387
سياست نامه امام علي (ع)

آن گاه از اسبش پايين پريد و آن را پى كرد وگفت: اين، خصلتى است كه گمان نمى كردم يكى از عرب ها مرا بدان وادار نمايد.
آن گاه [ كارزار را ]شروع كرد و با شمشير بر سرِ على عليه السلام زد . اميرمؤمنان، خود را در پناه سپرش گرفت؛ اما [ شمشير] سپر را بُريد و بر سرش نشست .
على عليه السلام بدو فرمود: «اى عمرو! آيا تو را بس نيست كه با تو كارزار مى كنم و تو جنگاور عرب هستى كه از ياورْ كمك گرفتى؟».
عمرو به پشت سرش نگاه كرد. اميرمؤمنان، به سرعت ضربه اى بر دو ساقش فرود آورد و هر دو را قطع كرد. گَرد و غبارى از ميان آنان بلند شد.
منافقان گفتند: على بن ابى طالب، كشته شد.
سپس گَرد و غبار خوابيد و نگاه كردند. در اين هنگام، امير مؤمنان را بر روى سينه عمرو ديدند كه ريش او را گرفته و مى خواهد سر او را از تن جدا كند. سپس سرش را بُريد و آن را گرفت و به سوى پيامبر خدا آمد، در حالى كه بر اثر ضربتِ عمرو، خون از سرش جارى بود و از شمشيرش خون مى چكيد، و در حالى كه سرِ عمرو در دستش بود، چنين رجز مى خواند:
«من، على و پسر عبدالمطّلبم/
مرگ براى جوانمرد، از فرار بهتر است».
آن گاه پيامبر خدا فرمود: «اى على! بر او نيرنگ كردى؟».
گفت: بلى اى پيامبر خدا! جنگ، نيرنگ است. ۱

9 / 6

اخلاق جنگ

الف ـ پرهيز از آغاز كردن پيكار

۵۱۱.تاريخ الطبرى ـ به نقل از جندب ازدى ـ :به درستى كه در هر جا كه با

1.تفسير القمّى : ۲ / ۱۸۳ ، بحار الأنوار : ۲۰ / ۲۲۶ .


سياست نامه امام علي (ع)
386

گفت: «من، على بن ابى طالب، پسر عموى پيامبر خدا و داماد اويم».
عمرو گفت: به خدا سوگند، پدرت در گذشته با من دوست بود و ناخوش دارم كه تو را به قتل رسانم. پسر عمويت هنگامى كه تو را به سويم فرستاد، در امان نبود كه تو را با نيزه ام برُبايم و ميان زمين و آسمانْ رها سازم، نه زنده و نه مرده!
اميرمؤمنان به وى گفت: «پسر عمويم مى دانست كه اگر تو مرا بكُشى، من وارد بهشت شوم و تو در آتش باشى، و اگر من تو را بكُشم، تو در آتش باشى و من در بهشت».
عمرو گفت: هر دوى آنها به سودِ توست، اى على! و اين، تقسيمِ ناعادلانه اى است!
على عليه السلام فرمود: «اين سخن، بگذار. من از تو شنيدم كه در حالى كه پرده هاى كعبه را گرفته بودى، مى گفتى: هيچ كس در جنگ، سه خواسته بر من عرضه ندارد، جز آن كه يكى از آنها مرا اجابت كنم و [ اينكْ] من سه خواسته بر تو عرضه مى دارم، يكى را اجابت كن».
[ عمرو ]گفت: بگو آنها را، اى على!
فرمود: «يكى آن كه شهادت دهى كه خدايى جز خداى يگانه نيست و محمّد، پيامبر خداست».
[ عمرو ]گفت: اين را رها كن و دومين خواسته را بپرس.
فرمود: «اين كه بازگردى و اين سپاه را از [ رويارويى با] پيامبر خدا بازگردانى. اگر [ پيامبر ]راستگو باشد، شما نيز به واسطه او عزّت و برترى يابيد ، و اگر دروغگو باشد، دزدان و فرومايگان عرب [ براى از ميان بُردن او] بس باشند».
عمرو گفت: آن وقت، زنان قريش با يكديگر گفتگو نمى كنند و شاعران در سروده هايشان [ نخواهند گفت] كه من از جنگ ترسيدم و به عقب بازگشتم؟ [ در اين صورت، ]گروهى را كه مرا برخود رئيس كردند، يارى نكرده ام .
اميرمؤمنان فرمود: «[ خواسته] سوم، آن است كه فرود آيى، تا با تو كارزار كنم؛ چرا كه تو سواره اى و من پياده».

  • نام منبع :
    سياست نامه امام علي (ع)
    المساعدون :
    مهريزي، مهدي
    المجلدات :
    1
    الناشر :
    دار الحديث للطباعة و النشر
    مکان النشر :
    قم المقدسة
    تاریخ النشر :
    1381 ش
    الطبعة :
    الثالثة
عدد المشاهدين : 84617
الصفحه من 435
طباعه  ارسل الي