«اى بازرگانان! از خدا پروا كنيد و از سوگند، بپرهيزيد! به درستى كه سوگند، كالا را از بين مى برد و بركت را نابود مى سازد. به درستى كه بازرگان، تبهكار است، مگر آن كه به حق دريافت كند و حق را بپردازد. والسلام عليكم!». ^۱

۱۹۶.ربيع الأبرار:على عليه السلام در بازار بر فروشندگان مى گذشت و به آنان مى فرمود: «نيكى كنيد . كالاها را به ارزانى به مسلمانان بفروشيد كه آن، بركت را بزرگ تر گردانَد». ^۲

۱۹۷.تاريخ دمشق ـ به نقل از زادان ـ :به درستى كه [ على عليه السلام ] به تنهايى در بازارها مى گشت، در حالى كه زمامدار بود. گمشده ها را راهنمايى مى كرد، و به بينوايان، كمك مى نمود، و بر فروشندگان و مغازه داران كه مى گذشت، قرآن را مى گشود و [ اين آيه را ]تلاوت مى كرد: «تِلْكَ الدَّارُ الْأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَلاَ فَسَادًا؛ ^۳ آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در زمين، خواستار برترى و فساد نيستند». آن گاه مى فرمود: «اين آيه، درباره زمامدارانِ عدالت پيشه و متواضع، و مردم توانمند فرود آمده است». ^۴

۱۹۸.مكارم الأخلاق ـ به نقل از وشيكه ـ :على عليه السلام را ديدم كه پوشاكى كوتاه بر تن داشت و عبايش را تا نيمه ساق ها بالا زده بود، در دستش تازيانه اى بود و در بازار مى گشت و مى فرمود: «از خداوند، پروا كنيد و پيمانه را كامل كنيد». گويا آموزگارِ كودكان است! ^۵

۱۹۹.الطبقات الكبرى ـ به نقل از جرموز ـ :على عليه السلام را ديدم كه از دارالحكومه بيرون آمد و دو پوشاك بر تن داشت: پوشاكى كه تا نيمه ساقش بود و ردايى كه تا

آن گاه نزد خرمافروشان آمد و فرمود: «محصول بد را به همان اندازه آشكار سازيد كه خوب را آشكار مى سازيد».
آن گاه، نزد ماهى فروشان آمد و فرمود: «جز ماهى هاى پاكْ مفروشيد، و بپرهيزيد از آنچه مُرده به سطح آب آمده است».
آن گاه وارد منطقه كُناسه ^۱ شد كه در آن، انواع داد و ستد، رواج داشت، از فروشنده مس، مايعات، قُنداق بچه و سوزن، تا صرّاف و فروشنده كافور و پارچه. پس به صداى بلند، ندا داد: «به درستى كه در بازارهاى شما، سوگندها حضور مى يابند. سوگندهاى خود را با صدقه درآميزيد ، و از سوگند، خوددارى ورزيد كه خداوند عز و جل ، پاك نگردانَد كسى را كه به نامش به دروغ، سوگند ياد كند». ^۲

۱۹۳.فضائل الصحابة ـ به نقل از ابوالصهباء ـ :على بن ابى طالب عليه السلام را در كناره علفزارى ديدم كه از قيمت ها مى پرسيد. ^۳

۱۹۴.دعائم الإسلام:به درستى كه [ على عليه السلام ] در بازارها راه مى رفت و تازيانه اى در دست داشت كه با آن، كم فروشان و نيرنگبازان در تجارت مسلمانان را تنبيه مى كرد.
اصبغ گويد: روزى به وى گفتم: اى اميرمؤمنان! شما در خانه بنشينيد و من، به جاى شما اين كار را بر عهده مى گيرم. فرمود: «اى اصبغ! برايم خيرخواهى نكردى». ^۴

۱۹۵.تاريخ دمشق ـ به نقل از ابو سعيد ـ :على عليه السلام به بازار مى آمد و مى گفت: