159
سياست نامه امام علي (ع)

۳۲.الجمل ـ به نقل از عبدالحميد بن عبدالرحمان، از ابن ابزى ـ :آيا برايت نقل كنم آنچه را با چشمانم ديدم و با گوش هايم شنيدم؟ هنگامى كه مردم نزد بيت المال، گِرد آمدند ، على عليه السلام به طلحه فرمود : «دستت را بياور تا با تو بيعت كنم». آن گاه طلحه گفت : تو به اين امر ، از من سزاوارترى ، در حالى كه آراى مردم بر تو آن چنان است كه بر من نيست .
على عليه السلام فرمود : «از غير تو هراسى نداريم» .
طلحه گفت : هراسى نداشته باش . سوگند به خداوند كه از جانب من آسيبى به تو نرسد .
آن گاه، عمّار ياسر ، ابوالهيثم ابن تيهان ، رفاعة بن رافع و ابو ايّوب خالد بن زيد ، به پا خاستند و خطاب به على عليه السلام گفتند : حكومتْ تباه شده و خود ، رفتار عثمان را و آنچه را كه او برخلاف كتاب و سنّتْ انجام داد ، ديده اى . دستت را بياور تا با تو بيعت كنيم تا آنچه را كه از امور امّت تباه شده است ، اصلاح كنى .
على عليه السلام عذر خواست و فرمود : «شما ديديد كه چگونه با من رفتار شد و رأى مردم را دانستيد . مرا به آنان ، نيازى نيست» .
[ اين چند نفر] نزد انصار آمدند و گفتند : اى گروه انصار! شما ياران خدا و ياران پيامبر خداييد . خداوند ، شما را به واسطه پيامبر ، كرامت بخشيد . به درستى كه شما برترى على عليه السلام و سابقه او را در اسلام مى دانيد و از خويشاوندى وى و جايگاهش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله [ باخبريد] . اگر او به حكومت رسد ، شما را به نيك بختى و سعادت رساند .
آن گاه گروه انصار گفتند : ما از همه مردم ، به وى راغب تريم و جايگزينى برايش نمى جوييم .
سپس همه نزد وى اجتماع كردند و نزد او بودند تا آن كه با او بيعت نمودند . ۱

1.الجمل : ۱۲۸ . نيز ، ر . ك : الكافئة : ۱۲ / ۸ ، الفتوح : ۲ / ۴۳۴ و ۴۳۵ .


سياست نامه امام علي (ع)
158

1 / 7

بيعت عمومِ مردم

۳۰.شرح نهج البلاغة ـ به نقل از ابن عبّاس ـ :هنگامى كه على عليه السلام وارد مسجد شد و مردم آمدند تا با وى بيعت كنند ، هراس داشتم كه برخى از دشمنان على كه پدر يا برادر و يا نزديكان آنها در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله توسط وى كشته شده بودند ، سخنى بگويند و على عليه السلام در امر حكومت ، رويگردان شود و آن را رها كند . من همواره مترصّد اين امر بودم و هراس داشتم؛ [ ليكن] كسى سخنى بر زبان نياورد تا آن كه تمامى مردم با رضايت و ميل و بدون اكراه ، بيعت كردند . ۱

۳۱.الفتوح:انصار به مردم گفتند : شما از برترى على بن ابى طالب ، سابقه ، خويشاوندى و جايگاه او نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آگاهيد و علم او را به حلال و حرام [ مى دانيد ، چنان كه] بر نياز خود به وى از ميان صحابيان [ آگاهيد] و [ او كسى است كه ]هرگز از خيرخواهى شما فروگذار نكرد . اگر ما شخصى را برتر و شايسته تر از او در امر حكومت مى ديديم ، شما را به وى دعوت مى كرديم .
مردم ، يكْ سخن گفتند : به وى از روى رغبت ، و نه اجبار ، رضايت داديم .
آن گاه على عليه السلام به آنان فرمود : «به من بگوييد اين سخن شما كه : به وى از روى رغبت ، و نه اجبار ، رضايت داديم ، حقّى است واجب از سوى خداوند بر شما يا نظرى است كه از جانب خود مى دهيد؟» .
گفتند : اين ، واجبى است كه خداوند ، بر ما تكليف كرده است . ۲

1.شرح نهج البلاغة : ۴ / ۱۰ . در اين رأى جاى تأمل است؛ زيرا عبد اللّه بن عبّاس كارگزار عثمان در حج بود و وقتى وارد مدينه شد كه با على بيعت شده بود. ر. ك : تاريخ الطبرى : ۴ / ۴۳۹ . ممكن است راوى عبيد اللّه يا قثم پسران عبّاس باشند .

2.الفتوح : ۲ / ۴۳۵ .

  • نام منبع :
    سياست نامه امام علي (ع)
    المساعدون :
    مهريزي، مهدي
    المجلدات :
    1
    الناشر :
    دار الحديث للطباعة و النشر
    مکان النشر :
    قم المقدسة
    تاریخ النشر :
    1381 ش
    الطبعة :
    الثالثة
عدد المشاهدين : 84534
الصفحه من 435
طباعه  ارسل الي