اصحاب حضرت صادق و كاظم و رضا عليهم السلام بدانيم.
كلينى ـ رحمة اللّه عليه ـ در كافى ـ باب النص على الجواد ـ به سند خود از محمّد بن حسن عمار ۱ روايت كرده كه او گفت : در مدينه خدمت على بن جعفر نشسته بودم ، و مدت دو سال بود كه از او اخذ حديث مى نمودم ، وى حديث برادرش موسى بن جعفر را بر من املاء ميكرد ، در اين هنگام حضرت ابو جعفر جواد بر او وارد شد در حاليكه او در مسجد پيغمبر نشسته بود ، موقع ورود حضرت جواد على بن جعفر بدون كفش و رداء به طرف آن حضرت شتافت و دست مباركش را بوسيد و او را تعظيم نموده.
حضرت جواد عليه السلام فرمود : اى عم بنشين خداوند تو را رحمت كند ، على بن جعفر عرض كرد : آقاى من چگونه بنشينم در حاليكه شما ايستاده ايد ، موقعى كه على بن جعفر نزد اصحابش برگشت آنان وى را مورد توبيخ و سرزنش قرار دادند و گفتند : تو عموى پدر او هستى ، وبا وى اين گونه رفتار ميكنى ، على بن جعفر فرمود : شما ساكت شويد وقتيكه خداوند مرا با اين محاسن سفيد براى اين امر (امامت) اهليت ندهد ـ در اين هنگام على بن جعفر دست خود را به محاسن خويش گرفته بود ـ و اين جوان را لايق اين مقام بداند و او را امامت عطا كند من منكر فضل و مقام او باشم ؟! من به خدا پناه ميبرم از اين سخنى كه بر زبان رانديد ، من يكى از بندگان او هستم.
وحيد بهبهانى ـ رضوان اللّه عليه ـ از جد خود مجلسى نقل كرده كه فرمود : عظمت و بزرگوارى على بن جعفر بالاتر از اين است كه ذكر شود ، و قبر او در قم مشهور است ، و من شنيدم كه اهل كوفه از او خواهش كردند كه در شهر آنها اقامت كند و او