تا براى وى طبيب حاضر كنند ، پس از اين براى او طبيب آوردند ، هنگامى كه پزشك بر او وارد ميشد و به او دستوارتى ميداد هشام از او مى پرسيد آيا مرض مرا تشخيص دادى ؟ بعضى از طبيبان ميگفتن آرى و بعضى ديگر اظهار ميداشتند خير ما علت نا خوشى شما را نفهميديم.
از طبيبى كه اظهار تشخيص مرض را ميكرد مى پرسيد : علت مرض من چيست ؟ او مطالبى را اظهار مى نمود ، هشام گفتار وى را تكذيب ميكرد و ميگفت : علت مرض من غير از اينها است كه تو مى گويى ، پس از اين طبيب سئوال مى نمود شما جهت نا خوشى خود را بيان كنيد ، او گفت : من ناراحتى قلبى دارم ، علت آن هم فقط ترسى است كه بر من وارد شد . راوى گويد : هشام را بردند تا گردنش را بزنند و از اين جهت نا راحتى قلبى پيدا كرد تا سرانجام به همين علت از دنيا رفت.
يونس بن يعقوب ۱ گويد: عده اى از اصحاب حضرت صادق عليه السلام پيرامون وى اجتماع كرده بودند ، در ميان آنان حمران بن اعين ۲ مؤمن طاق ۳ ، هشام ابن سالم ۴ ، و
1.عمر بن يزيد بن ذبيان ابو موسى از اصحاب حضرت صادق عليه السلام است ، علماى رجال در مورد اين راوى سكوت كرده اند ، و حالات او كاملاً مجهول است.
2.يونس بن يعقوب بن قيس ابو على جلاب كوفى از مشايخ بزرگ و روات معروف است ، شيخ در رجال خود او را از اصحاب حضرت صادق و كاظم و رضا عليهم السلام شمرده ، و او را از « ثقات » ذكر نموده است ، نجاشى گويد : يونس بن يعقوب از طرف موسى بن جعفر عليهماالسلام وكيل بود ، و در زمان حضرت رضا عليه السلام از دنيا رفت ، درباره اين راوى اخبار زيادى در كتب رجال آمده است.
3.حمران بن اعين شيبانى از اصحاب حضرت باقر و صادق عليهماالسلام است ، شيخ گويد : وى از طرف امام عليه السلام توليت بعض امور را داشت ، كشى در رجال خود اخبارى راجع باو آورده و از جمله نقل كرده است كه حضرت صادق عليه السلام فرمود : حمران بن اعين از اهل بهشت است ، و نيز از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده كه آن جناب به حمران فرمود : تو در دنيا و آخرت از شيعيان ما هستى.
4.ابو جعفر محمد بن على بن نعمان ملقب به « مؤمن الطاق » از بزرگان اصحاب حضرت صادق عليه السلام و از مدافعين اهل بيت عليهم السلام بود ، شيخ در فهرست گويد : ابو جعفر مؤمن طاق از متكلمين بشمار ميرفت وى در صناعت علم كلام بسيار ماهر ، واز ثقاتمشايخ محسوب بود ، وى تأليفات و تصنيفات زيادى دارد كه از آنها است : كتاب الامامة كتاب الجمل ، كتاب الرد على المعتزله ، ومخالفين با او عناد و دشمنى زيادى دارند ، و او را « شيطان الطاق » گفته اند ، در رجال كشى روايات زيادى در باره او نقل شده.