307
تفسير قرآن ناطق

( 47 )

۰.وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ الْمُنْتَجَبُ وَ رَسُولُهُ الْمُرْتَضى ، أرْسَلَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون .

۰.و گواهى مى دهم كه محمّد ، بنده برگزيده و فرستاده پسنديده اوست . او را با هدايت و آيين حق فرستاد ، تا بر همه آيين ها پيروزش گردانَد ، هر چند مشركان ، خوش نداشته باشند .

توضيح واژه ها

عَبْد : بنده ، مملوك ، برده . ۱
المُنْتَجَب : برگزيده شده ، انتخاب شده . ۲
المُرْتَضى : خشنود شده ، پسنديده شده . ۳
الكَرْه : ناخشنودى ، ناخوشايندى ، ناپسند دانستن ، نفرت برانگيز بودن . ۴

شرح

اصل «نبوّت» ، پس از توحيد ، مهم ترين اصل دين است . گواهى بر نبوّت پيامبر صلى الله عليه و آله ، همانند توحيد ، داراى مراتب زبانى ، قلبى و يقينى است . اگر كسى جمله «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » را بر زبان جارى كند ، شهادت زبانى داده است و چنانچه قلب او ، حقيقت اين جمله را پذيرا شود ، شهادت قلبى داده است . امّا رسيدن به شهود يقينى نبوّت ، آثار ويژه اى دارد كه به توضيح آنها مى پردازيم .

1.«العبد : الإنسان ، المملوك» (لسان العرب ، ج ۳ ، ص ۲۷۰) .

2.«المنتجب : المختار من كلّ شى ء» (لسان العرب ، ج ۱ ، ص ۷۴۸) .

3.«إرتضاه : رآه له أهلاً» (لسان العرب ، ج ۱۴ ، ص ۳۲۴) .

4.«خلاف الرضا و المحبّة» (معجم مقاييس اللّغة ، ج ۵ ، ص ۱۷۲) .


تفسير قرآن ناطق
306

امام دوازدهم ، سلام مى كرد و از آمدن آنها ، اظهار تشكّر مى كرد . پس ، بر حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام سلام كرد . سپس بر حضرت زينب عليهاالسلامسلام كرد و در اين جا خيلى گريست و گفت : «بى بى ! من براى شما ، خيلى گريه كرده ام» . پس ، بر مادر خودش سلام كرد و گفت : «مادر ! از تو ممنونم . به من ، شيرِ پاكى دادى» و اين حالت ، تا دو ساعت از آفتاب بر آمده ، دوام داشت . پس از آن ، روشنى اى كه بر پيكرش مى تابيد ، از بين رفت و به حالت عادى برگشت و باز ، رنگ چهره به همان حالت زردى بيمارى ، عود كرد و درست در يك شنبه ديگر ، در همان دو ساعت ، حالت احتضار را گذرانيد و به آرامى ، تسليم گشت .
در يكى از روزهاى هفته ، مابين اين دو روز ، من به ايشان گفتم كه : ما از پيغمبران و بزرگان ، چيزهايى به روايت مى شنويم و آرزو مى كنيم كه اى كاش ، خود ما مى بوديم و مى فهميديم ! اكنون بر شما ـ كه نزديك ترين كس به من هستيد ـ ، چنين حالتى ديده شد . من دلم مى خواهد بفهمم كه اين ، چه بود ؟ سكوت كرد و چيزى نگفت . دوباره و سه باره ، با عبارت هاى ديگر ، تكرار كردم . باز ، سكوت كرد . بار چهارم يا پنجم بود كه گفت : «اذيّتم نكن ، حسينعلى ! » . گفتم : قصد من ، اين بود كه چيزى فهميده باشم . گفت : «من نمى توانم به تو بفهمانم . خودت برو بفهم!» . اين حالت ، براى من و مادرم و برادرم و خواهرم و عمّه ام ، همچنان مبهم باقى مانْد . چيزى از اين موضوع نمى دانم . فقط مى گويم كه چنين حالتى ديده شد . ۱

1.فضيلت هاى فراموش شده ، ص ۱۴۹ ـ ۱۵۰ .

  • نام منبع :
    تفسير قرآن ناطق
    المساعدون :
    غلامعلي، احمد
    المجلدات :
    1
    الناشر :
    دارالحدیث للطباعة و النشر
    مکان النشر :
    قم المقدسة
    تاریخ النشر :
    1429 ق/1387 ش
    الطبعة :
    الاولي
عدد المشاهدين : 133627
الصفحه من 684
طباعه  ارسل الي