239
مسند حضرت عبد العظيم حسني (ع)

۹۴.عاصم بن بهدله گويد :شريح قاضى به من گفت : خانه اى را به هشتاد دينار خريدم و در اين باره نوشته اى هم رد و بدل نمودم ـ سندى كه حدود و مشخصات منزل در آن يادداشت شده بود ـ و چند نفر عادل را هم شاهد گرفتم ، در اين موقع قضيه منزل به اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام رسيده بود ، حضرت غلام خود قنبر را براى احضارم فرستاد و من هم خدمت آن حضرت رسيدم ، هنگامى كه بر او وارد شدم فرمود : اى شريح ! شنيده ام خانه اى خريده اى و نامه اى رد و بدل كرده اى و گواهانى گرفته اى و پولهايى خرج نموده اى .
شريح گويد : عرض كردم : صحيح است .
فرمود : اى شريح ! از خدا بترس ، همانا در همين زودى كسى پيش تو خواهد آمد كه در نامه ات نظر نخواهد كرد ، و از گواه و بيّنه ات نمى پرسد ، تو را از منزلت بيرون كرده و به قبرستان تسليمت مى كند ، اكنون بنگر كه اين خانه را از غير مالكش نخريده باشى ، و بهاى آنها را از غير حلال نداده باشى كه در اين صورت در دنيا و آخرت زيان خواهى كرد .
اى شريح ! اگر مى خواستى خانه اى بخرى ، مى بايست در نزد من حاضر گردى تا برايت نامه اى مى نوشتم كه در آن صورت خانه را به دو درهم نمى خريدى .
گويد : عرض كردم : چه مى خواستى بنويسى ؟
فرمود : نامه اى به اين مضمون برايت مى نوشتم :
به نام خداوند بخشنده مهربان ، اين است آنچه خريده است بنده ذليل از مردى كه قريباً از جاى خود كوچ مى كند ، او در دنياى فريبنده منزلى خريده كه از او رخت خواهد بست ، و حدود اربعه اين منزل بترتيب ذيل است : حد اول منتهى است به آفتها ، دوم منتهى است به مرض ها ، سوم منتهى است به مصيبت ها ،
چهارم منتهى است به پرتگاه و شطان فريب دهنده ، و از همين حد چهارم درب اين خانه گشوده مى شود ، اين بنده مفتون به آرزوها از بنده اى كه مشرف به مرگ است خانه اى را خريد و خود را از قناعت بيرون كرد و در سايه طالبان دنيا درآمد ، اين خريدار از حالات گذشتگان بى اطلاع بود ، اين شخص از اجسام پوسيده پادشاهان و قطعات از هم پاشيده ستمگران مانند كسرى ، قيصر ، تبّع ، و حمير عبرت نگرفت . آنها كه ثروتها را روى هم انباشتند ، و اموال را روز به روز افزودند ، ساختمانهاى رفيع و بناهاى محكم ساختند ، آنها را زينت داده و آراستند ، ثروتها را براى فرزندان ذخيره كردند ، اين ثروتمندان براى عرض اعمال در پيشگاه پروردگار حاضر شوند تا فصل خصومت گردد ، در آنجا به باطل گروندگان زيان خواهند ديد ، و عقل سليم به اين مطالب و گفتارها شاهد است ، هرگاه كسى از اسارت هواى نفس بيرون گردد ، و با چشمهاى عبرت بين به زوال دنيا نظر افكند ، و به منادى زهد كه فرياد مى زند گوش فرا دهد ، و حق بسيار واضح است براى كسى كه دو چشم بينا داشته باشد ، كوچ نمودن از دنيا از دو روز بيرون نيست ـ امروز يا فردا از دنيا خواهى رفت ـ از اعمال شايسته توشه برداريد ، و آرزوها را نزديك كنيد ، كوچ كردن و فانى شدن نزديك است .


