۱۵۰.ذريح:در كعبه، در حالى كه امام صادق عليه السلام در سجده بود، شنيدم كه چنين مى گفت:
«[ خداوندا ] خشم تو را جز حلمت بر نمى گرداند و جز رحمت تو پناه دهنده از عذابت نيست. نجوايى از تو نيست جز با تضرّع به درگاهت. خدايا! بر من گشايشى عطا كن، با آن قدرتى كه مردگان را با آن زنده مى كنى و آبادى هاى مرده را حيات مى بخشى. خدايا! مرا از اندوه، نميران تا دعايم را اجابت كنى و اجابت را به من بشناسانى. خدايا تا فرصت پايانى، مرا عافيت روزى كن و مرا مايه شماتت دشمن قرار مده و او را بر من مسلّط نكن. اگر تو مرا فرو نهى، كيست كه مرا رفعت بخشد؟ و اگر مرا بلند كنى، كيست كه مرا پست كند؟ و اگر هلاكم كنى، كيست كه درباره بنده ات چيزى با تو بگويد، يا از كارت بپرسد؟ خدايا، دانسته ام كه نه در حكم تو ستم است و نه در انتقامت شتاب. كسى در انتقام شتاب مى كند كه بيم از دست رفتن داشته باشد و آن كه ناتوان است، نيازمند ظلم است و تو از اين ، پاك و والايى. خدايا، مرا آماج بلا و هدف انتقامت قرار مده. مرا با خودم مهلت بده، از خطايم درگذر، دستم را نا اميدانه به گردنم بازمگردان، پياپى بر من بلا نفرست، مى بينى كه ضعيف و به درگاهت نالانم، از مردم هراسان و به تو همدمم. امروز به تو پناه مى آورم، پناهم ده و از تو پناه مى خواهم، پناهم ده. در گرفتارى از تو يارى مى جويم، ياريم كن و از تو نصرت مى خواهم، ياورم باش. بر تو تكيه مى كنم، پس كفايتم كن و از تو ايمنى مى جويم، پس ايمنم ساز. از تو هدايت مى جويم، پس رهنمايى ام كن. از تو رحمت مى خواهم، رحمتم كن. از آن چه مى دانى از تو آمرزش مى طلبم، پس مرا بيامرز و از فضل گسترده ات روزى مى طلبم، پس روزى ام ده. هيچ نيرو و توانى جز از خداى والاى بزرگ نيست.
۱۵۱.عبداللّه بن عمر :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اسامة بن زيد، بلال و عثمان بن طلحه وارد كعبه شدند. آن حضرت در را بست و مدتى در كعبه ماند. وقتى بلال بيرون آمد، پرسيدم پيامبر چه كرد؟ گفت: يك ستون را سمت راست خود و ستونى را سمت چپ خود و سه ستون را پشت سر خود قرار داد [ كعبه آن روز شش ستون داشت ] سپس نماز خواند.