109
مسند حضرت عبد العظيم حسني (ع)

تا براى وى طبيب حاضر كنند ، پس از اين براى او طبيب آوردند ، هنگامى كه پزشك بر او وارد ميشد و به او دستوارتى ميداد هشام از او مى پرسيد آيا مرض مرا تشخيص دادى ؟ بعضى از طبيبان ميگفتن آرى و بعضى ديگر اظهار ميداشتند خير ما علت نا خوشى شما را نفهميديم.
از طبيبى كه اظهار تشخيص مرض را ميكرد مى پرسيد : علت مرض من چيست ؟ او مطالبى را اظهار مى نمود ، هشام گفتار وى را تكذيب ميكرد و ميگفت : علت مرض من غير از اينها است كه تو مى گويى ، پس از اين طبيب سئوال مى نمود شما جهت نا خوشى خود را بيان كنيد ، او گفت : من ناراحتى قلبى دارم ، علت آن هم فقط ترسى است كه بر من وارد شد . راوى گويد : هشام را بردند تا گردنش را بزنند و از اين جهت نا راحتى قلبى پيدا كرد تا سرانجام به همين علت از دنيا رفت.
يونس بن يعقوب ۱ گويد: عده اى از اصحاب حضرت صادق عليه السلام پيرامون وى اجتماع كرده بودند ، در ميان آنان حمران بن اعين ۲ مؤمن طاق ۳ ، هشام ابن سالم ۴ ، و

1.عمر بن يزيد بن ذبيان ابو موسى از اصحاب حضرت صادق عليه السلام است ، علماى رجال در مورد اين راوى سكوت كرده اند ، و حالات او كاملاً مجهول است.

2.يونس بن يعقوب بن قيس ابو على جلاب كوفى از مشايخ بزرگ و روات معروف است ، شيخ در رجال خود او را از اصحاب حضرت صادق و كاظم و رضا عليهم السلام شمرده ، و او را از « ثقات » ذكر نموده است ، نجاشى گويد : يونس بن يعقوب از طرف موسى بن جعفر عليهماالسلام وكيل بود ، و در زمان حضرت رضا عليه السلام از دنيا رفت ، درباره اين راوى اخبار زيادى در كتب رجال آمده است.

3.حمران بن اعين شيبانى از اصحاب حضرت باقر و صادق عليهماالسلام است ، شيخ گويد : وى از طرف امام عليه السلام توليت بعض امور را داشت ، كشى در رجال خود اخبارى راجع باو آورده و از جمله نقل كرده است كه حضرت صادق عليه السلام فرمود : حمران بن اعين از اهل بهشت است ، و نيز از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده كه آن جناب به حمران فرمود : تو در دنيا و آخرت از شيعيان ما هستى.

4.ابو جعفر محمد بن على بن نعمان ملقب به « مؤمن الطاق » از بزرگان اصحاب حضرت صادق عليه السلام و از مدافعين اهل بيت عليهم السلام بود ، شيخ در فهرست گويد : ابو جعفر مؤمن طاق از متكلمين بشمار ميرفت وى در صناعت علم كلام بسيار ماهر ، واز ثقاتمشايخ محسوب بود ، وى تأليفات و تصنيفات زيادى دارد كه از آنها است : كتاب الامامة كتاب الجمل ، كتاب الرد على المعتزله ، ومخالفين با او عناد و دشمنى زيادى دارند ، و او را « شيطان الطاق » گفته اند ، در رجال كشى روايات زيادى در باره او نقل شده.


مسند حضرت عبد العظيم حسني (ع)
108

رسيدم و براى او اذن خواستم.
امام صادق عليه السلام فرمود : من فردا در محلى در حيره خواهم بود ـ حضرت نام آن موضوع را ذكر نمود ـ هشام در آنجا انتظارم را داشته باشد ، راوى گويد : من نزدهشام رفتم و جريان را به او گفتم ، وى از اين موضوع خرسند شده و خوشحال گرديد ، و پيش از آن حضرت در موعد مقرر حضور پيدا كرد ، پس از اين هشام را ديدم و جريان كار را از وى پرسيدم ، وى اظهار داشت من قبل از امام در محل ملاقات حاضر گرديدم.
هنگامى كه در اينجا انتظار ميكشيدم نا گهان آن حضرت در حالى كه بر استرى سوار بود نمايان شد ، موقعى كه به آن بزرگوار نگاه كردم و او به من نزديك گرديد ، از منظره آن حضرت مرعوب شدم و ابهت او مرا گرفت ، به اندازه اى كه قادر به سخن گفتن نبودم.
حضرت صادق عليه السلام در نزد من توقف فرمود ، سر مبارك را پائين انداخته منتظر بود تا من سخن گويم ، من از اين حالت آن حضرت متحير شدم و از هيبت او قادر به تكلم نبودم ، چون اين حالت را در من مشاهده كرد استر خود را نهيب زد و به طرف يكى از كوچه هاى حيره تشريف فرما شد ، و من يقين كردم اين ابهتى كه از آن بزرگوار بر من وارد شد از طرف خداوند بود ، عظمت مقام و موقعيت آن حضرت در نزد خداوند موجب شد كه من اين اندازه مبهوت او شدم عمر بن يزيد گويد : هشام پس از اين به خدمت ابو عبد اللّه عليه السلام آمد و از مذهب سابق خود دست برداشت ، و به مذهب حق گرويد ، و سرآمد اصحاب حضرت صادق عليه السلام شد.
راوى گويد : هشام را مرضى عارض شد و به همان مرض از دنيا رفت ، او از استعانت به اطباء براى بهبودى خويش خود دارى نمود ، كسانش از او خواستار شدند

  • نام منبع :
    مسند حضرت عبد العظيم حسني (ع)
    المجلدات :
    1
    الناشر :
    دارالحديث للطباعة و النشر
    مکان النشر :
    قم المقدسة
    تاریخ النشر :
    1382 ش
    الطبعة :
    الاولي
عدد المشاهدين : 36315
الصفحه من 312
طباعه  ارسل الي