109
تفسير قرآن ناطق

نيست . امام ، يعنى رهبر علمىِ جامعه ، بايد توانايى پاسخ گفتن به تمامى اين شبهات را دارا باشد و از هيچ مشكل علمى اى نهراسد . امام ، پناهگاه همه كسانى است كه در راه كمال خويش ، با پرسش هاى پيچيده اى رو به رو هستند و در پاسخ يافتن ، درمانده شده اند .
برترى علمى امام ، چنان است كه زواياى پنهان دين را مى كاود و ظاهر مى سازد و پيرايه هايى را كه به نام دين بر دين بسته اند ، به كنارى مى نهد و آيين حقيقى اسلام را ، بدون فزونى و كاستى ، عرضه مى نمايد . امام صادق عليه السلام ، در روايتى ، فلسفه حضور امام در جامعه را پاسدارى از گوهر دين مى داند و مى فرمايد :
إنَّ الأرضَ لا تَخلُو إلّا وَ فيها إمامٌ ؛ كَيما إن زادَ المُؤمِنونَ شَيئا رَدَّهُم وَ إن نَقَصوا شَيئا أتَمَّهُ لَهُم .۱زمين ، هيچ گاه از امام ، خالى نيست ، تا اگر مؤمنان چيزى را [ به دين ] افزودند ، آنها را [ از اين كژروى ]برگردانَد و اگر چيزى را كاستند ، آن را كامل كند .

3 . رهبرى باطنى

تابش انوار باطنى امام بر دلِ انسان هاى شايسته و حركت به سوى كمال را رهبرى باطنى گويند . اين گونه رهبرى ، كامل ترين نوعِ رهبرى است و در حقيقت ، امام ، راه را به او نشان نمى دهد ؛ بلكه او را به سرمنزل مقصود مى رساند .
انسان شايسته ، پس از آن كه شرايط بهره مند شدن از نور امام را در خود ايجاد كرد ، ارتباطى قوى و پايدار با امام خويش ، برقرار مى كند و براى چنين انسان هايى ، امام غايب با امام ظاهر ، تفاوتى ندارد .
امام باقر عليه السلام ، در روايتى ، سوگند ياد كرده كه نور امام در دل مؤمنان ، از درخشش

1.الكافى ، ج۱ ، ص ۱۷۸ ، ح ۲ .


تفسير قرآن ناطق
108

رهبرى اخلاقى است . بر پايه روايتى امام على عليه السلام مى فرمايد :
أيُّها النّاسُ إنّي وَ اللّهِ مَا أحُثُّكُم عَلى طاعَةٍ إلّا وَ أسبِقُكُم إلَيها وَ لا أنْهَاكُمْ عَن مَعْصِيَةٍ إلّا وَ أتَناهِى قَبلَكُم عَنها .۱اى مردم ! به خدا سوگند ، من شما را به طاعتى بر نمى انگيزانم ، جز آن كه خود پيش از شما ، به گزاردن آن بر مى خيزم ، و از گناهى باز نمى دارم ، جز آن كه خود پيش از شما ، از آن اجتناب مى كنم .
قرآن مجيد ، مؤمنان را از گفتن آنچه به كار نمى بندند ، باز داشته و مى فرمايد :
«يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ .۲اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! چرا مى گوييد آنچه را به كار نمى بنديد ؟» .
آنان كه رهبر اخلاقى جامعه هستند ، بايد پيش از آن كه راه نماى مردم باشند ، معلّم خود باشند :
مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ إماما فَليَبدَأ بِتَعلِيمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلِيمِ غَيرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأدِيبُهُ بِسيرَتِهِ قَبلَ تَأدِيبِهِ بِلِسانِهِ .۳هر كه خود را پيشواى مردم گردانَد ، بايد پيش از آموزش ديگران به آموزش خويش بپردازد و پيش از آن كه [ديگران را] با گفتار ، ادب كند ، بايد با كردار خود ، تربيت نمايد .

2 . رهبرى علمى

مقصود از رهبرى علمى ، توانايى در پاسخ گفتن به پرسش هاى علمى جامعه است . پيمودن راه سعادت ، هميشه آسان و هموار نيست ؛ زيرا اگر چنين بود ، همه انسان ها خوش بخت بودند ؛ بلكه شك ها و ترديدها ، پيمودن راه را دشوار مى نمايد و كسانى كه بر ترديدها چيره نشوند ، با شُبهاتى رو به رو مى شوند كه رهايى از آنها ، آسان

1.نهج البلاغة ، خطبه ۱۷۵ .

2.سوره صف ، آيه ۲ .

3.نهج البلاغة ، حكمت ۷۳ .

  • نام منبع :
    تفسير قرآن ناطق
    المساعدون :
    غلامعلي، احمد
    المجلدات :
    1
    الناشر :
    دارالحدیث للطباعة و النشر
    مکان النشر :
    قم المقدسة
    تاریخ النشر :
    1429 ق/1387 ش
    الطبعة :
    الاولي
عدد المشاهدين : 114040
الصفحه من 684
طباعه  ارسل الي