505
تفسير قرآن ناطق

تباه شده و كارها ، سخت گشته است، رنگ عوض كردى و با پسرعمويت ، به گونه ديگرى شدى و همراه جدايى خواهان، راه جدايى را پيمودى و به بدترين شكل، او را وا نهادى.
امام على عليه السلام ، در اين قسمت از نامه ، سه بار از حكومت با تعبير «امانت» ، ياد فرموده است . آنچه امام عليه السلام را برآشفته كرد ، خيانت در امانت بود. پايه اساسى حكومت در نظام الهى، امانتدارى است. يوسف عليه السلام ، هنگامى كه خود را داوطلبِ پذيرش مسئوليت كرد ، در معرّفى خويش فرمود:
«قَالَ اجْعَلْنِى عَلَى خَزَآئِنِ الْأَرْضِ إِنِّى حَفِيظٌ عَلِيمٌ . 1 گفت: مرا بر خزانه هاى اين سرزمين بگمار، كه من ، نگهبانى دانا هستم » .
فرهنگ امانتدارى ، در گفتار و رفتار حاكمان ، تأثير مستقيم دارد. مديرى كه خود را امانتدار مى داند، بايد خدمتش صادقانه باشد و هر گونه كوتاهى در خدمت، خيانت در امانت ، شمرده مى شود. بنا بر اين ، در نظام قرآنى ، فخرفروشى، تكبّر و حرص براى به دست آوردن مقام ، بى معناست. امام خمينى ، رهبر كبير انقلاب اسلامى ، همواره خود را خادمِ مردم معرّفى مى كرد . ايشان ، در جمع خبرنگاران خارجى ، علّت علاقه مردم به خود را چنين تحليل فرمود:
خمينى ، يك طلبه ضعيفى است. اين جا نشسته ، با شما صحبت مى كند و مردم هم به او علاقه دارند ؛ چون نوكر خودشان هست، آدم به نوكرش، به خادمش ، علاقه دارد . 2
همچنين جانشين برحقّ او ، آية اللّه خامنه اى ، همين منطق را منطقِ اسلام مى داند و در ديدار با اقشار مردم ، فرموده است :
فلسفه وجود بنده و امثال بنده و ديگر مسئولان، خدمت است. ماها ، نوكر و خدمت گزار مردم هستيم . اعتبار و آبروى ما ، به اين است. اسلام ، اين را براى ما معيّن كرده است. 3
امام رحمه الله ، فرهنگ خدمت گزارى را آن چنان نهادينه كرد كه در دوران دفاع مقدّس ،

1.سوره يوسف ، آيه ۵۵ .

2.صحيفه امام ، ج ۱۱ ، ص ۳۰۰ (مصاحبه با خبرنگاران خارجى ، به تاريخ ۲۶ آذر ماه ۱۳۵۸) .

3.به نقل از : پايگاه اطّلاع رسانى دفتر مقام معظّم رهبرى، ۱۵ / ۱۱ / ۱۳۸۲ .


تفسير قرآن ناطق
504

اين تفسير ، رابطه ميان دو آيه ياد شده و امانتدارى امامان را به خوبى بيان مى كند و دو پيام مهم براى مسئولان دارد: نخست ، واگذارى امور به كسانى كه شايستگى آن را دارند ، و ديگر اين كه با همه مردم ، به عدالتْ رفتار كنند.

امانتِ مسئوليت

مسئوليت ، در نظام اسلامى ، امانت است ، نه وسيله امرار معاش . بنا بر اين ، كسى كه در حكومت اسلامى، مسئوليتى را مى پذيرد، دشوارى امانتدارى را تحمّل مى كند و روزى كه مسئوليت خويش را واگذار مى كند، روز آسايش و راحتى اوست ؛ زيرا از سنگينى بار امانت ، كاسته شده است. در نهج البلاغة آمده كه امير مؤمنان عليه السلام ، به كارگزار خود در آذربايجان نوشت :
إنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعمَةٍ و لكِنَّهُ فِى عُنُقِكَ أَمَانَةٌ . 1 كارى كه بر عهده توست، طعمه تو نيست ؛ بلكه امانتى بر گردنت است .
امير مؤمنان عليه السلام تا پايان حكومت خويش، از امانتِ حكومت ، به خوبى مراقبت كرد و كوتاهىِ نزديكانش را خيانت در امانت مى دانست . ايشان ، در نامه اى عتاب آلود به يكى از پسرعموهايش ـ كه اموالى از بيت المال را تصاحب كرده بود ـ نوشت :
فَإنّي قَد كُنتُ أشرَكتُكَ فِي أمانَتِي ، وَ لَم يَكُن أحَدٌ مِن أهلِ بَيتي فِي نَفسِي أوثَقَ مِنكَ ؛ لِمُواساتِى وَ مُوازَرَتِي وَ أداءِ الأمانَةِ إلَىَّ ، فَلَمّا رَأَيتَ الزَّمانَ عَلَى ابنِ عَمِّكَ قَد كَلِبَ، وَ الْعَدُوَّ عَلَيهِ قَد حَرِبَ، وَ أمانَةَ النّاسِ قَد خَرِبَت ، وَ هذِهِ الاُمورَ قَد قَسَت، قَلَبتَ لِابنِ عَمِّكَ ظَهرَ المِجَنِّ وَ فارَقتَهُ مَعَ المُفارِقينَ، وَ خَذَلتَهُ أسوأَ خِذلانِ الخاذِلينَ . 2 من ، تو را در امانتم شريك كرده بودم و در نظرم ، هيچ يك از خاندانم در همكارى و يارى و امانتدارى ، همچون تو ، مورد اعتماد من نبود ؛ امّا تو همين كه ديدى روزگار بر پسرعمويت ، يورش بُرده است و دشمن ، به پيكار او برآمده و امانت سپرده شده به من ،

1.نهج البلاغة ، نامه ۵ .

2.رجال الكشّى ، ج ۱ ، ص ۲۷۹ ، ح ۱۱۰ ؛ دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام ، ج ۱۲ ، ص ۲۱۰ ، ح ۶۵۸۲ .

  • نام منبع :
    تفسير قرآن ناطق
    المساعدون :
    غلامعلي، احمد
    المجلدات :
    1
    الناشر :
    دارالحدیث للطباعة و النشر
    مکان النشر :
    قم المقدسة
    تاریخ النشر :
    1429 ق/1387 ش
    الطبعة :
    الاولي
عدد المشاهدين : 133181
الصفحه من 684
طباعه  ارسل الي