عليه السلام
حضرت موسى عليه السلام ، قبل از نبوّت ، پس از آن كه از چنگ فرعونيان گريخت ، با تحمّل مشكلات فراوان ، خود را به شهر «مَديَن» (شهر شعيب عليه السلام) رساند . در نزديكى هاى شهر ، چاه آبى بود كه شبان ها براى آب دادن گوسفندان خود ، اطراف آن جمع شده بودند . در كنار شبانان ، دو دختر را مشاهده كرد كه به چاه، نزديك نمى شوند . متوجّه شد كه آنان براى آب دادن گوسفندان خود ، نياز به كمك دارند . به آنها كمك كرد و گوسفندان ، سيراب شدند و دختران ، همراه گوسفندان خود بازگشتند. گرسنگى ، موسى عليه السلام را سخت آزار مى داد . دست به دعا برداشت و گفت :
«رَبِّ إِنِّى لِمَآ أَنزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ !» قصص ، آيه ۲۴
پروردگارا! من به هر خيرى كه به سويم بفرستى ، سختْ نيازمندم .
امام على عليه السلام در اين باره مى فرمايد :
فَوَاللّهِ ما سَأَلَ إلاّ خُبزا يَأكُلُه ! ۱
سوگند به خدا كه موسى ، جز نانى براى خوردن درخواست نكرد .
در اين هنگام ، يكى از آن دو دختر ، بازگشت و به موسى عليه السلام گفت :