مسند حضرت عبد العظيم حسني (ع)
238

۹۴.حدّثنا صالح بن عيسى بن أحمد بن محمّد العجلي قال :حدّثنا محمّد بن محمّد بن علي قال : حدّثنا محمّد بن الفرج الروياني قال : حدّثنا عبداللّه بن محمّد العجلي قال : حدّثني عبدالعظيم بن عبداللّه الحسني ، عن أبيه ، عن أبان مولى زيد بن علي ، عن عاصم بن بهدلة قال : قال لي شريح القاضي : اشتريت داراً بثمانين ديناراً ، وكتبت كتاباً ، وأشهدت عدولاً ، فبلغ ذلك أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام ، فبعث إليّ مولاه قنبراً فأتيته ، فلمّا أن دخلت عليه قال : يا شريح ! اشتريت داراً ، وكتبت كتاباً ، وأشهدت عدولاً ، ووزنت مالاً ؟
قلت : نعم .
قال : يا شريح ! اتّق اللّه ، فإنّه سيأتيك من لا ينظر في كتابك ولا يسأل عن بيّنتك حتّى يخرجك من دارك شاخصاً ، ويسلّمك إلى قبرك خالصاً ، فانظر أن لا تكون اشتريت هذه الدار من غير مالكها ، ووزنت مالاً من غير حلّه ، فإذاً أنت قد خسرت الدارين جميعاً ؛ الدنيا والآخرة .
ثمّ قال عليه السلام : يا شريح ! فلو كنت عندمااشتريت هذه الدار أتيتني ، فكتبت لك كتابا على هذه النسخة ، إذاً لم تشترها بدرهمين .
قال : قلت : وما كنت تكتب يا أميرالمؤمنين ؟!
قال : كنت أكتب لك هذا الكتاب :
بسم اللّه الرحمن الرحيم ، هذا ما اشترى عبد ذليل من ميّت أزعج بالرحيل ، اشترى منه داراً في دار الغرور ، من جانب الفانين إلى عسكر الهالكين ، وتجمع هذه الدار حدوداً أربعة : فالحدّ الأوّل منها ينتهي إلى دواعي الآفات ، والحدّ الثاني ينتهي إلى دواعي العاهات ، والحدّ الثالث منها
ينتهي إلى دواعي المصيبات ، والحدّ الرابع منها ينتهي إلى الهوى المردي والشيطان المغوي ، وفيه يشرع باب هذه الدار ، اشترى هذا المفتون بالأمل من هذا المزعج بالأجل جميع هذه الدار ، بالخروج من عزّ القنوع والدخول في ذلّ الطلب ، فما أدرك هذا المشتري فيما اشترى منه من درك ، فعلى مبلي أجسام الملوك ، وسالب نفوس الجبابرة مثل كسرى وقيصر وتبّع وحمير ، ومن جمع المال إلى المال فأكثر ، وبنى فشيّد ، ونجد فزخرف ، وادّخر بزعمه للولد ، إشخاصهم جميعاً إلى موقف العرض لفصل القضاء ، وخسر هنالك المبطلون ، شهد على ذلك العقل إذا خرج من أسر الهوى ونظر بعين الزوال لأهل الدنيا ، وسمع منادي الزهد ينادي في عرصاتها : ما أبين الحقّ لذي عينين ! إنّ الرحيل أحد اليومين ، تزوّدوا من صالح الأعمال ، وقرّبوا الآمال بالآجال ، فقد دنت الرحلة والزوال ۱ .

1.الأمالي للصدوق ۳۸۸ .

  • نام منبع :
    مسند حضرت عبد العظيم حسني (ع)
    المجلدات :
    1
    الناشر :
    دارالحديث للطباعة و النشر
    مکان النشر :
    قم المقدسة
    تاریخ النشر :
    1382 ش
    الطبعة :
    الاولي
عدد المشاهدين : 36561
الصفحه من 312
طباعه  ارسل الي