نيست . امام ، يعنى رهبر علمىِ جامعه ، بايد توانايى پاسخ گفتن به تمامى اين شبهات را دارا باشد و از هيچ مشكل علمى اى نهراسد . امام ، پناهگاه همه كسانى است كه در راه كمال خويش ، با پرسش هاى پيچيده اى رو به رو هستند و در پاسخ يافتن ، درمانده شده اند .
برترى علمى امام ، چنان است كه زواياى پنهان دين را مى كاود و ظاهر مى سازد و پيرايه هايى را كه به نام دين بر دين بسته اند ، به كنارى مى نهد و آيين حقيقى اسلام را ، بدون فزونى و كاستى ، عرضه مى نمايد . امام صادق عليه السلام ، در روايتى ، فلسفه حضور امام در جامعه را پاسدارى از گوهر دين مى داند و مى فرمايد :
إنَّ الأرضَ لا تَخلُو إلّا وَ فيها إمامٌ ؛ كَيما إن زادَ المُؤمِنونَ شَيئا رَدَّهُم وَ إن نَقَصوا شَيئا أتَمَّهُ لَهُم .۱زمين ، هيچ گاه از امام ، خالى نيست ، تا اگر مؤمنان چيزى را [ به دين ] افزودند ، آنها را [ از اين كژروى ]برگردانَد و اگر چيزى را كاستند ، آن را كامل كند .
3 . رهبرى باطنى
تابش انوار باطنى امام بر دلِ انسان هاى شايسته و حركت به سوى كمال را رهبرى باطنى گويند . اين گونه رهبرى ، كامل ترين نوعِ رهبرى است و در حقيقت ، امام ، راه را به او نشان نمى دهد ؛ بلكه او را به سرمنزل مقصود مى رساند .
انسان شايسته ، پس از آن كه شرايط بهره مند شدن از نور امام را در خود ايجاد كرد ، ارتباطى قوى و پايدار با امام خويش ، برقرار مى كند و براى چنين انسان هايى ، امام غايب با امام ظاهر ، تفاوتى ندارد .
امام باقر عليه السلام ، در روايتى ، سوگند ياد كرده كه نور امام در دل مؤمنان ، از درخشش