263
سياست نامه امام علي (ع)

از آنچه خود مى پوشيد، و بخورانيد به آنان، از آنچه خود مى خوريد ».
وقتى لباس را پوشيد، دستش را در آن دراز كرد و دريافت كه از انگشتانش بلندتر است. فرمود: «زيادى را بِبُر». آن را بُريد.
جوان گفت: نزديك آى تا آن را سردوزى كنم.
فرمود: «بگذار همان طور باشد؛ چرا كه زندگى زودتر از اين، به سر آيد». ۱

۲۰۳.تاريخ الطبرى ـ به نقل از يزيد بن عدى بن عثمان ـ :على عليه السلام را ديدم كه از [ محلّه] همْدان مى گذشت. دو گروه را ديد كه با هم مى جنگيدند. آنها را از هم جدا كرد و از آن جا رد شد كه صدايى شنيد: شما را به خدا، به دادم برسيد!
به سرعت به سوى او حركت كرد، [ به طورى] كه صداى كفش هايش را شنيدم، و مى فرمود: «فريادرس آمد».
در اين هنگام، به مردى رسيد كه مردى را چسبيده بود [ و رها نمى كرد]. سپس گفت: اى امير مؤمنان! من به اين مرد، لباسى را به نُه درهم فروختم و با او شرط كردم كه درهم پاره و معيوب به من ندهد (اين، قرار آن روزشان بود). [ اينك ]اين درهم اوست كه آورده ام تا برايم تعويض كند؛ ولى امتناع ورزيد. به او چسبيدم كه مرا سيلى زد.
على عليه السلام فرمود: «آن را تعويض كن».
سپس فرمود: «بيّنه تو بر سيلى خوردن چيست؟».
مرد ، بيّنه آورد. پس مرد را نشانيد و فرمود: «از او قصاص بگير».
مرد گفت: اى امير مؤمنان ! او را بخشيدم.
فرمود: «خواستم در مورد حقّ تو احتياط كنم». آن گاه، مرد را نُه تازيانه زد و فرمود: «اين، حقّ حاكم است». ۲

1.مكارم الأخلاق : ۱ / ۲۲۴ / ۶۵۹ . نيز ، ر . ك : الغارات : ۱ / ۱۰۵ ، مناقب الإمام أمير المؤمنين : ۲/۶۰۲/۱۱۰۳ .

2.تاريخ الطبرى : ۵ / ۱۵۶ ، الكامل فى التاريخ : ۲ / ۴۴۲ .


سياست نامه امام علي (ع)
262

فرمود: «اى مرد! خرما را بگير و درهم او را بازگردان».
[ فروشنده] امتناع ورزيد. به خرمافروش گفتند: اين، على بن ابى طالب عليه السلام است. آن گاه، خرما را گرفت و درهم را به كنيز بازگرداند و گفت: اى امير مؤمنان! شما را نشناختم. بر من ببخشاى.
فرمود: «اى بازرگانان! تقواى الهى پيشه سازيد و به نيكى داد و ستد كنيد. خدا بر ما و شما ببخشايد!».
از آن جا نيز گذشت. آسمان شروع به باريدن كرد. به مغازه اى نزديك شد و اجازه خواست [ پناه گيرد]؛ امّا صاحب مغازه، اجازه نداد و او را پس زد.
[ على عليه السلام ] فرمود: «اى قنبر! او را نزد من آور».
پس با تازيانه او را ادب كرد و فرمود: «تو را نزدم از آن رو كه مرا پس زدى؛ بلكه تو را زدم تا مبادا مسلمانى ناتوان را بيرون اندازى و برخى اعضايش بشكند و بر عهده ات آيد».
از آن جا نيز گذشت تا به بازار كرباس فروشان رسيد و به مردى زيباروى، برخورد. پس فرمود: «اى مرد! آيا دو لباس با قيمت پنج درهم، نزد تو هست؟».
مرد به پا خاست و گفت: اى امير مؤمنان! خواسته ات نزد من است. چون مردْ او را شناخت، از او گذشت و به جوانى رسيد و فرمود: «اى جوان! آيا دو لباس به پنج درهم دارى؟».
گفت: بلى.
دو لباس ستانْد، يكى به سه درهم، و ديگرى به دو درهم. سپس فرمود: «اى قنبر! لباس سه درهمى را بردار».
قنبر گفت: شما بدان سزاوارترى. منبر مى روى و براى مردم، سخنرانى مى كنى.
فرمود: «و تو جوانى و خواسته هاى جوانى دارى، و من، از پروردگارم شرم مى كنم كه بر تو برترى جويم. از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود: بپوشانيد بردگان را

  • نام منبع :
    سياست نامه امام علي (ع)
    المساعدون :
    مهريزي، مهدي
    المجلدات :
    1
    الناشر :
    دار الحديث للطباعة و النشر
    مکان النشر :
    قم المقدسة
    تاریخ النشر :
    1381 ش
    الطبعة :
    الثالثة
عدد المشاهدين : 84627
الصفحه من 435
طباعه  ارسل الي